eitaa logo
کانال کمیل
286 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
5هزار ویدیو
71 فایل
سفیرعشق شهیداست و ارباب عشق حسین‌علیه‌السلام وادی عشاق کربلاجایی که ارباب عشق سربه‌باد می‌دهدتا اسرارعشاق را بازگوکند که‌برای عشاق راهی‌جز ازکربلا گذشتن نیست🌷 کپی باذکرصلوات برمهدی عج eitaa.com/joinchat/2239103046Cd559387bf0
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ برادران عراقی هشتگ را ترند کرده‌اند، چه خوب است که ما هم هشتگ را ترند کنیم مقاومت اسلامی، مرز ندارد . . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۳ روز مانده... از داغ غمت تمام گل‌ها پرپر افتاده زمین دو دست و پا و یک سر💔 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎
1_379186522.mp3
9.39M
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷دوستانتون رو به کانال خاطرات شهدایی دعوت کنید 🏴🏴🏴🏴🏴🏴 @RMartyrs
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5963072369734976897.mp3
4.94M
3 🚨 اتفاقات تلخ بعد از شهادت پیامبر.... برنامه های یهود برای از بردن اسلام استاد طائب
🌷هرروز بایک (۸) 🌺شهید علی ◽️تاریخ ولادت: ۱۳۴۹/۴/۱۰ ◽️محل ولادت:روستای روح آباد زرندکرمان ◽️تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۴/۱۰ ◽️محل شهادت: عملیات کربلای(۱)منطقه مهران ◽️مزار شریف:روستای روح آباد زرندکرمان 🔻زندگینامه _شهید 🌷شهید دانش آموز علی عرب متولد دهم تیر ماه ۱۳۴۹ روستای روح آباد زرند کرمان می‌باشد.در دوران هشت سال دفاع مقدس با رها کردن مدرسه، به سنگر جهاد و شهادت شتافت و جانانه در راه وصل گام نهاد. 🌷در تاریخ دهم تیر ماه ۱۳۶۵، در سن شانزده سالگی در عملیات کربلای ۱ در منطقه مهران شعله‌های آتش تمام وجودش را فرا گرفته بود. بسیجی ۱۶ ساله لشکر 41 ثارالله، آرام‌ آرام سوخت و به شهادت رسید. 🔻آخرین _دیدار(روایتی از همرزم شهید) 🥀یک دست لباس نو از توی بسته ای که همراهش بود درآورد و پوشید. قرار بود تا چند ساعت دیگر عملیات شروع شود، گفتم: چه خبره؟ لباس نو پوشیدی؟ چرخید به طرفم و گفت: این لباس شهادت من است. گفت: چون آب نیست، تیمم کن باید نماز شهادت بخوانیم .قبل از اینکه برود توی معبر و حرکت کند، نمازش را خواند. 🔻شهیدی که ققنوس وار سوخت وجاودانه شد... 🍂کوله پشتیاش سنگین بود. آرپیجی، نارنجک،... محکم به خود بسته بود، نزدیک کانال رسیدیم در حال رفتن به جلو بودیم، اطرافمان میدان مین بود، آهسته، آهسته جلو میرفتیم، دشمن در فاصله 200 متری ما بود با کوچکترین صدایی ممکن بود متوجه ما شود،... ناگهان گلولهای به کوله پشتی علی خورد، تمام نگاهها چرخید طرف علی... اما کسی نمیتوانست به او کمک کند... خرجیها آرپیجی آتش گرفتند، فقط فرصت کرد نارنجکها را از خودش جدا کند. تا انفجار آنها به کسی آسی
هدایت شده از سبحان کمالی خرم
سَلاٰمْ عـ👋🏿ـلـ👋🏾ـیـ👋🏽ـکـ👋🏼ـم می دونمـ... که تو ایتات خییییییییلی کــانــال داری😊 ولی نگران نباش 🧐 یه کانال میگم که ::: جزء هشتگ های اصــــلیشهـ خب حالا این کانال ا س م ش که مورد تایید خیلیا بوده 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌸🌺🌺🌸🌸🌸 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌸🌺🌺🌸🌺🌺 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌸🌺🌺🌸🌺🌺 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌺🌺🌺🌺🌺 🌸🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌸🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 فقط بزن رو اسم مبارک