📎دو روز مانده ...
◾برایش دلمه درست کردیم که خیلی دوست داشت.
وقتی خواستیم مزه یکی را بچشد،نپذیرفت . گفت دوستدارم اول برای حاج قاسم ببرم.
زنگ زد به خانه ی حاجی و گفت نهار نخورد تا برایش دلمه ببرد .
میگفت حاجی خیلی دلمه دوست داره ؛اول برای حاجی میبرم . همیشه همینطور بود ؛به هر چیزی که حاج قاسم دوست داشت لب نمیزد تا اول برای او ببرد .
#سردار_پور_جعفری
#یادواره_عزیز_سلیمانی
#مشق_شهادت
#رفیق_مثل_برادر
🔹️ http://t.me/rn_moghavemat
🔸️ http://eitaa.com/rn_moghavemat
📎تنها یک روز مانده ...
◾در یک هتل مجلل جلسه داشتیم . تا حاج قاسم از جلسه بیرون بیاید ،گفتم برای ما صبحانه بیاورند . حاج حسین بلافاصله سفارش را پس گرفت . گفت یک وعده صبحانه توی این هتل کلی هزینه روی دست بیت المال می گذاره.صبر کن ؛می ریم محل کار اونجا صبحانه می خوریم .
#سردار_پور_جعفری
#یادواره_عزیز_سلیمانی
#مشق_شهادت
#رفیق_مثل_برادر
#شهید_زندگی_کردن
🔹️ http://t.me/rn_moghavemat
🔸️ http://eitaa.com/rn_moghavemat
📎 ۱۲ساعت مانده ...
◾اوایل که آمده بود تهران ، می تونست از سوی سپاه هزینه رهن خانه بگیرد . با این حال صبر کرد تا یکی از آپارتمان های سازمانی خالی شود . چند سال در همان خانه زندگی کرد . میگفتم: به حاج قاسم درخواست بده و هزینه رهن خانه ی بزرگ و ماشین بهتر بگیر . می دانی که حاج قاسم به هر درخواستی که داشته باشی جواب منفی نمیدهد .
میگفت همین خانه و ماشین برای ما کافی است .نمیخواهم ذهن حاج قاسم را درگیر خواسته های شخصی خودم کنم .
#سردار_پور_جعفری
#یادواره_عزیز_سلیمانی
#مشق_شهادت
#رفیق_مثل_برادر
🔹️http://t.me/rn_moghavemat
🔸️http://eitaa.com/rn_moghavemat