ح ۲۰۲ نهج البلاغه
وقد قال له طلحة والزبير: نُبايِعُكَ عَلى أَنّا شُرَكاؤُكَ في هذَا الاَْمْر:لاَ، وَلكِنَّكُمَا شَرِيكَانِ فِي الْقُوَّةِ وَالاِْسْتِعَانَةِ، وَعَوْنَانِ عَلَى الْعَجْزِ وَالاَْوَدِ.
امام(عليه السلام) در پاسخ #طلحه و #زبير آنجا كه به امام پيشنهاد #خلافت شورايى كردند و گفتند با تو بيعت مى كنيم به اين شرط كه در #حكومت شريك باشيم، فرمود: نمى شود (زيرا شركت در خلافت معنا ندارد) شما شريك در تقويت و كمك و يار و ياور به هنگام ناتوانى و سختى و مشكلات باشيد.
شرح از آیت الله مکارم
هنگامى كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) به معاويه نامه نوشت كه مردم با من بيعت كردند تو هم از اهل شام براى من بيعت بگير و بزرگان اهل شام را نزد من بفرست و معاويه (سخت دست پاچه شد) و نامه اى براى زبير نوشت و او را به عنوان اميرالمؤمنين خطاب كرد و گفت: از تمام مردم شام براى تو بيعت گرفتم با سرعت به سوى كوفه و بصره برو و اين دو شهر را تسخير كن كه اگر آن دو را تسخير كنى ديگر هيچ مشكلى نخواهى نداشت.
از اينجا روشن مى شود اين كه طلحه و زبير به هنگام #بيعت و طبق بعضى از روايات مدتى بعد از بيعت خدمت امام(عليه السلام) آمدند و گفتند: ما بيعت كرده ايم كه با تو شريك باشيم منظورشان اين بود كه حكومت بصره و كوفه را امام به آنها بسپارد و به اين ترتيب بر تمام عراق مسلط شوند و دست به دست معاويه بدهند شام را هم در اختيار بگيرند تا قسمت عمده كشور اسلام تحت سيطره آنها واقع شود.
هنگامى كه براى آنها روشن شد كه على(عليه السلام)حكومتى را به آنها نمى سپارد شكايت خود را از آن حضرت آشكار ساختند «زبير» در ميان جمعيتى از قريش به دروغ گفت: «هذا جَزائُنا مِنْ عَلِىّ قُمْنا لَهُ في أمْرِ عُثْمانَ حَتّى أثْبَتْنا عَلَيْهِ الذَّنْبُ وَسَبَبْنا لَهُ الْقَتْلُ وَهُوَ جالِسٌ في بَيْتِهِ وَكَفَى الاْمْرُ فَلَمّا نالَ بِنا ما أرادَ جَعَلَ دُونَنا غَيْرَنا; اين پاداش ماست از سوى على! ما در كار عثمان به نفع او قيام كرديم و گناهكارى او را ثابت نموديم و عوامل قتل او را فراهم ساختيم در حالى كه على در خانه خود نشسته بود و ما مشكل را حل كرديم; اما هنگامى كه به وسيله ما به مقصودش رسيد (و حكومت را در اختيار گرفت) ديگران را بر ما مقدم داشت.
از اين عبارت به خوبى روشن مى شود كه آنها واقعاً اهل #توطئه و سياست هاى مكارانه و دور از تقوا و پرهيزگارى بودند و اين كه بعضى گمان مى كنند خوب بود على(عليه السلام) مقامى به آنها مى داد تا ساكت شوند اشتباه بزرگى است; آنها نه صلاحيت و شايستگى و تقوا براى فرماندارى و استاندارى كشور اسلام داشتند و نه به آن قانع بودند.
دست در دست معاويه داشتند و مى خواستند حكومت بر مسلمانان را به زور و از طريق دغل كارى به چنگ آورند و تقواى اميرمؤمنان على(عليه السلام) هرگز پذيراى چنين مطلبى نبود.
در ذيل روايت بالا نيز آمده است كه على(عليه السلام)هنگامى كه از سمپاشى هاى طلحه و زبير آگاه شد به ابن عباس فرمود: تو چه پيشنهاد مى كنى؟ ابن عباس گفت: من چنين فكر مى كنم كه آنها عاشق حكومت اند; بصره را به زبير بسپار و كوفه را به طلحه.
امام عليه السلام خنديد فرمود: واى بر تو! در كوفه و بصره مردان باشخصيت و اموال فراوانى وجود دارد كه اگر آن دو به حكومت آن برسند بر گردن مردم سوار مى شوند، سفيهان را از طريق #طمع و ضعيفان را با #فشار و قدرتمندان را با #زور تحت سيطره خود مى گيرند (و مردم را بدبخت مى كنند و چهره حكومت اسلامى را به كلى تغيير مى دهند).
@rezayatazendegi