eitaa logo
عریضه(اشعار رضا دین پرور)
677 دنبال‌کننده
39 عکس
104 ویدیو
0 فایل
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام) آدرس کانال تلگرام👇: @reza_dinparvar101
مشاهده در ایتا
دانلود
روی شانه بار سبو می کشم سر راه میخانه هو می کشم کمی تربت کربلا دستم است به یاد حرم باز بو میکشم شبی خواب دیدم کنار فرات نماز است و مسّ وضو میکشم اگرچه ز شش گوشه جامانده ام ولی مستم و زیر و رو میکشم سری خانهء فاطمه می زنم فقط منت لطف او می کشم شراب طهورای من خانگی است حسین آمده وقت دیوانگی است گل پنج تن آخرش شد حسین سفارش ز پیغمبرش شد حسین دل مادرش فاطمه آب شد که جاری ترین کوثرش شد حسین لب ذوالفقار علی شد دو دم حسن جلوهء دیگرش شد حسین چه سرمایه ای دست ما آمده صدف عالم و گوهرش شد حسین رسد نوکر او نمازش به عرش اگر ذکر انگشترش شد حسین اگرچه فقط دردسر داشتیم چه رزقی از این سفره برداشتیم اگر جلوهء او در عالم نبود میان دل ما خدا هم نبود نمیشد بگرید برای حسین اگر ترک اولای آدم نبود به والله فطرس بدون حسین دلش پیش آن عرش اعظم نبود اگر دست من را رها کرده بود دو دستم به نخهای پرچم نبود همین زندگانی صفایی نداشت اگر شور و حال محرم نبود تو را دوست دارم عزیزم حسین بگو جان به پایت بریزم حسین چرا بین کوی و گذر میروی غریبانه داری سفر میروی سرت را تراشیده ای یا که نه؟ به این حج چرا بی خبر میروی مسیری که دیدم پر از نیزه است چرا در پی دردسر میروی لباس نو و کهنه داری ببر که داری میان خطر میروی چه انگشتری دست کردی حسین از این شهر، تحت نظر میروی هلالم کمی تاب برداشتی برای علی آب برداشتی؟ @reza_dinparvar101
بیا به خانه آل عبا سری بزنیم کبوتری شده بر بامشان پری بزنیم زجوی عشق، همه جام و ساغری بزنیم گدا شویم و به میخانه ها دری بزنیم بیا که مسجد دل را پر از مناره کنیم شب زیارت مولا کم استخاره کنیم خدا کند خُم احساس، سر به سر بشود دل شکسته عاشق شکسته تر بشود خداکند که شب عاشقان سحر بشود علی ز لطف خدا صاحب پسر بشود به کوچه کوچه دل، یاس رازقی گل کرد به قلب سینه زنان شور عاشقی گل کرد میان هله ای از نور، روی ماه حسین بهشت گشته مصفا ز یک نگاه حسین ستون عرش خداوند تکیه گاه حسین رهی به مقصد عشق است شاهراه حسین اگر حسین زجام خدا سبو دارد خدا تمام خدائیش را از او دارد قیامت است و یا شام محشر کبراست که داغ بر لب دریا و دامن صحراست قسم به سوزنهانی که در دل زهراست شب ولادت او نیز مثل عاشوراست شکفته در شب میلاد او گل لاله عجب شبی است به معراج می رود ناله منی که با دل حساس آمدم اینجا ز شهر آینه و یاس آمدم اینجا به دست، گوهر و الماس آمدم اینجا به شوق باده عباس آمدم اینجا چه خوب می شد اگر مرز ما دو کم میشد بساط کرببلای همه علم می شد @reza_dinparvar101
موج اشک تو به دریا زد و دریا را شست سیل ویرانگر عشقت غم دنیا را شست چشمها همچو کویری سر راهت افتاد تاکه باران دعا صحن تماشا را شست شرجی بازدمت گشت مبدل به فرات غسل چشمان ترت عالم بالا را شست مادل خویش گره بر پر فطرس زده ایم که سرانجام دعایش گنه ما را شست عاقبت هرکه جنون کرد و زکویت رد شد خادم سفرهء خدّام شما خواهد شد توکه گهواره ات از بال و پر جبریل است لحن قرآنی لالایی تو ترتیل است خنده ات روح دهد بر شریان تورات گریه ات آیه به آیه سند انجیل است در مطاف لب تو سعی