💠 مقایسه حضرت مسلم بن عقیل (ع) با احمدالحسن بصری قیاس مع الفارق است. مسلم شخص شناخته شده ای بود که هیچ ادعایی برای خود نداشت و صرفاً سفیر امام (ع) بود ولی احمدالحسن بصری بیش از 90 ادعا برای خود جعل می کند که هیچ دلیلی برای اثبات آن ها وجود ندارد.
👈 مبهم گویی و بدون دلیل سخن گفتن از خصیصه های مدعیان دروغین می باشد. علی محمد باب ادعای بابیگری داشت، اما دلیلی برای ادعای خود نداشت. حسینعلی نوری ادعای مهدویت، نبوت و… داشت اما هیچ دلیلی ارائه نکرد. غلام احمد قادیانی نیز مدعی نبوت بود اما از آوردن دلیل عاجز بود.
❌ احمدالحسن بصری (مدعی دروغین مهدویت و امامت) نیز از جمله کسانی است که ادعاهای بسیاری داشته است، اما دلیل قطعی برای ادعاهای خود ندارد و صرفاً بر مجهولات تکیه کرده و ابهام گویی می کند. یکی از حرف های بدون دلیل احمدالحسن این است که فرستاده امام زمان (عجلتعالیاللهفرجه) می باشد!!
⛔️ این فرقه، احمد بصری را همانند حضرت مسلم بن عقیل می دانند که به دستور امام حسین (علیهالسلام) به کوفه آمده بود تا زمینه آمدن امام حسین (علیهالسلام) را فراهم کند. آنها می گویند احمدالحسن فرستاده امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است تا بسنجد که ما در طلب و دعای فرج و ظهور، آیا راستگو هستیم یا خیر؟
✅ بررسی و نقد:
1. مسلم بن عقیل که پسر عموی امام حسین (علیهالسلام) بود، برای کوفیان به درستی و راحتی قابل شناسایی بود و صدق گفتار وی برای مردم و مخصوصاً خواص جامعه به راحتی قابل تشخیص بود اما احمدالحسن هیچ نشانی با این عنوان که فرستاده ازطرف امام عصر (عجلاللهتعالیفرجه) ندارد. پس مشکل کوفیان شناخت حضرت مسلم (علیهالسلام) و صدق گفتار او در سفارت امام حسین (علیهالسلام) نبوده است اما در این حال احمدالحسن هیچ شناختی نسبت به آن وجود ندارد.
2. احمدالحسن بصری هر ادعایی می کند، دلیلی ارائه نمی دهد؛ آیا عقل اجازه می دهد پیرو هر مدعی شویم؟ مثلا اگر شخصی دیگری بیاید و بگوید من فرستاده امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) هستم باید به کدامشان توجه کرد؟ پس نمی شود بدون دلیل ادعاهای وی را پذیرفت.
3. دلایل متعدد بر کذب بودن احمدالحسن بصری موجود است که ما را به یقین می رساند وی از تبار مدعیان دروغینی است که در طول تاریخ ادعاهای خود را مطرح کردند. از جمله آن دلایل تناقض در گفتار وی، تضاد کلام او با قرآن و روایات، استفاده از روایات جعلی، تقطیع روایات و غیره از دلایلی هستند که به روشنی کذاب بودن وی آشکار خواهد شد.
4. حضرت مسلم بن عقیل (علیهالسلام) صرفا سفیر بوده است و هیچ ادعایی برای خود نداشت اما احمدالحسن ادعاهای بسیاری دارد؛ امامت، نبوت، وصایت و غیره از جمله ادعاهای او می باشد که این قیاس بین فرقه احمدالحسن و جناب مسلم (علیهالسلام) را مع الفارق می کند.
5. ما در هیچ روایتی نداریم که امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) سفیر و فرستاده ای را پیش از ظهور خود برای زمینه سازی می فرستد!
