آنچه که من از سیر هدایت می فهمم این است که هدایت از صفر شروع نمی شود بلکه راهروان باید بخواهند که بعد از آنکه هدایت شدند گمراه نشوند: رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا. خداوند به هر کس «داده» ای داده است و راه هدایت سبقت گرفتن از طریق این داده هاست نه خلع و دور انداختن آنها. اگر هم می گوییم اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم معنی اش این است که از راه فرعی به راه اصلی هدایت شویم چرا که حضور در صراط مستقیم مراتب دارد و هر اندازه از سبیل به سبل و از کثرت به وحدت سیر کنیم بیشتر به صراط مستقیم هدایت شده ایم. اساساً هر کسی روبه جهتی است و باید با سبقت بر خیر به نقطه تجمع همه جهات برسد. خداوند ما را در شریعتها و راه های مختلفی قرار داد تا با آنچه به ما داده ما را بیازماید و با سبقت برخبر دور هم جمع شویم.
بر این اساس کسانی که معتقدند باید همه چیز را خراب کنیم و به صورت تحقیقی و نه غیرتقلیدی دین خود را انتخاب کنیم، با سنت الهی نوعی بیگانگی دارند. چرا که اسم هادی خداوند همیشه فیاض است و پروردگار در کنار خلقت هر چیز آن را هم هدایت کرده است رَبُّنَا الَّذي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى (طه50). این به این معنا نیست که وجود افراد گمراه را انکار کنیم بلکه افراد گمراه کسانی هستند که هدایت خود را قدر ندانسته و به آن پشت کرده اند. کسی که از نو و از صفر شروع کند کفر نعمت کرده است! اساساً هدایت نهایی به معنی شکر هدایت اولیه است.
با این نوع نگرش سیر هدایت بخش #ابراهیم_ع از ستاره وماه و خورشید تا فاطر السماوات و الارض عمیق تر فهمیده می شود. ابراهیم سیر واقعی داشت نه ظاهری ونمایشی اما این سیر واقعی از اجمال به تفصیل بود. او وقتی گفت: لَئِنْ لَمْ يَهْدِني رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ (انعام۷۷) قبلا ملکوت را رؤیت کرده بود و از علم به او رسیده بود.
#مارتین_هیدگر که انسان را #دازاین (وجود درافتاده در جهان) تصور می کرد بر همین نکته تأکید داشت که انسان نمی تواند لوح سفید و نقطه صفر باشد. اما غالب فیلسوفان غربی انسان را سوژه ای می دانستند که می تواند جدا از جهان انتخاب کند. ادعای قدرت انتخاب ناشی از خودبنیاد دانستن عقل و آزادی خواهی است.
توصیه #تولد_دوباره که از #مسیح_ع نقل شده است نباید به این معنی تفسیر شود که همه چیز را باید خراب کرد و از نو ساخت. بلکه باید همه چیز را به اصل خود برگرداند و به این معنی خراب کردن و از نو ساختن معنایی تازه پیدا می کند.
آدمها با تولد دوباره والدین تازه ای پیدا می کنند اما خداوند اجازه بی اعتنایی و بی احترامی به والدین اول را نمی دهد و احسان بر آنها استثنابردار نیست حتی اگر فاجر و کافر باشند!
متن کامل:
http://estentagh.blog.ir/post/88