#روضه_مکتوب
💠روضه حضرت رقیه
سلام الله علیها
➖ حجة الاسلام پناهیان
🏴🌱
✍” آقا آرامش برای کودکان خیلی نعمت ویژه ایه. و خدا عجیب بهش بر می خوره این آرامش از کودک سلب بشه.
و بین بچه ها دختر بچه ها یه چیز دیگن. دختر بچه ها هم زود آرامششون از بین می ره، هم خیلی آرامش می خوان. لذا به پدرها پیغمبر سفارش کرده که خیلی به دختر کوچولوهاتون برسید.
الان شما بزرگترها یه جایی کوچولویی دیدید ها! زود اعلام موضع کنید. کوچولوها غریبه ها رو نمی شناسن. یه کمی می ترسن. به کوچولو که رسیدی زود لبخند بزن، مثل کوچولوها حرف بزن.
بگو: سلام کوچولو. چطوری؟ بدونه تو دشمن نیستی. بدونه تو آرامشی. عین پدر مادرشی. بچه رو دیدی؟ پیش پدر و مادرشه تا 4 تا غریبه می بینه کز می کنه می ره تو بغل پدر مادرش.
بگو کوچولو منم دوستتم. چه قدر قشنگ. یه شکلات برداربهش بده. وظیفته. به آدم بزرگا همین جوری عادی نگاه کن کوچولو رو رسیدی، زود آرامش بهش بده.
بعد این کوچولوها باید اینجوری فکر کنن. فکر کنن همه چقدر خوبن. همه بزرگترا به آدم شکلات می دن. بچه باید تو مهد آرامش بزرگ بشه. یا اباعبدالله به خودت قسم با اعتقاد می گم.
تو تو کربلا چیکار میخواستی بکنی؟ این چه نقشه ای بود؟ با اعتقاد می گم ای کاش همه ی بچه های حسینُ تو کربلا گردن زده بودن.
بچه مهمه که آرامشش به هم نخوره. ای امام حسین تو تصمیم گرفتی تا آخری که در دنیا ممکنه خانواده ای زجر بکشن به خاطر خدا، به عشق خدا بکشین.
اینه بعد 1400 سال این جوری گریه می کنی. اصلا من نه روضه خوندم، نه حرفی زدم، 1400 سال گذشته. 1400 سال گذشته.
ماها ظرفیت نداریم به خدا، بهمون بگن، بچشونن، بفهمونن. و إلا دیگه اصلا زندگی نداریم. این امام زمانی که «لأندبنّک صباحاً و مسائاً» یا جدا یا حسین.صبح و شب برای تو گریه می کنم.
آرامش نداشتن بچه های حسین. آرامش نداشتن. دیشب من گفتم جایی که حالا آرامش یه بچه رو چه جوری می شه سلب کرد؟ خودشو کتک بزنی 50% درصد آرامشش از بین می ره. می دونی اگه چیکار کنی 1000% آرامشش از بین می ره. چون بچه تصور می کنه بزرگترش ابر قدرته، اینو روانشناسا می گن ها! فکر
می کنه بزرگترش همه کار می تونه بکنه.
جلوی یه بچه ی کوچولویی، خصوصا دختربچه. بزرگترشُ که به او پناه می بره، بزرگترشُ تازیانه بزن، این بچه بند از بند دلش پاره خواهد شد.
دیگه هیچیش نمی مونه.این اگه راه داره می ره ها، مردس داره راه می ره. بزرگترشُ بزنید!. من امیدوارم بچه ها تو این مسیر هیچ وقت چشمشون به سر مطهر ابالفضل نیافتاده باشه.