⚠️ در آخر باید گفت اتباع احمدالحسن بصری بجای این که صغری کبری بچینند، دنبال دلیل برای اثبات احمد و ادعاهایش باشند. آن ها که خود هیچ دلیلی برای اثبات مدعایشان ندارند باید جواب دهند به چه دلیل به وی ایمان آوردند؟ به چه دلیل امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) را به احمدالحسن بصری فروختند و زیر بیرق شیطانی او رفتند؟
#احمدالحسن_البصری
#مدعیان_دروغین
#فرقه_شناسی
#طرح_شبهه
@rezvan_marefat
🛑 سبّ صحابه
وهّابیّت بر این باور است که مُراد و مقصود شیعه از وحدت و تقریب مذاهب، شیعه شدن اهل سنّت می باشد. در ذیل به بررسی سخنان برخی از آن ها پرداخته می شود.
🔰دکتر «ناصر القفاری» وهابی مذهب، در کتاب «مسألة التقریب بین اهل السنة و الشیعه» به مسئله ی تقریب پرداخته و شبهات متعدّدی را نسبت به مسئله ی تقریب ذکر کرده است. وی در فصل سوم از کتابش، به دلیل دیگری از دلائل عدم تقریب اشاره می کند.
او در این فصل به برخی از عقائد اهل سنت اشاره کرده، و بر این باور است که شیعه چون این عقائد را نپذیرفته، وحدت و تقریب امکان پذیر نمی باشد.[۱] یکی از عقائدی که وی برای اهل سنّت ذکر کرده است، مسئله ی محبّت أصحاب رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و عدالت آن ها می باشد، که شیعه آن را نپذیرفته است.[۲] «ناصر القفاری» در قسمت دیگری از کتابش، بیان می کند که شیعه تمامی صحابه به جز عده ی قلیلی را مورد سب و طعن قرار می دهد،[۳] و کسانی که ادّعای تقریب دارند، از این عقیده تنزّل نمی کنند.[۴]
🔰وی با اتّهام به برخی از عالمان شیعه، ادّعا می کند که بعضی از بزرگان شیعه، شرط تقریب را سب و قدح صحابه ذکر کرده اند، از این رو برای تقریب، اهل سنّت نیز باید در این مسئله با شیعه موافقت کنند.[۵] لذا «ناصر القفاری» معتقد است که تقریب با شیعه ممکن نمی باشد.
⚠️علاوه بر قفاری، وهابیون دیگر نیز مسأله سب را در کتب خود ذکر کرده اند،[۶] و از آن نتیجه ی به محال بودن تقریب را گرفته اند،[۷] که به جهت اختصار سخنان آن ها ذکر نمی گردد.
✅ نقد و بررسی
برای نقد و بررسی سخنان وهّابیّت، لازم است دیدگاه اهل سنّت و شیعه را نسبت به صحابه، در ذیل به صورت اجمال بیان کنیم؛
💠از دیدگاه شیعه، اگر چه همه ی صحابه در جایگاه عدالت نیستند، ولیکن سب کردن صحابه هیچ گاه جزء عقاید شیعه نبوده است، بلکه در منابع روایی شیعه، احادیث بسیاری در نهی از سب کردن وجود دارد. در سخنان بزرگان شیعه نیز تصریح به ممنوعیت سب صحابه شده است.
💠از دیدگاه اهل سنّت، اگر چه همه ی صحابه در جایگاه عدالت هستند، ولیکن بنابر نظر بزرگان اهل سنّت، سبّ صحابه موجب خروج از اسلام و تکفیر شخص نمی شود. که در روزهای آتی به تفصیل، مطالب فوق بیان می شود.
📚منابع:
[۱] - قفاري، ناصر بن عبد الله، مسألة التقريب بين أهل السنة والشيعة، ج ۱، ص ۸۵. «الفصل الثالث: مجمل لأهم عقائد أهل السنة التي خالفتها الشيعة»
[۲] - قفاري، ناصر بن عبد الله، مسألة التقريب بين أهل السنة والشيعة، ج ۱، ص ۹۴. «ومن أصول أهل السنّة: محبة أصحاب رسول الله - صلى الله عليه وآله وسلم - والترضي عنهم واعتقاد عدالتهم وترك الخوض فيما شجر بينهم»
[۳] - قفاري، ناصر بن عبد الله، مسألة التقريب بين أهل السنة والشيعة، ج ۱، ص ۳۶۱. «في كتب الشيعة الأساسية سب وطعن ولعن وتكفير للصحابة إلا قليلاً منهم لا يتجاوز الثلاثة في معظم الروايات»
[۴] - قفاري، ناصر بن عبد الله، مسألة التقريب بين أهل السنة والشيعة، ج ۲، ص ۲۷۸. وتبين من خلال آراء دعاة التقريب من الروافض أنهم لم يغيروا شيئاً من عقائدهم الشاذة، وأنهم إما مجاهرون بها أو مستخفون يخدعون ويتقون ...
