فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ_زیبا☝️احسن_القصص
موعظه مورچه به سلیمان نبی..
#استاد_عالی
🌴💎💢💎🌴
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
🔥مستندداستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت ششم👇
💐 قسمت6
بدجوری توی حس رفته بودم که صدای فائزه همه چیو خراب کرد:
- با استدلال شکم آدم سیر نمیشه.
سخنرانی هات رو بذار واسه کنفرانس فردا!
این حرفا نه واسه من شوهر میشه نه تو!
جزوت دستم بود گفتم شاید واسه کنفرانس فردات لازمت بشه.
واای اصلا یادم از کنفرانسم نبود!
خیر سرم فردا قراره توی کلاس ارائه داشته باشم...
خوب شد گفت. مگه این خواستگارا حواس میذارن برا آدم.
برا دو ثانیه توی فکر کنفراس فردا رفتم که یهو با صدای دنگی به خودم اومدم!
مثل کسی که از ارتفاع بلندی داره سقوط میکنه خودشو انداخته بود رو تخت!
- چته فائزه؟
با شور و هیجان خاصی گفت:
- خیلی باحالی هانیه! تکی! واقعا تکی! با همه فرق داری!
خوشحالم از اینکه بالاخره به حقیقت وجودیم پی برده بود.
اما از جایی که این دختر مرض توی وجودشه، شک ندارم باز یه تیکه ای میخواد بارم کنه! اما چی... نمیدونم!
چیزی نگفتم و غرورم رو به به نگاهم دادم و بهش فهموندوندم که مثل دخترای خوب حرفش رو توضیح بده!
ادامه داد...:
- دخترای دیگه برای هم دعا میکنن که ایشالله یه روزی تخت یه نفرشون دو نفره بشه!
برای تو چی باید دعا کنیم که از اول تختت دو نفرس...؟!
چشمکی زد و گفت:
خواستگارات میدونن..؟!
الان چی باید به این دختر بگم!
خودش خوب میدونه من چون پت و پهن میخوابم روی تخت یه نفره اذیتم.
فکر کنم یه روزی گوش شیطون کر ازدواج هم که بکنم شوهرم باید بره روی زمین بخوابه!
یا شایدم دو تا تخت دو نفره رو بچسبونیم به هم. وااای چه حالی میده.
دیگه قشنگ میشه "قلط یا غلت یا قلت" زد.
نمیدونستم درستش چه طور نوشته میشه انواع و اقسامش رو گفتم که کسی نتونه ایرادی بگیره!
خواستم جوابش رو بدم که مامانم صدام زد و مجبور شدم چند لحظه ای برم و واسه دقائقی خدا بهش رحم کرد..
بعدم که اومدم حرف تو حرف شد و با یه کم قلقلک و نیشگون مساله حل شد.
- خب دیگه من باید برم.
- کجا ؟! تازه اومدی ! واسه شام بمون...
- نه بابا تازه کجاست! 2 ساعت گوش ما رو کار گرفتی! دستامم که باید برم ببینم حتما قرمز و کبود شده! بس که تعادل نداری و دستات کار میکنه!
یه روزی بابت این نیشگون هات ازت شکایت میکنم! من برم که کلی کار دارم. فردا میبینمت. فعلا.
مجتبی مختاری
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
💐 قسمت6 بدجوری توی حس رفته بودم که صدای فائزه همه چیو خراب کرد: - با استدلال شکم آدم سیر نمیشه. سخنر
💐 قسمت 7
کنفرانس امروز نفس برام نذاشته بود..
خسته تر از خسته بودم!
صدای استاد هم که مثل متّه روی مخم میرفت.
نگاهم مدام به ساعت بود.
اونم همچین بگی نگی روی هر چی لاکپشته کم کرده بود!
حالا کافیه یه عشق و حالی بخوای بکنی!
اونوقته که عقربه ها ترمز میبرن و انگار نه انگار هر 60 ثانیه یکی دقیقه هست!
بالاخره کلاس تموم شد.
به سمت در خروجی میرفتم و توی حال و هوای خودم بودم که با صدای فائزه میخکوب شدم:
- وااای هانیه اینجا رو ببین!!
- کوفت واای هانیه! درد و مرض بگیری راحت شم از دستت! دلم ریخت!
