eitaa logo
ریحانه ها🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
818 ویدیو
50 فایل
[ بهشــت آغـاز شــد ریــحانـه، ریــحانـه...🌸🌱 ] « ڪانـال اختصــاصی واحـد خـواهـــران اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان استـــــان یـزد » برای دریافت آخرین خبرها و برنامه ها با ما همراه باشید... ارتباط‌با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
1.1M
📚☁️ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🎙دانش آموز الهه بردبار 📖کتـاب آفتـاب در حجـاب ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (س) 🕊 ᯽ | @reyhaneha_yazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱🕊 نگاهی به زندگی حضرت زینب(س)✨💔 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قسمت/¹ تاسوعا و عاشورای سال 50 هجری زینب در کربلا، شاهد تمام وقایع بود. - او به چشم خود می دید که کودکان چگونه از تشنگی، او را صدا می زنند. - او به چشم خود شاهد شهادت فرزندانش محمد و عون بودروز عاشورا، زینب، لباس نو، بر تن عون و محمد کرد و آنها را از گرد و غبار پاک نمود و سرمه به چشمانشان کشید و شمشیر به دستشان داد و آنها را آماده شهادت ساخت. - در مصیبت حضرت عباس (ع)، دست بر قلب پریشان خود نهاد و فریاد زد: «وا اخَاهّ، واعباساهُ، واضَیعَتَنا بَعدَک»؛ آه برادرم، آه عباسم، آه از کمی یاوران و فقدان برادرم. - مصیبت علی اکبر، آنجا که زینب کنار پیکر علی اکبر آمد، آن را بغل گرفت و با شور و هیجانی عجیب و قلب پردرد و با جان و دل، صدا می زد علی جان، گویند هنگامی که همه یاران امام حسین به شهادت رسیدند، نوای غریبانه امام بلند شد: «هَل مِن ذابٍّ عَن حَرَمِ رَسول الله... هَل مِن مغیث یرجُوا الله بِاغاثَتِنا؛ آیا حمایت کنندهای هست تا از حرم رسول خدا حمایت کند؟ آیا فریاد رسی هست که برای امید ثواب ما را یاری کند؟» وقتی این نوا به گوش بانوان رسید صدای گریه و شیون آنها بلند شد و زینب به چشم خود، همه وقایع را دید. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (س) 🕊 ᯽ | @reyhaneha_yazd
🌱🕊 نگاهی به زندگی حضرت زینب(س)✨💔 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قسمت/² - امام برای وداع با علی اصغر آمد، آنجا که خواست او را ببوسد حرمله بن کاهل به سوی گلوی نازک او تیری رها کرد، تیر به گلوی نوزاد شش ماهه صابت نمود و در آغوش پدر مذبوح شد؛ زینب دید که امام دستش را زیر گلوی علی اصغر گرفت و دستش پر از خون شد و آن خون را به طرف آسمان پاشید و گفت: «هونٌ عَلَی ما نَزَل بی، انَّهُ بِعَینِ الله» چون خدا می بینید، آنچه از این مصیبت بر من وارد شده آسان است. - امام حسین برای وداع به خیمه آمد و با امام سجاد و خواهرش زینب و دیگران دیدار کرد و آنان را به خدا سپرد و خدا حافظی کرد. همین که اما چند قدم به سوی میدان حرکت کرد، صدای پر سوز را شنید که می گوید: «مَهلا یا اخی، توقّف حَتّی اتَزوَّدَ مِنک و اوَدّعُک وداعَ مُفارقٍ لا تُلاقی بَعدَهُ» برادرم آهسته برو، توقف کن تا تو را سیر ببینم وبا تو وداع کنم، زینب دست و پای امام حسین را در این هنگام بوسید و بسیار جانسوز گریست. - در آخرین لحظات بود که از هر طرف به حسین (ع) حمله کردند، باران تیر و ضربات شمشیر بود، حسین (ع) تنها و غریب و دشمن کثیر بود، نیزه ای که بر شانه حسین خورد او را به صورت به زمین انداخت، زینب (س) ناظر این صحنه بود. - وقتی پیکر نیمه جان امام حسین (ع) را محاصره کردند، عبدالله بن الحسین که هنوز به حد بلوغ نرسیده بود، به سرعت از میان خیمه ها، بیرون آمد و خود را به کنار عموی بزر گوارش رساند، در این هنگام، بحربن کعب به قولی حرمله، با شمشیر به حسین حمله کرد، عبدالله، دستش را جلو آورد تا از عموی خود محافظت کند، دست او به ضربت شمشیر به پوست آویزان شد، نا گاه عبدالله فریاد زد: «یا أمّاه! مادر!» امام حسین یادگار برادر را به سینه چسبانید.حرمله، تیری به سوی عبدالله رها کرد و او را در دامن عمویش شهید گردانید.و زینب تمامی این وقایع دلخراش را نظاره گر بود و داغی بر سیل داغهایش افزوده می شد . 💔 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (س) 🕊 ᯽ | @reyhaneha_yazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤🥀 قراره تو هیئت این هفته یه پرده خوانی خاص و جذاب اربعینی داشته باشیم و همینطور مداحی دلنشین سرکار خانم خوش سیرت! یادتون نره تشریف بیارین :-)🖤 ⏳زمان: دوشنبه ۵ شهریور ماه، ساعت ١۶:۴۵ الی ١٨:٣٠ 📍مکان: بلوار شهید صدوقی، بن بست گلستان،اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان (واحد خواهران) ❁︎ | @ansaralmahdi_yazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ✌️هدف زندگی چیست؟ 😇 توصیه آقا در مراسم روز اربعین ᯽ | @reyhaneha_yazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤎↯ آشنایی با داستان : داستان این کتاب با روایت مریم، دختر یکی از بازیگران مطرح سینما آغاز می‌‌شود. مریم از زندگی شخصی خود ناراضی است و در تصمیمی ناگهانی و بدون اطلاع خانواده‌‌اش، همراه با دوستان هم‌‌دانشگاهی‌‌اش در قالب اردوی زیارتی، راهی مشهد می‌‌شود.... سایر شخصیت ها ؛ فاطمه : مسئول اردو و بزرگ بچه ها ثریا : دختر محجبه ای نیست راحله : دارای گرایش های فمینیستی فهیمه : مدت کوتاهی در غرب زندگی کرده سمیه : دختر تند مزاج و حزب الهی عاطفه : دختر اصفهانی و شوخ ᯽ | @reyhaneha_yazd