[۵] - قفاري، ناصر بن عبد الله، مسألة التقريب بين أهل السنة والشيعة، ج ۲، ص ۱۴۰. «ولهذا رأينا بعض "آياتهم" وشيوخهم يجعلون من شرط التقارب أن يوافق أهل السنّة على سب صحابة رسول الله صلى الله عليهم وآله وسلم، أي يوافق أهل السنّة على القدح في صحابته وبالتالي يرجعون لمدونات الروافض»
[۶] - موصلی، عبدالله، حقيقة الشيعة «حتى لا ننخدع»، ص ۹۵. «الثالث عشر: سب وتكفير الشيعة للصحابة رضي الله عنهم»
[۷] - موصلی، عبدالله، حقيقة الشيعة «حتى لا ننخدع»، ص ۲۱۸.
#سلسله_مباحث_تقریب_مذاهب
#خوراک_علمی #طرح_شبهه
#قسمت_اول
@rezvan_marefat
مدرسه مجازی طلیعه داران ظهور
🛑 سبّ صحابه وهّابیّت بر این باور است که مُراد و مقصود شیعه از وحدت و تقریب مذاهب، شیعه شدن اهل سنّت
↙️صحابه از نگاه شیعه
شیعه درباره صحابه معتقد است که هر چند صحابى پیامبر بودن یک افتخار مى باشد، و هر چند نمیتوان دلالت و صراحت آیات قرآن کریم در تعریف و تمجید از آن ها را نادیده گرفت، اما به هیچ وجه نمیتوان همه آن ها را در یک سطح و اندازه دانست، چنان که نمیتوان فضیلت عدالت و اجتهاد را براى همه آنها به نحو عام و مطلق منظور کرد
همچنین نمیتوان تمجیدات و تعریفات قرآن را بهانهاى براى مصونیت آنها از گناه به ویژه مصونیت دائمى و مادام العمرى آنها دانست، چرا که آیات فراوانى در قرآن کریم (خصوصا در سورههاى توبه، احزاب و منافقون) به توبیخ و سرزنش شدید برخى از اطرافیان و همراهان پیامبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) که از فرمان خدا و رسولش تخلف ورزیدهاند، به عنوان منافقان وجود دارد. [۱]
🔘آیتالله جعفر سبحانی، از علمای معاصر شیعه، در خصوص اعتقاد شیعه درباره احترام به صحابه چنین مینویسد:
«محال است انسان پیامبر (صلی الله علیه وآله) را دوست داشته باشد و هم زمان از کسانی که جان و هستیِ خود را در راه رسالتِ ایشان فدا کردهاند، بغض و کینه به دل داشته باشد. انسان عاقل نمیتواند در قلبش دو حالتِ متضاد را جمع کند.
اهلسنت، شیعه را به سبّ و دشنام متهم می نماید و اعتقادِ آنها این است که تمام صحابه، از اولینِ آنها تا آخرینِ آنها، عادل هستند. شیعه این اعتقاد را قبول ندارد؛ بلکه معتقد است همه ی صحابه، تابعان و تابعانِ تابعان، از این جهت در یک رتبه و مرتبه قرار دارند.
↩️ شیعه هیچ ملازمهای میان «صحابی بودن» و «اسطورۀ همۀ خوبیها بودن» ندیده تا بخواهد آنها را تا روز قیامت بهعنوان اسوه و سرمشق بشر بداند بلکه معتقد است که سرنوشت صحابه نیز همچون دیگران است.
میان صحابه افرادی صالح، متقی و مخلص وجود داشت، چنان که میان آنها افرادی غیرصالح، شقی و منافق نیز وجود داشت، و دلایل متعددی بر این مطلب دلالت میکند» [۲]
[۱] - در این رابطه میتوان به سوره منافقون؛ و سوره توبه، آیات ۷۴، ۹۷، ۱۰۱ و ۱۰۲؛ سوره احزاب، آیات ۱۲ و ۱۸ – ۱۹؛ مراجعه کرد .