کند ابراهیم مست در هرولهء چشم تو اسماعیل است گفته ام تا بنویسند که از روز ازل کشتهء نیم نگاه تو خود هابیل است قاب کردم به طلا گفته استادم را هوس دیدنت آورده زمین آدم را ریخت هر دانه اشک تو به پای تسبیح فیض روح القدسی داده دعایت به مسیح جمله روبروی تخت سلیمان این است ریزه خواری حسین بن علی نیست قبیح آمدی تا که ملائک به سویت سجده کنند آمدی تا بنمایند خدا را تصریح یک به یک اهل کسا چون بغلت می کردند قصه کرببلا بود که میشد تشریح آمدی با نفست قلب همه دنیا ریخت طرح عاشق شدن قلب مرا زهرا ریخت چشم زهرا به سماء تو قمر ریخته است یاعلی سمت نگاه تو سحر ریخته است ای پر شال تو را جن و ملک بسته دخیل چقدر دور و بر شال تو پر ریخته است عشوه ای کرده ای انگار قیامت شده است تا بخواهی سر راه تو خبر ریخته است التفاتی به هدایای غلامانت کن چشم تا کار کند پای تو سر ریخته است تارو پود دل ما پاره تر از سجاده است که چنین پای قدمهای شما افتاده است چشمهایت که گل عشق تعارف میکرد چقدر خون به دل حضرت یوسف میکرد چشمتان جای خودش که حرمت روز ازل هرچه دل روی زمین بود تصرف میکرد از کرامات شما نعره زنان موسی گفت خضر در کرببلای تو توقف میکرد خاک زوار ترا کرده تبرک با چشم بار اول که علی قصد تشرف میکرد آن خدایی که ترا قبله جان همه کرد شب جمعه حرمت را قرق فاطمه کرد بعد لاحول و لا قوه الا بالله وحی شد گفتن یک عمر اباعبدالله روز اول که به نام تو لبم وا میشد درسماوات عیان بود که وا میشد راه حلقه کردیم خدا را که ایاک نعبد نستعین تو که آمد همه خواندند ایاه ورز آمد چو گِل سینه زنانت گفتند هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله من که با شور غمت حال عبادت دارم شکرلله به اذکار تو عادت دارم به حضور تو گمانم که دعایی نرسد دردمند حرمم از چه دوایی نرسد "گرکه از جانب معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد" هرکجا می روم آرام نمیگیرم که هیچ جایی به حریم تو خدایی نرسد قسمتم میشود آیا که بیایم حرمت باورم نیست که پایان جدایی برسد شیرهء جان شده طعم خنک شربت تان مزه کرده به دهانم نمک تربت تان توکه سرداری و سرها همه پشت سر تو بدنت روی زمین، همهمه پشت سر تو خوش به حالت که می آید روی نی تا آخر شانه بر شانه یل علقمه پشت سر تو بین چشمان پلید همه نامحرم ها کیست این بانوی قامت خمِ پشت سر تو کاشکی راه می آمد گلویت با خنجر هست چشمان تر فاطمه پشت سر تو پیکرت رفت به تاراج حرامی ها تا... بشکند قامت زینب، بشود آنجا تا. آه این سر که به نی رفت دگر سر نشود کاش بر نیزه سرت در بر خواهر نشود هول می زد که سرت بند شود یک طوری تا عقیق تو به دست کس دیگر نشود بی مروت چقدر عاطفه در چشمش نیست نیزه را دست سرت داد که لب پر نشود کاشکی هرچه که خواهد بشود پرتابِ... سنگها سمت سر و جانب معجر نشود روی گودال غم سینهء تو واویلاست لشکری هلهله دارند که زینب تنهاست @reza_dinparvar101