انگار نه انگار این همه فحشش دادم!
اشارش به اطلاعیه ای بود که تازه روی برد دانشگاه زده بودن.
آی بزنم لهش کنم... واسه یه اطلاعیه منو معطل خودش کرده!
برم کاغذه رو جلو چشماش ریز ریز کنم حالش گرفته بشه!
خسته بودم ولی حواس پرت، چشمای گرد و دهن باز فائزه کنجکاوم میکرد ببینم چی میگه.
با زحمت زیاد از خر شیطون اومدم پایین و نگاهش رو دنبال کردم.
دانشجوها ستون به ستون میومدن ببینن چه خبره و بقیه چرا جمع شدن!
یه برگه آ3 روی برد دم ورودی سالن زده شده بود.
اولین چیزی که توش دیده میشد جایزه دو هزار دلاری ای بود که شش برابر بقیه متن، بُلد شده بود.
عنوان اطلاعیه این بود...: «چالش استعدادها، در مسیر جهانی شدن»
جمله ممله زیاد نوشته بود ولی این هم به چشمم خورد...: رقابتی بین نخبه های حوزه و دانشگاه!
چه چیزا!
با گوشیم یه عکس گرفتم تا سر فرصت ببینم چی به چیه و قبل اینکه فائزه مخم رو کار بگیره جیم بشم.
گوشیم رو هنوز توی کیفم نذاشته بودم که زنگش به صدا در اومد.
- سلام هانیه جان خوبی..
- سلام مامی گلم.. خوبم ممنون. شما خوبی؟
چی شده این وقت روز نگران سلامتی من شدین؟
صدای حرص خوردن مامان از پشت خط میومد.
خب البته حرص خوردن صدا نداره. منم اینو میدونم ولی میومد!
- مزه نریز هانیه! کلی کار دارم. زنگ زدم بگم جایی نری زود بیای خونه که مهمون قراره بیاد...
خدا کنه حدسم اشتباه باشه!
صدای مامان میومد که داره در مورد کار بارا با خدمتکارمون صحبت میکنه..
اسمش کوکب خانم هست. زن پخته و فرز و کاری ای هست.
معمولا وقتایی که مهمون داریم یا کارای خونه زیاده مامانم بهش زنگ میزنه و میاد.
برخلاف پولدارا با اینکه وضعمون خوبه اما کارگر ثابت و بیست چاری نداریم.
اونم به خاطر تفکرات بابامه که میگه آدم باس یه سری از کاراش رو خودش انجام بده تا قدر عافیت و راحتی رو بدونه.
یا به قول مامانم غذایی که آشپز میپزه اون مزه عشق و محبت رو نداره!
شاید واسه خاطر همینه با اینکه یکی یه دونه ام اما خل خونه نیستم و یه جورایی آچار فرانسه شدم!
مجتبی مختاری
🌸@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کرونای آدمکش و جامعه نابود کن/ همه برای مبارزه با این کرونای خطرناک قیام کنند
⏪ درخواست آیت اللـه اراکـــی از عموم مردم برای مبارزه با ویروس خطرناک بیحجابی:
▪️بی حجابی رواجــش در جامعه یعنی تجویز بهرهبرداری جنـسی نامشــروع از زنــان در یک جامعه .
▪️از کشف حجــاب بیش از آن که ، مردها آسیب ببیــنند خودِ زن آسیب می بینه.ما دلسوز جوانای خودمون هستیــم .ما دلسوز دخترکی هستیم که خیال میکنه کار خوب میکنه .ما نمی توانیم شاهد سوختن او باشیم در جامعه
⏪ما نمیتوانیم درجامعه خودمان بیحجابی را تحمل کنیم
▪️رواج بیحجابی یعنی رواج فساد یعنی رواج یک کرونای آدمکش و جامعه نابودکن
▪️بیحجابی کرونای جامعه ماست ،باید با این کرونای جدید مبارزه جدی انجام داد
▪️آنهایی که سرنوشت جامعه اسلامی برایشان مهم است کمک کنند و از انتشار این پدیده خطرناک جلوگیری کنند.