[۲] - سبحانی تبریزی، جعفر، رسائل و مقالات، ج۱، ص۱۵۵.
#سلسله_مباحث_تقریب_مذاهب
#خوراک_علمی #طرح_شبهه
#قسمت_دوم
@rezvan_marefat
⛔️ممنوعیت سب صحابه از نگاه شیعه
شیعه، با اقتدا کردن به اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)، به ممنوعیّت سب صحابه، اعتقاد دارد چرا که در منابع شیعه، احادیث زیادی در نهی از سب کردن و بد زبانی وجود دارد همچنین سیره ی اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)، نیز دلیل دیگری بر این مدّعا می باشد.
🔻چنانكه شيخ طوسى نقل كرده است كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) در وصيّتى به ابوذر فرمودند:
«يا أباذر، سباب المسلم فسوق و قتاله كفر»[۱]؛ «اى اباذر، دشنام دادن به مسلمان موجب گناه است و جنگيدن با او مايه كفر است».
🔻همچنین در سیره ی زندگی اميرالمؤمنين علی (عليه السّلام)، زمانى كه مشاهده كردند در جنگ صفّين برخى از اصحاب ايشان به اهل شام دشنام مىدهند، فرمودند:
«إنّي أكره لكم أن تكونوا سبّابين و لكنّكم لو وصفتم أعمالهم و ذكرتم حالهم كان أصوب في القول و أبلغ في العذر» [۲]
من دوست ندارم كه شما اهل دشنام باشيد اما اگر اعمال آنان را توصيف كنيد (از اعمالشان پرده برداريد و مردم را آگاه كنيد) و حال آنها را شرح دهيد، در گفتار به صواب نزديكتر و در مقابل همگان عذر موجه و كافى داريد».
♦️بزرگان شیعه نیز، به ممنوعیّت سبّ صحابه در کتب خود تصریح کرده اند چنانکه شیخ عزالدین، که پدرِ شیخ بهایی و از بزرگان فقه و حدیث است، بهصراحت بیان میکند:
«در مذهب ما وجوب سبّ صحابه مطرح نیست. برخی عوامالناسِ متعصب هستند که صحابه را سب میکنند اما حتی یک نفر از علمای ما بیان نکرده که سبّ صحابه واجب است.
کتابهای ایشان موجود است. میتوانید مراجعه کنید» [۳] بنابر مطالب مذکور، هیچ گاه نمی توان سب صحابه را جزء اعتقادات شیعه مطرح نمود، چنان که وهّابیّت در این زمینه تلاش های زیادی انجام داده است. اما اینکه عدّه ای سب و توهین می کنند، هیچ گاه دلیل بر اعتقاد شیعه نمی باشد
🔖کما اینکه معاويه در دوران حكومت خود، با بخشنامه به تمام ولایتها سب بر امیرالمومنین علی (علیه السلام) را قانونی کرد ولیکن این بهانه ای نمی شود که اهل سنّت امروز را، ناصبی ذکر کنیم، چرا که امروزه عموم اهل سنت با توجه به سفارشات خداوند و پیامبر اکرم، ارادت خاصی به اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) دارند و همواره آن حضرات مورد تکریم آنان هستند.
[۱] - شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، ج ۱۲، ص ۲۸۱.
[۲] - نهج البلاغۀ، سيد رضى، خطبه 2۲۰۶، ص ۳۲۳.
[۳] - ابنعطیه، مقاتل، المناظرات بین فقهاء السنة و فقهاء الشیعة، ص۷۷.
#سلسله_مباحث_تقریب_مذاهب
#خوراک_علمی #طرح_شبهه
#قسمت_سوم
@rezvan_marefat
⭕️حُکم سب صحابه از نگاه اهل سنّت
مسأله ی صحابه اگر چه از اهمّیّت بالایی در نظر اهل سنّت برخوردار است، ولیکن این موضوع هیچ گاه موجب کُفر نمی شود، و کسی آن را جزء مسائل تکفیر ذکر نکرده است، بلکه در سخنان بزرگان آن ها تصریح شده، که سب یا بغض نسبت به صحابه موجب کفر نمی گردد. از این رو در ذیل به سخنان برخی از علماء اهل سنّت اشاره می گردد.
