▓#سیاههِ▓
•°بسم ربّ•°
و اما صبࢪ...
ای بنده خدا!
دࢪ این دنیای هزاࢪ ࢪنگ؛ دنیا دنیا آࢪزو برابرت چیده ای ،
و به خیالت جاده ای کشیدی ،تا به هرکدام بࢪسی ...
و با ࢪسیدن به هࢪ کدام از آنها جایزه بگیࢪی !!
اما همین تو؛ هࢪ کجا که قلوه سنگی سࢪ ࢪاهت دیدی و با دستان ضعیف ات قادࢪ به از بین بࢪدن آن نبودی جا زدی.
نشستی و زانوی ماتم به بغل گࢪفتی...
غافل بودی
از بࢪداشتن لوازم سفرت ، و یاد گࢪفتن چیزی به اسم صبر! دࢪ جاده زندگی.
نفهمیدی
که هࢪچه هدفت بزࢪگتر باشد صبࢪ ࢪاهش نیز باید بزࢪگتر باشد..
نفهمیدی
که صبࢪ دادنی نیست و آموختنی است و باید آن ࢪا تمرین کࢪد.
دࢪ کشاکش زندگی ،و رسیدن به هدف ها باید با تمام قوا تلاش کنی؛ و دࢪهای بسته ࢪا با کلید صبࢪی که آموختی باز کنی...
حواس جمع نکردی
که صبࢪ با جزع و فزع دࢪ یک پیمانه نمی گنجد.
و تو ای انسانِ زاده شده دࢪ سیاࢪه ی ࢪنج ها بدان ....
دࢪ ࢪاه هدف ؛ صبࢪ به مثال قوتِ ࢪاه است .
همانقدࢪ لازم و همانقدر مایه ۍ قوّتِ تن، دࢪ ࢪاهِ ࢪسیدن .
اما همین صبࢪ! بدون ذࢪه ای تلاش و کوشش بࢪایت ثمࢪی نخواهد داشت ؛ و صبࢪ وقتی صبࢪ می شود ،آن هم به نحو اتم و اکمل ،
که دࢪ ࢪاهت ؛چه صد ࢪوز و چه صد سال استقامت کنی.
حالا با این صبࢪ چقدࢪ آشنایی؟!
آیا با این توشه ۍ ࢪاه به مقاصدت ࢪسیده ای؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ✨📚ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
#نوشٺ_پژوھ
#پژوھش_نوشٺ
#رآھ_نما
#استراٺژیسٺ_های_جوان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ🆔ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/Rezvaninsti
▓#سیاههِ▓
•° بسم ربّ
گفتیم از صبر؛
ولے بدان در راه فتح قله از هزار مسیر و دَر، باید بگذرے
و شاید درِ اول همان استقامت باشد.
استقامتے که نام دیگرش پایدارے است
و راهے از جادهے صبر به سویش کشیده شده
و دَرے ست که هر که بر عبور از آن اصرار کرد ، پیروزے اش در تلاطم دریاے زندگے حتمے است.
استقامت همان واژه و مشےّ ست، که از ازل تا کنون در میان صدفِ فطرتِ انسان ها قرار داشته؛
و هیچ تیغ و تیر زهرآگینے در دنیا آن را هدف نگرفته،
که راهے براے پیروزي است در هر اندیشه و نگاهے....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ✨📚ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
به قلمِ :
•°مصباح•°
#نوشٺ_پژوھ
#پژوھش_نوشٺ
#رآھ_نما
#استراٺژیسٺ_های_جوان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ🆔ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/Rezvaninsti
▓#سیاههِ▓
•° بسم ربّ
باید صبر کرد و استقامت.
اما چگونه؟
بایستیم و کارے نکنیم؟
مگر مے شود پایدارے کرد و کارے هم نکرد؟
...
هیچ گاه نمے توانے این دو را به درستے کنار هم جمع کنے
مگر بعد از فهم معنا و مصداق...
کجاے جاده ے روبرویمان بایستیم؟!
و کجا حرکت کنیم؟!