عموی ما رو زده باشن، یل مارو زده باشن، با ما چه
می کنن؟ من واقعاً موندم امام حسین تو می خوای چیکار کنی؟ امام حسین این بچه ها رو برای چی داری می بری کربلا؟
این سوال تاریخیه، ابدیه. اینا رو چرا داری می بری؟ نقشه ی تو چیه حسین؟ لا اله الا الله. مگه می شه نزدیک خرابه ی شام شد؟
ان شاء الله خدا توفیق زیارت بده بهت بری کنار ضریح کوچیک سه ساله ی اباعبدالله الحسین بنشینی هیچی نگی. رفتی اونجا هیچی نگی. من بارها رفتم از قدیم، سالها.
اصلا آدم لال می شه اونجا. آقا اومدی پس اینجا چیکار؟ زیارت… چیزی ندارم بگم. همینجوری ساکت بشین، سرتو کنار ضریح بگذار، هیچی نگو. آرام آرام اشک بریز.
همه ی عالم شرمنده ی تواَن. حسین چه حجت هایی داره روز قیامت! حسین چه حجت هایی داره. بعضی ها چه دلی دارن! آدم. اگه خدا کمک بکنه آدمُ آدم یه دفعه ای غافل بشه، یه چیزایی رو نبینه، بره جلو، بره تو خرابه، بره تو مناجات رقیه ی سه ساله با سر مطهر بابا. بابا اومدی؟! بابا ببین با ما چیکار دارن می کنن!
لذا اون نقل، نقل درستیه. تا سر مطهر حسینُ رو زانوی رقیه گذاشتن، یه ناله ای کشید و غش کرد. اصلا فرصت نکشید به این که بخواد درد دل بکنه.
این درد دلها انگار برای یه کسی، یه بانوی چهل ساله. طاغت داشته باشه، ظرفیت داشته باشه، عمری سرد و گرم زندگی رو چشیده باشه.
می تونه حالا مناجات بکنه، مویه بکشه، زمزمه بکنه اینا رو ما در این فضا می گیم. برای یه دختر کوچولوی سه ساله. بچه می ترسه.
باباها اگر کوچولو دارید، یه وقت تو خیابون دعواتون شد، حالا دیگه پیش میاد دیگه. یکی زد و یه زخمی برداشتید نرید تو خونه تعریف کنید. می گید دعوا شد نامرد زد نگا کن.
آقا این بچه دیگه از خیابون می ترسه. می گی یه ماشینه اومد دیگه از همه ی ماشینا میترسه. این دیگه زندگی نداره.
بگو نه خورد به دیوار. چیزی نیست.
هی به پیشانی بابا نگاه می کرد. لا اله الا الله. نه به پیشانی. روم نمیشه بقیشو بگم.
پرسید: «من الذی قطع وریدک؟» کی رگای گردن تو رو برید؟ کی رگای گردن تو رو برید؟
جان داد. افتاد.
الا لعنة الله علی القوم الظالمین.”
😭😭😭
┄┄┅═✧❁✧═┅┄┄
#همراه_با_قافله_اربعین
#حضرت_رقیه
🔴 جزع و بیتابی #امام_سجاد سلاماللهعلیه تا حد قالب تهی کردن از مصیبت دفن نشدن ابدان شهدای کربلا ...
✍🏻قدامة بن زایده از پدرش نقل کرده، امام علی بن الحسین علیهماالسلام فرمود:
▪️... وقتی در طفّ آن مصائب بر سر ما آمد و پدرم (امام حسین علیهالسلام) و همراهان و پسران و برادران و دیگر اهل بیتش به شهادت رسیدند و اهل حرم و زنانش را سوار بر شتر کرده و به سمت کوفه حرکت دادند،
من شروع به نگاه کردن به آنان کردم که بر زمین افتاده بودند و دفن نشده بودند پس آن مسئله خیلی بر دلم گران آمد و چنان از دیدن ایشان اندوهگین شدم که نزدیک بود روحم از بدنم خارج شود.😭✨
🥀عمهام زینب، دختر بزرگ علی - علیهالسلام - به حالم پی برد و فرمود:
ای تنها باز مانده جد و پدر و برادرانم! چرا اینقدر بیتابی و داری خود را به کشتن میدهی؟
▪️گفتم: چطور بیقرار نباشم و جزع و هلع نکنم، و حال آنکه میبینم که سرورم و برادرانم و عموهایم و پسر عموهایم و خانوادهام در خون خود غلتیده و بر ریگهای بیابان، غارت شدهاند، کفن نشده و دفن نشدهاند و کسی بر بالای سرشان نیست و هیچ بشری به آنها نزدیک نمیشود، گویا آنها خانوادهای از دیلم و خزر (غیر مسلمان) هستند.😭
📚کامل الزیارات، باب88، ح1.
