این ایام در رسانه ها مدام جمعیت پیاده روی اربعین را با جمعیت حجاج مقایسه می کنند. اگر هدف کمرنگ کردن جایگاه آل سعود باشد ماجرا سیاسی است ولی اگر هدف بیان مقام ولایت ائمه باشد ماجرا توحیدی است.
علی ع از همان آغاز ظهورش حین تولد بر دیوار کعبه شکاف انداخت و مولود و باطن کعبه شد! سالها بعد هم فرزندش حسین ع به جای حج راهی کربلا شد!
عرفا واهل تأویل هم بسیار کعبه را شکافته اند! #شیخ_بهایی گفت: حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار... مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو! حافظ گفت: چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست! ومولوی ودیگران سخنان سنگین تری گفتند. #مرحوم_دولابی هم داستان عجیبی نقل می کند:
«شخص بینایی در حرم امام حسین «علیه السلام» رو به ضریح داشت نماز میخواند. خادم حرم به او گفت قبله این طرف نیست. او با اشاره به مرقد حضرت پاسخ داد: «مو قبله»: این قبله نیست؟ و چند بار تکرار کرد. خادم تکانی خورد و عقب عقب رفت و ساکت شد. در افواه هم هست که وقتی حضرت ولی عصر «عجل الله تعالی فرجه» ظهور میکنند قبله را به سمت کربلا بر میگردانند».
#تغییر_قبله چطور ممکن و معقول است؟
برخی از علمای شیعه روایت تغییر قبله را رد می کنند. برخی هم می گویند: منظور این نیست که قبله از کعبه جابجا می شود بلکه منظور این است که دین خدا از سمت کربلا در جهان منتشر می شود و کربلا قبله دلها می شود.
اگر عمیق تر تفکر کنیم می بینیم این خبر آخرالزمانی اولین واقعه تغییر قبله نیست. اولین بار خدا قبله را برای رضایت نبی تغییر داد: فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضٰاهٰاْ (بقره١٤٤). یعنی اولین تغییر قبله برای رضایت انسان کامل بود و این واقعه دوباره برای انسان کامل محتمل است.
علاوه بر این، همانطور که نماز صورت انسانی دارد حج وکعبه هم صورت انسانی دارد و با توجه به ولی الله است که حج کامل و تام گزارده می شود. پس تغییر قبله می تواند به این معنی باشد که توجهات از ظاهر کعبه و مسجد به باطن آن یعنی ولایت تغییرجهت داده می شود.
کسانی که از سیل می ترسند بخوانند:
در زمان حضرت نوح پیرزنی بود که با چند فرزند یتیمش در کلبهای که ته درهای قرار داشت زندگی میکرد و حضرت نوح هر وقت از کار ساختن کشتی خسته میشد به کنار کلبهی آن پیرزرن میآمد و با او حرف میزد. وقتی قرار شد طوفان بیاید نوح به او وعده داد که هنگام طوفان او را خبر کرده و به کشتی سوار میکند.
وقتی طوفان آغاز شد نوح آن پیرزن را از خاطر برد. وقتی آب همه جا را گرفت به یاد پیرزن افتاد و تاسف خورد که چرا فراموش کرد که او را سوار کند. هنگامی که آب فرو نشست نوح دید که در نقطهای دوردست سبزهزاری وجود دارد.
نزدیک رفت و با تعجب مشاهده کرده که خانهی همان پیرزن است و هیچ آسیبی به آن نرسیده است و پیرزن و فرزندانش همه سالمند.
از پیرزن پرسید: طوفان که آمد و آب همه جا را گرفت تو متوجه نشدی؟
پیرزن گفت: یک بار که میخواستم نان بپزم دیدم ته تنورم کمی نمناک است، پس این از آثار طوفان بوده است!
کسی که با خدا باشد طوفان حوادث به او زیان نمیرساند و حتی وجود آنها را هم احساس نمیکند.
#مرحوم_دولابی
#مصباح_الهدی
این داستان پیرزنی بود که نوح فراموشش کرد اما خدا فراموشش نکرد. پیرزنی که سیل از تنور خانه او شروع شد!
حَتّٰى إِذٰا جٰاءَ أَمْرُنٰا وَ فٰارَ اَلتَّنُّورُ (هود٤٠)