قلمم را بده در جام مرکب بزنم به هوای سر گیسو به دل شب بزنم آنقدر کاسه ی چشمم شده آلوده ی می که محال است به پیمانه دگر لب بزنم پر فطرس به پرم خورده هوایی شده ام سر سجاده نشستم که دم از رب بزنم من گدا هستم و زهرا و علی خواسته اند حلقه را بر در این خانه مرتب بزنم مثل مستی که فقط عاشق ساغر زدن است بندگی کردن من در گرو در زدن است دراین خانه فقط سوخته پر می آید در این خانه گدا وقت سحر می آید به سر و روی غلامان بنشین دقت کن هرکسی آمده زیبا به نظر می آید روسیاه آمده اینجا وبه او گفته شده آخرش نوکر خوبی زتو در می آید هرکسی عبد حسین است نه از روی صراط روز محشر که شد از زیر گذر می آید نامه ی ما همه از قبل ، نگارش شده است هرکسی نوکر آقاست سفارش شده است کاش میشد بشوم محرم ارباب، حساب سگ این خانه شود آدم ارباب ، حساب این همه مرده کجا و دم عیسای مسیح میکند آن همه را یک دم ارباب، حساب قدر بال مگسی اشک رساندند وسپس باز کردیم به روی کم ارباب ، حساب می کشند از همه ی خلق حساب اما بعد میکند روز جزا باهمه ارباب، حساب تاقیامت همه جا دور و بر فاطمه ایم چون نظر کرده شخص پسر فاطمه ایم نیست بیچاره و رسواتر از این برده کسی نیست غافل به خدا یارمن از درد کسی قبل هجران همه اش وصل به من داده شده قبل اینکه برسد درد ، دوا کرده کسی آخر نامه ی عشاق ، مرا جا بدهید به امیرم بنویسید : سر آورده کسی آخر عشق حسین اول دیوانگی است که ندیده است در افلاک از این پرده کسی میل مان بر سر سجاده به تربت ، بالاست پرچم سینه زنش روز قیامت ، بالاست رو زدم گر به کسی روی مرا زد به زمین پر من سوخت و خوردم همه جا بد به زمین گرد و خاک حرمش را بکنم با چه عوض؟ با بهشتی که نوشتند می ارزد به زمین خوردن گندم ممنوعه به ما خیر رساند با سرش عاشق دیوانه اش آمد به زمین میشود زیر و زبر مثل جهنم ،دنیا اگر این کرببلا نیز نباشد به زمین میشود زائر ارباب کمن زارالله هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله جای این اشک فقط کوثر و زمزم بخرید شادی هر دو جهان چیست؟ فقط غم بخرید بنشینید سر جاده بگویید آقا همه را مثل گداهای خود از دم بخرید رفته سرمایه من بارمن آفت زده است مثل هربار کمی بار مرا هم بخرید سر این سفره مرا یک شبه مهمان بکنید سراین سفره مرا قبل محرم بخرید گره روی گره دارم به خدا محتاجم به هوای حرم کرببلا محتاجم بر سر شاه دگر شور منا افتاده کاروان در گذر حادثه ها افتاده اثر ناله ی زهرا همه جا پیچیده آش نذری حسین است که جاافتاده چرخ عمر علی اصغر که نچرخیده هنوز میشود گفت که حالا به صدا افتاده وسط خیمه زنی تا به سحر بیدار است این رباب است که دیگر به دعا افتاده شده آیینه دقّ دل ارباب ، رباب میشود بی علی اصغر به خدا آب، رباب @reza_dinparvar101
باز دلم آینه بندان شده بستر آرامش طوفان شده خاک نشین دل افلاکیم معتکف آینه ای خاکیم کوچه به کوچه پی دل رهسپار بازهم عاشق شدم و بیقرار از می احساس وضو کرده ام هرچه به کف داشته رو کرده ام موج منم، ساحل عشقم کجاست؟ در بدرم، منزل عشقم کجاست؟ ساحل مواج کجا شور من! جلوهء افلاک کجا طور من! قطره منم در گذر آبشار خاک منم در قدم کوهسار عقل به پابوس جنون می رسد صاحب سرچشمه ء خون می رسد سجده به محراب ولا می کنم روبه سوی کرببلا می کنم مست تر از مستم و درگیر دل بسته به قلبم سر زنجیر دل ماه ترین ماه زمین آمده گل پسر ام بنین آمده ای گل احساس سلام علیک حضرت عباس سلام علیک یاس ترین یاس کجا یاس ما ماه کجا صورت عباس ما گفته خدا یک یک اوصاف تو مهبط وحی است دل صاف تو نقطه پرگار جهان خال توست هرچه غزل هست فقط فال توست سرو کجا قامت رعنائیت مهر کجا طلعت لیلائیت فخر ادب، جلوه گر کائنات چشم تو سرچشمه آب حیات سلسله موی تو حبل المتین آینه گردان تو روح