#حجاب
@rkhanjani
هدایت شده از بسوی خدا
⛔️ برداشتن حجاب؛ مقدمه برداشتن عفت و حیا در جامعه اسلامی
⏪مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) :
▪️طبق نقشهی دشمنان اسلام و ایران، به کمک روشنفکران آن روز متصل به دربار پهلوی، تصمیم گرفتند که #زن_ایرانی را از دایرهی عفاف و حجاب خود بیرون کنند و این نیروی عظیم ایمانی را که به برکت عفاف، زن همواره در جوامع مسلمان وجود داشته است، نابود کنند و بر باد بدهند...
▪️#زن_غربی با ورود در منجلاب فساد،دستاوردش نابودی خانواده بود.
اینجور نبود که زن با برداشتن حجاب در میدان علم یا در میدان سیاست یا در میدان فعالیت های اجتماعی پیشرفت کند؛ همهی اینها با حفظ حجاب و عفت ممکن بود و ما در نظام اسلامی این را تجربه کردیم.
▪️ برداشتن حجاب، مقدمهای برای برداشتن عفت بود؛ برای برداشتن حیا در جامعهی اسلامی بود؛ برای سرگرم کردن مردم به عامل بسیار قوی و نیرومند جنسی بود؛ برای اینکه از همهی کارهای دیگر بمانند؛ و یک مدتی هم موفق شدند، اما ایمان عمیق ملت ایران نگذاشت.))
📌بیانات در دیدار مردم قم در سالروز قیام نوزدهم دیماه ۱۳۸۶/۱۰/۱۹
🔴 #به_سوی_خدا
@rkhanjani
❣#سلام_امام_زمانم❣
🔅السَّلامُ عَلَیْكَ یا بابَ اللَّهِ و َدَیّانَ دینِهِ...✋
🌱سلام بر تو ای دروازه ارتباط با خدا که جز از درگاه تو به ساحت او راهی نیست!
🌱و سلام بر تو ای حکمفرمای دین، که نیکان و بدان را سزا خواهی داد...
📚زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان
#اللهمعجللولیکالفرج 🤲
اِلهی مَن ذَاالَّذی ذاقَ حَلاوَهَ
مَحَبَّتَ فَرامَ مِنکَ بَدَلا.....
☁️⃟🌸¦⇢ #آرامش_خدایی
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠
شکوه ایمان🔸 همه ما آرزو داشتیم و داریم که چنین حدیثی که درباره #سلمان وارد شده است درباره ما وارد بشود که وجود مبارک پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التّحیة و الثّناء) فرمود: «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیت». همه ما آرزومندیم که چنین چیزی درباره ما وارد بشود، البته این درباره عده قابل توجهی وارد شده است؛ عده ای از مردان و عدهای از زنان عالَم به جایی رسیده بودند که حضرت می فرمود فلان خانم #منا_اهل_البیت یا فلان محدّث از ما «اهل البیت» است. درباره بعضی از محدّثان و راویان اهل قم هم ائمه فرمودند: «منا اهل البیت». این #مرحله_ای_است_از_کمال که همه ما آرزومند هستیم؛ 🔸 اما یک روایت نورانی را مرحوم صاحب وسائل (رضوان الله تعالی علیه) نقل کرد که ذات اقدس الهی می فرماید: «فَالْمُؤْمِنُ مِنِّی وَ أَنَا مِنْه»؛ این قدر #ایمان_با_فضیلت_است و پایگاه عمیق و عریق دارد که طبق این روایت نورانی، ذات اقدس الهی فرمود: «فَالْمُؤْمِنُ مِنِّی وَ أَنَا مِنْه». #آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی #جام_معرفت #پادکست #ضیافت_الهی 📚 درس اخلاق تاریخ: 1397/02/06 @rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماهمه افقهای معنویت را در شهدا تجربه کردیم ...
🔰#شهید_آوینی
@rkhanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان
🤲 خدایا، قرار ده مرا در این ماه از آمرزشجویان و از بندگان شایسته فرمانبردار و از اولیای مقرّبت (دوستان نزدیکت)، به مهربانیت ای مهربانترین مهربانان.
#دعای_روز_پنجم
#ماه_رمضان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ببینید یک آلودگی چطور می تواند انسان را زمین بزند!!
کلیپش عالیه💜👌
#حتما_ببینید🗯😍
#شبتون_فاطمی💛🌙
@rkhanjani