یکجا رفتیم خواستگاری، دختره مهندس کشاورزی بود، پرسیدم هدف شما از زندگی مشترک چیه؟ جواب داد عشق بکاریم محبت درو کنیم. درسهاش رو خوب خونده بود
صیّادِ آرزو به هوای تو پیر شد
ای طایرِ مراد، تو را آشیان کجاست؟
کلیم_همدانی
مردمی که از سرنگونی بشار اسد شاد بودن ... نتیجه شو حالا ببینید
به کوچک و بزرگ رحم نمی کنن
مختار هم گفت سازش نکنید که حمام خون راه می اندازن
عجب این نیست که آهوی دلم صید تو شد
طعم شهد لب صیاد چشیدن دارد
آن زمانی که خدا آب و گلت را بسرشت
زیر لب گفت که این روح دمیدن دارد
#طنز_جبهه
سیلی
حرفها کشیده شد به اینکه اگر ما شهید بشوم چه میشود و چطور باید بشود. مثلا یکی که روزه قضا بر گردنش بود میگفت: «مگه شما همت کند وگرنه من اینقدر پول ندارم کسی را اجیر کنم»
بحث حلالیت طلبیدن که شد یکی گفت: «اتفاقا من هم یک سیلی به گوش کسی زده ام، دلم میخواست میماندم و کار را با یک سیلی دیگر تمام میکردم!!!»
خلاصه شوخی و جدی قاطی شده بود تا اینکه معاون گردان هم به حرف آمد و گفت: «من اگر شهید شدم فقط غصه 35 روز مرخصیم را میخورم که نرفتم...»
هنوز کلامش به آخر نرسیده بود که یکی پرید وسط و گفت: «قربان دستت بنویس بدهند به من!»
👳 @molla 👳