او تو را ڪشته بود ،
ولي تو انگـار طوري هستئ
که اگر برمزارت دستہ گلی
می گذاشت او رامی بخشیدي ! '
خستـہ از تمأم چیزهایي که،
در بیروڼ به پایان رسید ،
أما در دࢪون من، ادامه یافت⠀࣪.
زندگـیم اینجوریہ کہ خوبه خوبه
بعد یهو یه چیزے میشه کہ سال
ها هم بابتش گریه کنم بازم
درست نمیشه *