الف) «ابن مودود موصلی» يكی از فقهای حنفی اهل سنت در کتابش می نویسد:
«وَاتَّفَقَتِ الْأُمَّةُ عَلَى تَضْلِيلِ أَهْلِ الْبِدَعِ أَجْمَعَ وَتَخْطِئَتِهِمْ. وَسَبُّ أَحَدٍ مِنَ الصَّحَابَةِ وَبُغْضُهُ لَا يَكُونُ كُفْرًا لَكِنْ يُضَلَّلُ»؛[۱] «امّت اسلام بر اين كه اهل بدعت گمراه هستند و خطاء كرده اند، اتفاق دارند، و سب يكی از صحابه و بغض یکی از صحابه كفر نيست، ولی گمراهی می باشد»
وی در ادامه، دلیل سخن خویش را سیره ی حضرت علی (علیه السلام) ذکر می کند، چرا که آن حضرت، با کسی که به ایشان دشنام داده بود، نه تنها وی را تکفیر نکرد، بلکه او را مسلمان مهدور الدم نیز نمی دانست و اقدام به قتل وی نمی کرد.[۲]
دیگر بزرگان اهل سنّت، سخن وی را در کتاب های خود بیان کرده اند.[۳]
ب) «ابن حزم اندلسی» از دیگر بزرگان اهل سنّت در کتابش نسبت به سبّ صحابه قائل به تفصیل است، چنان که می نویسد:
«وأما من سب أحدا من الصحابة رضي الله عنهم فإن كان جاهلا فمعذور وإن قامت عليه الحجة فتمادى غير معاند فهو فاسق كمن زنى وسرق وإن عاند الله تعالى في ذلك ورسوله صلى الله عليه وآله وسلم فهو كافر»؛[۴]
«کسی که یک نفر از صحابه را سب کند، اگر جاهل است و نمی داند، معذور است، اگر حجت بر او تمام شد ولی از روی عناد اين كار را انجام نمی دهد، اين شخص فاسق است، مانند کسی که زنا و یا دزدی می کند، و اگر از روی عناد با خدا و رسول اکرم صلى الله عليه وآله این کار را انجام دهد، پس او کافر است»
ج) برخی از علماء اهل سنّت، سب صحابه را، از فواحش محرّمات و از كبائر ذکر کرده اند،[۵]
چنان که نووی در شرح صحيح مسلم می نویسد:
«وَقَالَ النَّوَوِيُّ فِي شَرْحِ مُسْلِمٍ اعْلَمْ أَنَّ سَبَّ الصَّحَابَةِ حَرَامٌ مِنْ فَوَاحِشِ الْمُحَرَّمَاتِ سَوَاءٌ مَنْ لَابَسَ الْفِتَنَ مِنْهُمْ وَغَيْرُهُ لِأَنَّهُمْ مُجْتَهِدُونَ فِي تِلْكَ الْحَرْبِ وَمُتَأَوِّلُونَ ...»؛ «نووی در شرح صحيح مسلم میگويد: بدان كه سب صحابه حرام و از فواحش است، و فرقی ندارد كه صحابی از كسانی باشد كه دچار فتنه شده و يا نشده باشد؛ زيرا همه ی آنان در جنگ ها اجتهاد كرده و تاويل داشتهاند ...»
علاوه بر علماء مذکور، بسیاری از علماء اهل سنّت به تکفیر نکردن در مسئله ی فوق تصریح دارند، که به جهت اختصار سخنان آن ها ذکر نمی گردد.
🔰نتیجه
وهابیّت اعتقاد سب صحابه را به شیعیان نسبت داده است، در حالی که شیعه با اقتدا کردن به ثقلین، معتقد به ممنوعیت سبّ صحابه می باشد، و این مسئله در کتب علماء شیعه تصریح شده است همچنین بسیاری از بزرگان اهل سنّت، سب کننده ی صحابه را تکفیر نکرده اند.
💠اگر چه میان شیعه و اهل سنّت، عقاید مختلفی وجود داشته باشد، ولیکن این نمی تواند دلیلی بر ندیدن باورها و اعتقادات مشترک در مسئله ی تقریب مذاهب گردد.