الامین یادتو ای اسوه ء فریاد رس.. یادحسین بن علی هست و بس پاکترین آیه ء تطهیر من خفته به چشمان تو تقدیر من چشم بگردان تو به حُسن قضا تا بشوم زائر کرببلا پنجه دستان تو مشکل گشاست فلسفه خلقت تو کربلاست ای دل ما زائر گهواره ات یکسره شوریم چه شد چاره ات نام ترا جوهر تفسیر نیست چاره آرامش تو شیر نیست گو که در این بادیه سر آورند بهر تو شمشیر و سپر آورند با دم ایجاد خود اعجاز کن صد گره از کار حسین باز کن تیغ نگاهت چو علی صفدر است شور رجزهای تو یا حیدر است کاش ملائک به تو تمکین کنند پر به کله خود تو آذین کنند کاش برای تو علم آورند مشک تو از باغ ارم آورند محو کن اهریمن خناس را نعره بکش تو انا العباس را @reza_dinparvar101
قسمت شده تا که قدم در جاده بردارم تسبیح و مهر تربت و سجاده بردارم قرآن تلاوت میکنم با این لب تشنه تا رزق هایی که شده آماده بردارم در بین سجده حاجتم را عرضه خواهم کرد تا بوسه از پای یک آقا زاده بردارم ساقی ام از فضل خدا امشب ابالفضل است مستانه اینجا آمدم تا باده بردارم تا ریزه خوار سفرهء آن مهجبین باشم باید دخیل مادرش ام البنین باشم محتاج، سائل، پادشاه اینجا یکی شد باز بیت علی و عالم بالا یکی شد باز گفتم یکی حیدر، صد وسی وسه تا عباس دیدم صد وسی و سه تا معنا یکی شد باز چه مجلسی دارند دور بازوی این طفل اشک علی، ام البنین، زهرا یکی شد باز قبل حسن، امشب حسین او را بغل کرده یعنی میان این سه تا، سقا یکی شد باز درچشم او ظرفیت دریاشدن پیداست توحید او در انتخاب پنج تن پیداست خود را رساندم میکده دیدم کمی دیر است اصلاً مهار این جنون ها کار زنجیر است گفتم صدای گریه می آید صدایی گفت که یا عباد الصالحون این بانگ تکبیر است نان حلال مرتضی تاثیرش اینجا بود شیر علی در دامن قنداقه هم شیر است در گاهواره چشم می چرخاند از حالا این چشم های حیدری دنبال شمشیر است این کودکی که پای کار روز پیکار است ذخر الحسینِ روز عاشورا، علمدار است در چهره خود نوری از انوار رب دارد این ماه، لطف دائمش را هم به شب دارد پشت سرش حرفی بغیر خیر و خوبی نیست از بسکه لیلای بنی هاشم ادب دارد زینب سر سجاده هر شب شد دعاگویش چون یاحسین و یاحسن بر روی لب دارد از چاه و نخلستان بپرسی کار می کرده عباس هم از نخل ها سهم رطب دارد هرچه گدا پشت در او مشکلش شد حل رزق مرا اصلاً خودش داده همان اول رد کرده ام در عرش اعلا پیچ و خم ها را دیدم میان آسمان ها پاقدم ها را عباس تا روز قیامت کاشف الکرب است دستش سپردند از ازل پایان غم ها را فوراً سبک تر می شود بار گناهانم وقتی به شانه می کشم بار علم ها را چوب گناه خویش را خوردیم و محرومیم باب الحوائج باز کن امشب حرم ها را یا دائم الفضلی که دست جود تو باز است کنج قفس ماندیم، دیگر وقت پرواز است حرف حرم شد، باز شد پای حرامی ها شد خیمهء آل عبا جای حرامی ها چه خوب شد در علقمه افتاده بودی که نشنیدی آنجا ناسزاهای حرامی ها معجر کشیدند و سپس خلخال را بردند دعوای غارت بود، دعوای حرامی ها موی رقیه در میان شعله ها می سوخت در ازدحام بی محابای حرامی ها حالا حرم داریم و اشکی محترم داریم این ها که داریم از دو تا دست قلم داریم @reza_dinparvar101
