#خاطرات_آسمانی
به نقل از همسر شهید :
به یاد دارم بعد از عقد اولینباری که بهعنوان همسر آقا مرتضی به منزل پدر شوهرم رفتم، مرتضی اتاقش را سروسامانی داده بود، آن هم چه سروسامانی! با شعر «یاد امام وشهدا/ دل رو میبره کرب و بلا». وقتی عکس شهدا را بر در و دیوار اتاق آقا مرتضی دیدم فهمیدم که در انتخابم اشتباه نکردهام، بنابراین آنگونهکه او با شوق و ذوق از شهدا میگفت، من هم پابهپای او دل به حرفهایش میدادم تا از هر تصویر شهیدی نکتهای بیاموزیم. این روزها که فکر میکنم میبینم مرتضی همواره با شهدا بود و در آخر هم به آرزویش رسید و با شهدا محشور شد.
یکی از بارزترین صفاتی که همسر شهید عطایی برای آقا مرتضی بیان میکند، عشق و دلدادگی او به ولایت است. وی در اینباره میگوید: همیشه از آقا میگفت و پای بیانات معظمله مینشست و بچهها را تشویق میکرد که به حرفهای آقا توجه و در آن تأمل کنند. بهشدت ولایتمدار بود، ما گاه که دلمان برایش تنگ میشود فیلم دیدار بسیجیان را با مقام معظم رهبری میبینیم که مرتضی در ردیف اول با سربندی که عکس آقا روی آن است به مقام معظم رهبری مینگرد. خدا میداند که تا آخرین لحظه عمر، عشق به امامت، ولایت و رهبری اصلیترین دغدغه او بوده است.
مسایل حمله تروریستها به سوریه پیش آمد و آقا مرتضی که توفیق بودن در جبهههای حق علیه باطل در ایران را نداشت، به هر دری زد تا بتواند خود را به سوریه برساند. او آنقدر تلاش کرد تا بالأخره همراه با برادران افغانستانی عازم سوریه شد؛ درحالیکه ما اصلاً اطلاع نداشتیم که به سوریه رفته است.
سههفته از رفتنش به بهانه راهاندازی تأسیسات بیمارستان امام سجاد(ع) کربلا گذشته بود. او حتی یک تلفن هم نزد. بعد از گذشت سههفته با یکی از اعضای خانواده تماس گرفت و ماجرای آموزشی اعزام به سوریه را گفت و عازم آن کشور شد. ۱۰۹ روز طول کشید که به ایران برگشت.
مرتضی با نام جهادی «ابوعلی» به آغوش خطر رفت. به عشق حضرت علی(ع) و خاندان مطهرش، خانواده و فرزندانش را گذاشت و دل به جادههای بیپایانی داد که البته پایان خوشی برای او داشت.
@rezatofaniyan