📚منابع:
[۱] - الموصلي البلدحي، عبد الله بن محمود، الاختيار لتعليل المختار، ج ۴، ص ۱۵۱.
[۲] - الموصلي البلدحي، عبد الله بن محمود، الاختيار لتعليل المختار، ج ۴، ص ۱۵۱؛
«فَإِنَّ عَلِيًّا - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ - لَمْ يُكَفِّرْ شَاتِمَهُ حَتَّى لَمْ يَقْتُلْهُ»
[۳] - حموي الحنفي، أحمد بن محمد، غمز عيون البصائر في شرح الأشباه والنظائر، ج ۱، ص ۲۹۱؛
«ذَكَرَ فِي الِاخْتِيَارِ فِي فَصْلِ الْخَوَارِجِ وَالْبُغَاةِ إنْ سَبَّ أَحَدًا مِنْ الصَّحَابَةِ، وَبَغَضَهُ لَا يَكُونُ كُفْرًا لَكِنْ يُضَلَّلُ فَإِنَّ عَلِيًّا - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ - لَمْ يُكَفِّرْ شَاتِمَهُ حَتَّى لَمْ يَقْتُلْهُ»
سبكي، تقي الدين، فتاوى السبكي، ج ۲، ص ۵۷۶؛
«وَفِي شَرْحِ الْمُخْتَارِ لِابْنِ بَلَدْجِيٍّ مِنْ الْحَنَفِيَّةِ: وَسَبُّ أَحَدٍ مِنْ الصَّحَابَةِ وَبُغْضُهُ لَا يَكُونُ كُفْرًا لَكِنْ يُضَلَّلُ فَإِنَّ عَلِيًّا - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ - لَمْ يُكَفِّرْ شَاتِمَهُ حَتَّى لَمْ يَقْتُلْهُ»
[۴] - ابن حزم أندلسي، علي بن أحمد، الفصل في الملل والأهواء والنحل، ج ۳، ص ۱۴۳.
[۵] - مباركفوري، عبد الرحمن، تحفة الأحوذي بشرح جامع الترمذي، ج ۱۰، ص ۲۴۹؛
«قَالَ الْقَاضِي وَسَبُّ أَحَدِهِمْ مِنَ الْمَعَاصِي الْكَبَائِرِ وَمَذْهَبُنَا وَمَذْهَبُ الْجُمْهُورِ أَنَّهُ يُعَزَّرُ وَلَا يُقْتَلُ ...»؛ «و قاضی گفته است: سب يكی از صحابه از گناهان كبيره است، و مذهب ما و مذهب جمهور اهل سنّت این است که تعزیر می شود، و کشته نمی شود»
#سلسله_مباحث_تقریب_مذاهب
#خوراک_علمی #طرح_شبهه
#قسمت_چهارم
@rezvan_marefat
🔳 یکی از اشکال هایی که بر جریان تصوف وارد می باشد این است که بعضی از ادله نقلی آنها جعلی و یا در منابع بسیار ضعیف می باشد که نمی توان استناد آن روایت را به معصومین (علیهم السلام) ثابت کرد.
↩️ یکی از این گفتارهای مشهوری که در بین صوفیه مشهور است گفتار «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق» می باشد
.
🔻نورعلی تابنده(مجذوب علیشاه) در سخنرانی ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۳ ش، برای مریدان خویش می گوید: «در یک خبری وارد شده است که الطُّرُقِ اِلَی الله بَعَدَدِ نُفُوسِ الْخَلٰایِقْ، حتّی بعضی ها گفته اند: بِعَدَدِ اَنْفٰاسِ الْخَلٰایِق، راهِ به سوی خدا متناسبِ با عدد مؤمنین است، عدد آن کسانی که در راه میروند. برای اینکه هر کسی با خداوند ارتباط مستقلی دارد.»(۱)
ایشان در ابتدای کلام خویش می نویسد که «در یک خبری وارد شده است که…» و این نوع عبارت این معنا را به ذهن می آورد که این سخن، روایت از معصومین(علیهم السلام) می باشد چون در مباحث علمی، به روایات نیز خبر اطلاق می شود. در صورتی که این عبارت، روایت معصومین (علیهم السلام) نمی باشد و سخن بزرگان صوفیه است‼️
⚠️در بررسی روایاتی که متصوفه بکار برده اند باید به سه نکته توجه کرد:۱)منبع شناسی روایت، ۲)سند روایت، ۳) دلالت روایت
۱) منبع شناسی روایت
⭕️برخی از عالمان و عارفان مسلمان نیز مانند ملاهادی سبزواری مبحثی را به شرح این حدیث اختصاص داده اند. ملاصدرا عبارت فوق را با تعبیر «قیل و بدون انتساب به معصوم نقل کرده که حاکی از تردید او در اصالت حدیث است. دیگر عالمان از جمله قاضی سعید قمی و فیض کاشانی در یکی از نقل های خود تعبیر مذکور را مانند صدرالمتألهین با قیل و بدون انتساب به معصوم آورده اند. ملا محسن فیض کاشانی با آنکه در نقل روایات ضعیف سختگیر نبوده است، این عبارت را به معصوم نسبت نداده است.