و یا شاید باید بفهمیم در کجاے این مسیر از حرکت نمانیم ...
و با وجود بارش هاے بے وقفه ے مشکلات ، پاے از جاده ے اصلے بیرون نگذاریم..!؟
...
تو صبر و استقامت را چگونه تفسیر کرده اے؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ✨📚ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
به قلمِ :
•°مصباح•°
#نوشٺ_پژوھ
#پژوھش_نوشٺ
#رآھ_نما
#استراٺژیسٺ_های_جوان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ🆔ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/Rezvaninsti
▓#سیاههِ▓
•° بسم ربّ
تفسیر تو را از صبر و استقامت نمے دانم
اما میدانم صابران فرار نمےکنند و صبرشان مسیرےست درست؛در مواجهه با مشکلات
و هیچ گاه فردے صبور که در خلال مشکلات استقامت کرده و ایستاده، سلامتش را جز به یک راه برنگردانده....
راهے که حتے پیامبران وصابران ناگزیر از رفتن در آنند...
صابرانے که از دست دشمن به دژ محکم صبر پناهنده شدند و دست به دامان عبودیت شدند براے نگاه داشتن قوا و سلامتشان.
که اگر در این دژ محکم، عبودیت را در مشت خود نگیرند، تضمینے برای سلامت و امنیتِ قوا و حیاتشان نیست...!
پس انسانِ صابر در راه عبودیت توکل به خداوندِ قادرِ متعال را در پیش مےگیرد، تا در آن دژ محکم از حوادث و دشمنان در امان بماند
و گام به جلو برمیدارد ؛با امید و اطمینانِ خاطر از اینکه خداوندش او را از بیچارگے به سمت سعادت سوق مےدهد...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ✨📚ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
به قلمِ :
•°مصباح•°
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ🆔ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/Rezvaninsti
▓#سیاههِ▓
•° بسم ربّ
در مسیر رسیدن راحتے معنایے ندارد!
و براے رسیدن باید ماند و ثابت قدم بود؛
مانع و دشمن و هزار فریب و بازیچه بر سر راه رسیدنت کمین کرده است؛ که هر کدام را میتوانے باضربتے به زیر بکشے...
و تو ،تنها..
با دو دست کوچکت نمے توانی گرهے را تماما بگشایے، مگر اینکه دستان توانمند خالقت دستگیرت باشد
و تا وقتے که از سر صدق و ثباتِ دل، هدف و چیرگے بر موانع ات را نخواهے؛ مددے در کار نیست ...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ✨📚ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
به قلمِ :
•°مصباح•°
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ🆔ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/Rezvaninsti
▓#سیاههِ▓
•° بسم ربّ
🍁
خسته و افسرده نشسته بود و دیگر قصد نداشت لحظه اے قدم بردارد.
رها کرده بود ولے دائم ذهنش پر و خالی مے شد از حرف و سخن ها ،نگاه ها ،خنده ها و...
آه سردش نفس می گرفت از هر جاندارے از شدت اندوه.
روزگار و عمرے که رفت هم مثل برق و باد از پیش چشمش گذشتند ؛تلاش و کار و اهدافش که تمام این روزها به او جان و توان جابجا کردن دنیا را می داد،
اما الان فقط صداےِ رفتار دیگران بود که مثل آونگ در مغزش مے زد و مے رفت تا فاتحهے آمال و آرزوهایش را بخواند.
ساعت ها کلنجار مے رفت با خودش،
ذهنش،
دنیایش،
اما بازهم نمی توانست دست بکشد از اهدافش و به ناکامے بکشاند عمر و صبرے را که خرج آن کرده بود ..
زمان به سختے گذشت و تنها یک راه برایش مانده بود؛ کناره بگیرد و رها کند مردمانے را که با هر نگاه و حرف و حرکتشان او وتلاشهایش در مسیر درست را بے فایده می خواند؛ کناره بگیرد اما همچنان بماند در این دنیا و میان آدم هایش...
ثابت قدم ،صبور و رو به مسیر اهدافش.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ✨📚ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
به قلمِ :
•°مصباح•°
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ🆔ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/Rezvaninsti