📚بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء، ج28، ص57 و ج45، ص179.
📚زينب الكبرى عليها السلام من المهد الى اللحد، ص566.
📚زینب الکبری (نقدی)، ص41.
📚نفس المهموم، ص352.
📚منتهی المال.
📚جامع أحاديث الشيعة(بروجردی)، ج12، ص438.
📚وفيات والأئمة، ص445.
📚العالم، ص362.
#روضه_مکتوب
#محرم
🏴 دفن شهدای کربلا...
#سیزدهم_محرم
خورشید همچنان بر بدنهای شهدای کربلا طلوع کرد
سه روز بود که بدنهای مطهر شهدا برخاک تفتیده کربلا افتاده بود. 😔
▪️بانوان بنیاسد از محل واقعه عبور میکردند که با پیکرهای شهدای کربلا مواجه شدند.
آنها مردان خود را با خبر کردند تا برای دفن شـهدای کربلا کمک کنند.
▪️اما آنها بی اعتنایی کردند، تا اینکه بانوان بنیاسد برای دفن پیکرهای مطهر اقدام کردند، در آن زمان مردان به خود آمده و برای دفن بدن مطهر #امام_حسين عليهالسلام و اصحابشان به كربلا آمدند.
اما مات و متحیر از شناسایی بدنهای پاره پاره و بی سر...
😭😭😭
◾️در همین حال بودند که مردی نورانی آمد و تکتک شهدا را معرفی کرد.
آری ایشان علیبنالحسین #امام_سجاد علیهالسلام بودند.
خود آن حضرت بدن مطهر پدر بزرگوارش را در حاليكه به شدت میگريستند به خاك سپردند.
سپس روی قبر مطهر با انگشت مبارکشان چنين نوشتند:
✨ « هذا قبر الحسين بن علي بن ابي طالب الذّي قتلوه عطشاناً غريباً»؛
⬛️«این قبر حسین بن علی علیه السلام است، همان کسی که او را عطشان و غریب به قتل رساندند»...😭
◾️سپس برادر گرامیاش علی اکبر علیه السلام را در پایین پای امام علیهالسلام دفن کردند و بقیه هاشمیین و اصحاب را در زیر پای امام حسین علیهالسلام دفن کردند.
◾️آنگاه به همراه بنیاسد به نهر علقمه رفتند؛ در آنجا با مشاهده پیکر پاک عمویش عباس در حالی که به شدت میگریستند، فرمودند:
✨ « علی الدنیا بعدک العفا یا قمربنیهاشم و علیک منی السلام من شهید محتسب و رحمة الله و برکاته»؛
«بعد از تو ای قمر بنیهاشم خاک بر سر این دنیا؛ و سلام من به تو و رحمت و برکات الهی بر تو باد»...😭 🥀
#روضه_مکتوب
#محرم
🏴 الشام الشام الشام، شماره 1️⃣
🔗 اسارت اهلبیت علیهمالسلام در شام از سختترین مصائبی بود که بر آنها روا شد که ذکر وقایع آن اشک هر انسانی را در میآورد.
✍🏻 ام كلثوم نزد شمر رفت و فرمود: از تو تقاضايى دارم.
گفت: چه تقاضايى؟
فرمود: چون ما را وارد شهر كردى، به دروازهاى ببرى كه تماشاگر كمترى داشته باشد و به آنان [مأموران] بگو كه سرها را از ميان كجاوهها بيرون ببرند و از ما دور كنند؛ زيرا از بس ما را به اين حال ديدند، خوار شديم.