این گفتار به شکل های متفاوتی در کتاب های صوفیه نقل شده است همچون: «قال عالم آخر الطرق إلى اللّه عزّ و جلّ بعدد المؤمنين. و قال بعض العارفين: الطرق إلى اللّه بعدد الخليقة»(۲) یا به صورت «یقول: الطرق إلى اللّه تعالى بعدد النجوم»(۳) یا با کلمه کثیره آمده است «أن الطرق إلى اللّه كثيرة»(۴) و یا «الطرق إلى اللّه أكثر من عدد نجوم السماء»(۵)
۲) سند روایت
همون طور که در کتاب های متقدم صوفیه بیان شده، آنها ناقل این عبارت را با تعبیر قال عالمٌ آخر یا قال بعض العارفين، ذکر نموده اند و این عبارت را به معصومین(علیهم السلام) نسبت نداده اند.
✅ پس علاوه بر این که این عبارت به هیچ کدام از معصومین(علیهم السلام) نسبت داده نشده است و سندی نیز برای آن بیان نشده است و به صورت مرسل و بدون ذکر واسطه ها، در کتاب ها نوشته شده است پس این گفتار، از نظر علم حدیثی اعتبار ندارد.
۳) دلالت عبارت
بعضی از روشنفکران معاصر از این عبارت، معنا و مفهوم تکثرگرایی و نسبی گرایی برداشت کرده اند و قائل به صراط های مستقیم شده اند!!! ولی می توان گفت که این برداشت، نادرست است و به نوعى با قرآن که راه نجات و رستگارى را منحصر در یک راه مى داند، در تضاد است‼️
آنجا که مى فرماید: «وَأَنَّ هَـذَا صِرَطِى مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ ذَ لِکُمْ وَصَّـکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (انعام/ ۱۵۳) این است راه راست من، از آن پیروى کنید، نه راه هاى دیگر تا مبادا شما را از راه خدا پراکنده سازد، این چیزى است که خدا آن را به شما سفارش مى کند تا پرهیزکار شوید.»
🔰پس در عالم تشریع، شاهراه سعادت و صراط مستقیم یکی بیش نیست و آن تسلیم و انقیاد در برابر خداوند یکتاست.
✔️در نتیجه باید گفت که عبارت «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق» در هیچ منبع حدیثی شیعه و سنی به معصوم(علیه السلام) منسوب نشده است. لذا این سخن، قطعاً ساختگی است و انتساب آن به معصومین(علیهم السلام) نادرست است.
📚منابع:
(۱). تابنده، نورعلی، گفتارهای عرفانی آقای مجذوبعلیشاه، ج هفتم، قسمت ۸۲.
(۲). ابو طالب مكى، قوت القلوب فى معاملة المحبوب، دار الكتب العلمية – بيروت، چاپ: اول، ۱۴۱۷ ق، ج۱ ؛ ص۱۵۵.
(۳). ابو عبد الرحمن محمد بن الحسين السلمى، طبقات الصوفية، دار الكتب العلمية – بيروت، چاپ: دوم، ۱۴۲۴ ق، ص۲۸۹.
(۴). ابو عبد الرحمن محمد بن الحسين السلمى، مجموعة آثار السلمى، مركز نشر دانشگاهى، تهران، اول، ۱۳۶۹، ج۲؛ ص۴۲۶.
