بخشی از نامهی عباس میرزا به شیخعلی خان حاکم دربند (۲۵ شوال ۱۲۲۳ ه.ق) : «... به عنایتِ الله تعالی [به]محض ورود به آن حدود فوراً خاشاکِ وجودِ نابودِ روسیهی آنجا را به باد فنا داده، عمّاقریب ان شاء اللهُ المٙلِکُ المُجیب اثری از روسیهی منحوسه در اطراف ایران باقی نخواهم گذاشت. و در این سالِ میمنتمنوال با وصف سردی هوای زمستان، آسایش و آرام بر خود حرام ساخته، مادامی که دفع شرّ روسیه را از ولایت داغستان و گرجستان ننمایم، سردی زمستان و گرمای تابستان را یکسان خواهم دانست...» (مقالهی «نامهی عباس میرزا به شیخعلی خان بیگلربیگی قبه و دربند» نوشتهی امین ریاحی)
@risheh
#میرزا_ابوالحسن_شیرازی خواهرزادهی حاج #ابراهیم_خان_کلانتر در سال ۱۳۲۴ ه.ق به همراه #مستر_موریه بهعنوان #ایلچی (سفیر) به #انگلستان اعزام شد. وی در این سفر، #حیرت_نامه نوشت: «نظر به #غرایب_بسیار و بدایع بیشمار ملاحظه و در این دفتر ثبت افتاده بود، البته سامعین و مطالعهکنندگان این اوراق را #تعجب و #تحیری_بی_اندازه دست میداد لهذا این رساله را #حیرت_نامه_ی_سفرا موسوم گردانیدم.»
@risheh
ریشهها
#میرزا_ابوالحسن_شیرازی خواهرزادهی حاج #ابراهیم_خان_کلانتر در سال ۱۳۲۴ ه.ق به همراه #مستر_موریه بهع
«به اعتقاد خاطی و محرّرِ این دفتر، اگر اهل ایران را فراغت حاصل شود و #اقتباس از کار #انگلیز بنمایند #جمیع_امور در کار ایشان بر وفق صواب میگردد.»
#حیرت_نامه
#risheh
ریشهها
«به اعتقاد خاطی و محرّرِ این دفتر، اگر اهل ایران را فراغت حاصل شود و #اقتباس از کار #انگلیز بنمایند
«[گفتند] روزی که هوا صاف باشد خبر ورود کشتی از هر بندری به پلیموت و از آنجا تا به #دارالخلافه_لندن در بیستوپنج دقیقه میرسد. من از این خبر سخت #متحیر شده، گفتم «سخن اغراق و دروغ در فرنگ کسی نشنیده است»، چگونه میتوان شد که سیصد مایل مسافت بعیدی را که میگویند در اندک زمانی خبر به دارالخلافهی لندن خواهد رسید؟!»
#حیرت_نامه
@risheh
از #شیخیه تا #بهائیت
«پادشاه عصر، #فتحعلی_شاه قاجار، به #شيخ_احمد [ #احسائی ] ارادتى به هم رسانيد و مشتاق زيارتش گرديد. مكتوبات پىدرپى ارسال مىداشت، تا مكتوبى بدين مضمون، به شيخ احمد نوشت ... كه: «اگرچه مرا واجب است كه به زيارت آن مقتداى امام و مرجع خاص و عام مشرف شوم؛ چرا كه مملكت ما را به قدوم بهجتلزوم خود منوّر فرموده، ليكن مرا به جهاتى مقدور نيست و معذورم ... پس از وصول اين مكتوب هرگاه ما را به قدوم ميمنتلزوم سرافراز فرمود، فهو المطلوب، و الا خود بهناچار، ارادهی يزد خواهم نمود.» شيخ پس از دريافت اين نامه، تصميم گرفت به وطن خويش بازگردد، ولى مردم يزد مانع اينكار شدند. سرانجام، شيخ راه تهران در پيش گرفت، ولى چون شيخ مايل به انزوا بود، دوران توقف او در تهران نيز دوام نيافت.» (تاريخ اجتماعى ايران، ج3، صص: 499-500، بهنقل از: مرتضى مدرسى چهاردهى، مجلهی يادگار، سال اول، شماره 4، ص 35 به بعد.)
@risheh
ریشهها
از #شیخیه تا #بهائیت «پادشاه عصر، #فتحعلی_شاه قاجار، به #شيخ_احمد [ #احسائی ] ارادتى به هم رسانيد و
«مذهب #شيخيه كه از مُستحدثات تشيّع است و اين اوقات يك علّت مزمنى شده است و به جسد دولت و ملّت ايران حلول كرده و قواى ملّت را مثل مزاجِ دولت، عليل نموده است، پيشوايان ملّت و پيشكاران دولت را مشغوليّتِ خاطر، از علاج اين علّت نيز قاصر كرده است. عنقريب #ولي_عهد دولت ايران را تشريفات اندرونى و بيرونى، منسوبان امّى او كه امّت معتبرى شدهاند، يك شيخىِ مقتدر خواهد كرد و او را عصبيّتِ اين مذهب به عملى وامیدارد كه از حوصلهی دولت و ملّت خارج باشد. الحقّ از براى دولت بزرگى ننگى است وليعهدى تعيين كند كه مردود ملّت باشد.» (تاريخ اجتماعى ايران، ج9، ص: 498، به نقل از: رساله مجديّه، به اهتمام سعيد نفيسى، ص 10.)
@risheh
ریشهها
«مذهب #شيخيه كه از مُستحدثات تشيّع است و اين اوقات يك علّت مزمنى شده است و به جسد دولت و ملّت ايران
«اقامت شيخ [ #احمد_احسائی ] در يزد نيز چندان دوام نيافت، و پس از چندى، عازم مشهد شد و پس از زيارت و مراجعت به يزد، به اصفهان و كرمانشاه نيز مسافرت نمود و از آنجا راه شام پيش گرفت. بار ديگر به اصفهان آمد. در ماه رمضان، كسانی كه با آن بزرگوار در اصفهان به نماز حاضر مىشدند، به 16 هزار تن مىرسيدند.» (تاريخ اجتماعى ايران، ج3، صص: 499-500، بهنقل از: مرتضى مدرسى چهاردهى، مجله يادگار، سال اول، شماره 4، ص 35 به بعد.)
ریشهها
«اقامت شيخ [ #احمد_احسائی ] در يزد نيز چندان دوام نيافت، و پس از چندى، عازم مشهد شد و پس از زيارت و
نامهی #میرزای_قمی به #فتحعلی_شاه : «... چه خاک بر سر کنم؟! يكجا مىشنوم كه مىخواهند لقب «اولوالامر» به شاه بگذارند كه مذهب اهل سنت است و خلاف مذهب شيعه است، و اهل سنت به آن فخر كنند كه پادشاه شيعه تابع ما شد، و يكجا مىخواهند كه شاه را به #مذهب_صوفيه مايل كنند كه مباحى مذهب شود و از دين در رَوَد كه بدتر از سنّىشدن است و چون اصل مذهب تصوّف مقتبس از #مذهب_نصارى است، #فرنگى و نصرانى فخر كنند كه پادشاه شيعه تابع ما شد ... و يكجا منِ خاك بر سر را به بلاى عظيم مبتلا كنند كه به مراسله و پيغام اين مراحل را بهانجام بياورم. حق تعالى مفسدين را اگر قابل هدايت هستند هدايت كند و الاّ به دفع ايشان مسلمين را از شر آنها محفوظ دارد.» (رساله جهادیه، صص 539-541، به نقل از كيهان فرهنگى، سال يازدهم، شمارۀ 1، ص 17- 15.)
@risheh