از دو ابروی تو کردند دو محراب، درست ساحل امن نگاهت شده با آب، درست حجر الاسود من خال سیاه لب توست میکند صورت تو صورت مهتاب، درست میکند ابجد این اسم مقدس همه جا یکصد و سی و سه تا جلوه ارباب، درست مادر آب دعاگوی تو بوده که شده همه جا با عطشت اینهمه سرداب، درست هوس میکده ات بازفتاده به سرم مثل هر دفعه بده باز حواله به حرم دل به دریا زدم و راه دعایم واشد اسم عباس که آمد غزلم غوغاشد دامن چشم مرا قطره ای از اشک گرفت قطره ی اشک من از لطف حسین دریا شد سجده بر خاک قدمهاش مرا بالا برد عرش من، بر سر سجاده، همین جاها شد به ضریحش که رسیدم دهنم آب افتاد تا که گفتم به ابالفضل... خودش سقا شد خوردن از جرعه دلدار چه کیفی دارد باده دست علمدار چه کیفی دارد انعکاس همه را داشته از دم، عباس اولش نور حسین و پس از آن هم ، عباس جلوی نام علی، صاحب شمشیر دو دم بنویسید فقط صاحب پرچم، عباس آنکه زانو زده در محضر زهرا ادبش آنکه شد پیش امیرش سر او خم، عباس قمر ام بنین ، ماه بنی هاشمیون کاشف الکرب همه ، ریشه کن غم، عباس او نباشد به خدا نیست در عالم نفسی من ندارم بجزاو چشم به دستان کسی در نمازش همه جا نور خدا پیچیده در کلامش اثر حرز و دعا پیچیده آنقدر مست حسین است قنوتش که نگو آنقدر که وسط عرش ،صدا پیچیده هرکه دارد گرهی زود می آید حرمش بسکه آوازه او در همه جا پیچیده خوش به حالم که خدا آمده با دست خودش نسخه درد مرا کرببلا پیچیده کاش میشد بشود باز دوباره گره ام من که مردم سر امضا شدن تذکره ام منم و تشنگی و این هوس بارانش منم و خاطره هایم وسط ایوانش حال من حال خوشی بود چه زود آمد و رفت می نشینم که بگیرد همه ی تاوانش در طواف حرمش وقت شلوغی سرش غالبا میگذرد زائر او از جانش کهف او کهف حصین است ندارم شکی اسم من را بگذارید فقط دربانش روسیاهان درش عطر خدا میگیرند روز محشر که شود دست مرا میگیرند ما ندیدیم در افلاک از این بهتر، دست نیست از دست قلم برتر و بالاتر، دست مشک او پاره که شد چادر زهرا را دید او که زد با مدد فاطمه بر کوثر، دست کرمش آنقدری هست که رسوا نکند میدهد روز جزا باهمه در محشر، دست تاقیامت برسد گریه کن فاطمه ایم چون نداریم بجز اشک دمادم در دست اشک مان رابخرند و نخرند آمده ایم ما گداییم و به ارباب کرم رو زده ایم @reza_dinparvar101
نمک چشم تو دریای طلب می طلبد وصف لعل دهنت باغ رطب می طلبد از غباری که نشسته به لب پُر ترکم می شود گفت قدمهای تو لب می طلبد روز من را شب گیسوی شما کرده سیاه اصلاً ای ماه سرودن ز تو شب می طلبد به خضوعی که خدا در نظرت ریخته است درک آغوش نگاه تو ادب می طلبد سخت کرده تب شوق لب تو کار مرا جگری نیست که بر دوش کشد بار مرا چه کسی برده در این حاشیه چشمانت را منکرم نقش زن ناشی چشمانت را می توانند ملائک بگذارند مگر آخرین قیمت نقاشی چشمانت را می کشد با نظر ام بنین جبرائیل طرح فیروزه ای کاشی  چشمانت را کار و بارش به سر میکده ها افتاده دیده هر کس که نمک پاشی چشمانت را آدم از بادۀ چشم تو هوس می افتد تو اگر جام دهی میکده پس می افتد آمده ام می بزنم مست کنم هو بکشم جای این چشم که داری دو سه آهو بکشم مانده ام بر افق ساحل این اقیانوس عرش را طاق زنم یا خم ابرو بکشم تا نبینند چه بالاست قد تو باید آخرین قلۀ خود را سر زانو بکشم می شود دست کشید و علمت را ساقی می شود مشک به فرمایش بازو بکشم نیمۀ گمشدۀ صورت اربابی تو شیر دشمن شکن حضرت اربابی تو دور عاشق کشی ات دور تناوب شده است قلب یک عده به دست تو تصاحب شده است قبله انگار به سمت قدمت مایل شد