(۵). ابو طالب مكى، علم القلوب، دار الكتب العلمية – بيروت، چاپ: اول، ۱۴۲۴ ق، ص۲۲۸.
#تصوف
#طرح_شبهه
#طرح_شاخص
@rezvan_marefat
احمد اسماعیل بصری (مشهور به احمدالحسن) قائل است، خودش را توسط قانون معرفت حجت به مردم می شناساند. حال طبق بیان احمد بصری، قانون معرفت حجت چیست؟
وی سه راه وصیت، علم و پرچم را تنهاترین راه های شناخت حجت خدا می داند و حصر در این سه راه، برای تمام حجت های الهی به صورت یکسان است! یعنی اگر از حضرت آدم بپرسید راه شناختت چیست؟ جواب خواهد داد: این سه راه (وصیت، علم و پرچم) و اگر از امام مهدی (عج) که آخرین حجت الهی است همین سوال را بپرسیم؛ جواب دقیقا همین خواهد بود.❗️
⚠️حال آیا در واقع راه های شناخت حجت خدا سه راه است؟ آیا احمد و طرفدارانش دلیلی برای این قانون خودساخته دارند؟ جواب خیر است. در دوره تخصصی نقد یمانی آمد که راه هایی مثل معجزه و علم به تمام زبان ها و… از جمله راه های شناخت حجت خدا می باشند.
❌ پس این کلام احمد بصری و حصر در سه راه کاملا اشتباه است. فارغ از این که شناخت امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) خیلی آسان و روشن تر از خورشید است.
💢احمد اسماعیل بصری حتی دلیلی برای این قانون نانوشته ندارد و با تقطیع روایات، سعی در جعل دلیل دارد. یعنی در هیچ روایتی یا نصی از نصوص، از چنین قانونی برای شناخت حجت نام نبرده است.
♨️ روایتی که بیشترین استناد را به آن می کنند این روایت می باشد که امام باقر (علیهالسلام) فرمود: «هر چیزی برای شما ایجاد اشکال یا شبهه کند، وصیت و پرچم و سلاح پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) جای هیچگونه شبهه و اشکال برایتان باقی نمیگذارد…
برحذر باشید از کسانی که خود را به دروغ به آل محمد نسبت می دهند. که همانا برای آل محمد و علی (علیهالسلام) پرچمی (یک پرچم) است و برای دیگران پرچمها. پس در جای خودت ثابت باش و از هیچ کس ابداً تبعیت نکن تا مردی را از فرزندان حسین (علیهالسلام) ببینید که با او وصیت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و پرچم او و سلاح او باشد.»
🔰باید گفت این روایت توسط فرقه احمد اسماعیل بصری تقطیع شده است و این روایت به بیش از سه مورد اشاره دارد.
✅ در این روایت به راههای دیگر مثل صوت آسمانی (صیحه) و قتل نفس الزکیه و… اشاره شده است. پس نتیجه پازل طبق این دو حدیث چنین میشود: «۱٫ وصیت ۲٫ صیحه ۳٫سلاح ۴٫ پرچم ۵٫ قتل نفس الزکیه ۶٫ نزدیک ترین فرد به کسی که قبل از اوست ۷٫ سفیانی ۸٫ و … .»
⚠️در نتیجه باید گفت قانون نانوشته احمد اسماعیل بصری هیچ دلیلی ندارد و از آن جا که وی برای دیگر راه های شناخت نمی تواند مصداقی بیاورد سعی دارد از ریشه منکر این مباحث شود. پس شناخت حجت خدا نه تنها با این سه راه محصور نیست بلکه راه های دیگری برای شناخت حجت خدا در روایات معتبر از اهل بیت (علیهمالسلام) وجود دارد که بنیان فکری احمد بصری را نابود می کند.‼️
📚 منابع:
۱. «معجزه راه شناخت حجت خداست»
۲. «انکـار علـم ائمـه(علیهـمالسلام) به همه زبانها توسط احمد همبوشی»
۳. بحار الأنوار، علامه مجلسی، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، ج ۵۲ ص ۲۲۲٫
هشتگ سوال مصاحبه :)
#احمدالحسن_البصری
#مدعیان_دروغین
#خوراک_علمی
#طرح_شبهه
@rezvan_marefat