شمر در پاسخ تقاضاى او دستور داد سرها را بر نيزه كرده و در وسط كجاوهها ببرند و در چنين وضعيتى آنان را در ميان مردم بگردانند. تا آنكه به دروازه دمشق رسيدند و بر پلّههاى مسجد جامع همان جايى كه اسيران را نگه مىداشتند، ايستادند.
📚 جمعی از نویسندگان، با کاروان حسینی، بینش، ج6، ص99.
🌐 https://btid.org
📎 #صفر
📎 #کاروان_اسرا
📎 #ملت_امام_حسین
📎 #اعتقادات
📎#روضه_مکتوب
🏴 صلي الله علیك یا رقية بنت الحسين
◼️... وقتی سر مطهر پدر را برایش آورند و آن را دید. گفت: این سر کیست؟ گفتند: سر پدرت است. سر را برداشت و به سینه اش چسبانید و گریست و چنین می گفت:
▪️يا أبَاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ؟!
▪️پدر جان! كی تو را با خونت خضاب كرد؟!
▫️يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَرِيدَيْكَ؟!
▫️ای پدر! كی رگهای گردنت را بريد؟!
▪️يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي؟!
▪️ای پدر! كی مرا در كودكی يتيم كرد؟!
▫️يا أبَتاهُ، مَنْ بَقي بَعْدَك نَرْجوه؟!
▫️پدر جان! بعد از تو به كه اميدوار باشيم؟!
▪️يا أبَتاهُ، مَنْ لِلْيتيمة حَتّي تَكْبُر؟!
▪️پدرجان! اين دختر يتيم را چه کسی نگهداری و بزرگ كند؟!
▫️یا أبتاه ! مَن للنساء الحاسرات؟!
▫️پدر جان! زنان بی پوشش چه کنند؟!
▪️یا أبتاه ! مَن للأرامل المسبیّات؟!
▪️پدرجان! زنان اسیر و سرگردان کجا بروند؟!
▫️یا أبتاه ! مَن للعیون الباکیات؟!
▫️پدر جان! چه کسی چشمان گریان را چاره ساز است؟!
▪️یا أبتاه ! مَن للضائعات الغریبات؟!
▪️پدر جان! چه کسی یار و یاور غریبان بی پناه است؟!
▫️یا أبتاه ! مَن للشعور المنشرات؟!
▫️پدر جان! چه کسی پریشان مویی ما را سامان می بخشد؟!
▪️یا أبتاه ! مَن بعدک؟! وا خیبتنا! یا أبتاه من بعدک؟! وا غربتنا!
▪️پدر جان! بعد از تو چه کسی با ماست؟! وای از نومیدی و غربت ما
▪️یا أبتاه ! لیتنی کنت الفدى؛
▪️پدر جان! کاش فدایت می شدم؛
▫️یا أبتاه ! لیتنی کنت قبل هذا الیوم عمیا.
▫️پدر جان! ای کاش بیش از این نابینا می شدم و تو را اینگونه نمی دیدم.
▪️یا أبتاه ! لیتنی وسدت الثّرى ولا أرى شیبک مخضّباً بالدّماء.
▪️پدر جان! کاش پیش از این در خاک خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمی دیدم.
⚫️ ثم إنها وضعت فمها علی فمه الشریف و بکت بکاء شدیدا حتی غشی علیها، فلما حرکوها فإذا بها قد فارقت روحها الدنیا...
⚫️ سپس حضرت رقیه
سلام الله علیها، دهانش را بر دهان سیدالشهداء علیهالسلام گذاشت و شروع کرد به گریه کردن، آنقدر گریه کرد تا بیهوش شد، وقتی او را تکان دادند دیدند که روح مطهرش از دنیا پر کشیده است....
📚 المنتخب (فخرالدین طریحی)، ص۱۳۷🏴
#روضه_مکتوب
#حضرت_رقیه