قبله سمت تو اگر کج بشود خب شده است قامت و قد و قیام تو قیامت کرده جنگ و دعوا سر این چند تناسب شده است آن قدر فتنه به پا کرده نگاه تو به عرش که زمین گفت در این شعر تقلب شده است لرزه انداخته عشق تو به اعماق زمین مرحبا بر تو و بر مادر تو ام بنین قطره تا وصل به دریای تو شد دریا شد آسمان چشم به چشم تو که شد سر پا شد تو خودت جای خودت، صورت دلباخته هات ماه زیبای شب چهارده دنیا شد هوس جرعۀ آبی که به یادت بزنیم توشۀ آخرتی از سحر فردا شد باز شد روزه یمان تا همه گفتند حسین ذکر این قوم (علی ذکرکَ اَفطرنا) شد آخرین جمله که گفتند بگویم دلی است هر کسی عبد حسین است ابوفاضلی است باده ای دست من افتاد و مرا داد به باد از سرم خواب و خوراک و تب دنیا افتاد می که از دست تو می ریخت به شیرین می زد گندم گونۀ تو مزۀ حلوا می داد واقعاً سخت دو چشمم به نگاهت گره خورد گاه خوب است شود پنجره هم از فولاد روی لب های تو لبخند رضا یعنی که دل عشاق تو را کرده همین گوهر، شاد نیست کم قدر تر از تذکرۀ کرببلا مشهدی را که علمدار کند هدیه به ما ای علمدار، علم دار زده دست ترا هرکسی آمده انگار زده دست ترا این علم بعد تو بالاست ولی صدها حیف چون ستونی است که روکار زده دست ترا کاشکی مشک فقط سوی حرم برگردد نه سلاحی که هی ابزار زده دست ترا کاش یکبار می افتاد نگاهت به حرم چشم، این طایفه، بسیار زده دست ترا بعد عباس دگر کرببلا واویلاست ختم این روضه زبانحال رباب و لیلاست @reza_dinparvar101
بزن جرعه از جام شور آفرین بنوش از می و ساغری آتشین ز یمن قدوم گل فاطمه مدینه شده همچو خلد برین بگو بر خلائق رسید از جنان نگاری، مهی، بنده ای مهجبین چو رخسار او دید روز نخست خداگفت آنجا به خود آفرین ز جنات حُسن رخ انورش هزاران گل رازقی خوشه چین شعاع عبودیتش کائنات محیط دلش بیشتر از زمین جلالش دو صد چشمهء آفتاب سر پیچ گیسوش حبل المتین شده فرش راه عبورش ز عرش پر و بال زیبای روح الامین کنار زلالی چشم ترش نشستند دلهای خلوت نشین نوشتند بر روی انگشترش دعا و مناجات ها را نگین به کویش سلیمان و حاتم فقیر زر خاک پایش طلا آفرین رواق نگاهش تمام آینه حریم دلش عین عین الیقین دعای قنوتش به احرام عشق مفاتیح و قرآن اهل یقین سحرها، سر سجده اشکش روان نمایان چوگل، پینه اش بر جبین جهنم ز هجران او شعله ور جنان با حضورش قرارِِ مکین خدا می وزد از نفسهای او ولای خدا با ولایش عجین نوشتم به سجاده ء قلب خود سلامُُ علی سید الساجدین @reza_dinparvar101
مستم از جام، مستم از باده سر خوشی کار، دست من داده نام من عبد، عبد ثارالله کنیه ام عاشق جنون زاده زده ام سوز سینه ام را بر نفس زائران دلداده میروم تا به نا کجاهایِ پیچ و خم دارِ ساکت جاده رو به قبله نشسته ام بزنم پرسه ای حول مهر سجاده سر  مستی سر جنون دارم گر زنندم  هزار قلاده          حوری ام یا نوادهء آدم              آشنایم گدای سجادم بنگر سینهء خراب مرا لب به لب جامی از شراب مرا راهیان غیور میخانه در لبت دیده اند عذاب مرا لبتان را به خنده خواهم دید یا که چشمت دهد جواب مرا آخرین توبه ترک غیر تو بود بنویس اولین  ثواب مرا هوس روی تو به هم زده است مستی پلک چشم خواب مرا کاسه کاسه ملائکه بردند عطش لحظه های ناب مرا لب خود را به مِی گره دادم  آشنایم گدای سجادم بالی از جنس آسمان دارم ابرم و بر بهشت می بارم تا هو لهوست وردِ لبهایم دستِ حق میشود نگهدارم تا که او هست بی خیال همه تا دوا هست من که بیمارم نان اگر که به نرخ روز کسی غیر او هست میشود عارم چشم زیباو مست و مخمورش ناز اگر می کند خریدارم ز سر کوی او دل من را نرهانید چون گرفتارم خود او خواست بعدا" افتادم آشنایم گدای سجادم حضرت سجده های طولانی السلام ای نبوغ عرفانی السلام ای عبودیت در وحی سر مکنون، بلوغ قرآنی خطبه های رسای تو کرده در صحیفه، عجیب طوفانی خط به خطِ دعای دستت هست باده ای از شراب روحانی من دخیلت شدم جلوس کنید در شبستان چشم بارانی میرسم عاقبت به کوی تو در کوچه پس کوچه های حیرانی   داده اند این مدیحه را یادم   آشنایم گدای سجادم ای ضریحِ لبت ضریحِ حسین خنده ات خندهء ملیح حسین ذوالفقار دعای تو بران منطقت منطق صریح حسین اشتباهت گرفته ام با نور اصلا" عیسایی و مسیح حسین اذن از تو گرفته بنویسد قلمم واژهء صحیح حسین گر شود تنگ قافیه بر من التماست کنم شبیهِ حسین جان فدای تو که میان بلا زنده بودی ولی ذبیح حسین   مادرم گفت: تا مرا زادم آشنایم گدای سجادم تشنگی اعتکافِ لبهایت شعله ها در طوافِ لبهایت هر چه دشنام و طعنهء دشمن آمده در مطافِ لبهایت حکمتش چیست در نیامده است تیغ ها از غلافِ لبهایت بوسه میزد غروب عاشورا آفتاب از شکافِ لبهایت مثل قالیِ نخ نما شده بود رشته رشته کلافِ لبهایت بوسه از حنجر پدر شده بود آرزوی معافِ لبهایت شده آهی که مانده بر جگرت سند انعطاف لبهایت  از غم تو ز پای افتادم   آشنایم گدای سجادم @reza_dinparvar101
مبارک دل شاد ایرانیان ز فرزند داماد ایرانیان رسید عیدی فاطمه از جنان چه مست اند و دلداده ایرانیان عرب ها عجم ها برادر شدند رسید او به امداد ایرانیان عروس علی، اجر تو با علی! که شد زنده تر یاد ایرانیان خدا با گداهای او یار شد حسین بن حیدر پسردار شد شب ساغر و باده و میکده شب مِی گساری ما آمده بده دست خود را به دست علی به حرف کسی غیر او دل نده برای طوافی به دور سرش نوشتند صد عمره مفرده سحرها که ما را دعا می کند می آید به دیدارمان سرزده بنازم به این بندهء راستین بنازم به این سید الساجدین شبی خاک کوی و گذر میشوم سیاهم ولی جام زر میشوم مرا با سلاطین عالم چکار گدا میشوم معتبر میشوم من آن سنگ بی مصرفم که اگر نگاهش بخواهد گهر میشوم شبی که تجلی اسم علی است اسیر نجف، بیشتر میشوم نوشتم روی ساغرم یاعلی مرا میهمان کن حرم یاعلی دخیلم به چشم پر آبی که نیست شدم مست جام شرابی که نیست گره خورده قلبم به گیسوی یار به زلف پر از پیچ و تابی که نیست چرا بی حرم مانده آقای ما دلم سوخته از جوابی که نیست نشستم توسل کنم در بقیع میان رواق خرابی که نیست بیائید دور مزاری که هست بیائید در پشت بابی که نیست مقدر شده تا زیارت کنیم کنار بقیعش عبادت کنیم گداییم و داریم مستانگی بیائید شد وقت دیوانگی اگر مدح خورشید کار خداست چرا اینقدر حرف و پر چانگی فدای امامی که در غربتش شده بانی روضهء خانگی رخش رنگ عوض کرد در آفتاب نشد رنگ او رنگ بیگانگی مرا در دل آتش غم گذاشت دلی سوخته روی دستم گذاشت فدای وقارش، وقار تنش خزان شد ز داغی بهار تنش چنان خورد روی زمین بارها که زنجیر هم شد دچار تنش به سجاد و جدّش جسارت شد و کتک خورد زینب کنار تنش سرش را شکستند صد مرتبه ولی کم نشد اقتدار تنش شگفتا از آن ضربهء کاری اش خرابم ز دردش، ز بیماری اش @reza_dinparvar101