eitaa logo
یک جرعه شعر... حسین جعفری
406 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
1 فایل
غزل. ادبیات. جوک. رباعی. آموزش شعر. ویراستاری.سفارش.مطالب روز. هجو طنز مصاحبه ها. عکس های انجمن ادبی. تبلیغات ...سرود. ترانه. افتخارات. معرفی کتاب های شعر چاپ شده و ...
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا کُناد که ای دوست! بینِ ما چیزی به هم اگر بخورَد، استکانِ ما باشد!
ای کاش در مراتبِ کفرم ثبات بود من خسته ام از این دیندار پاره وقت!
من! پادشاه مقتدر کشوری که نیست! دل بسته ام ، به همهمه ی لشکری که نیست!  در قلعه، بی خبر ز غم مردمان شهر سر گرم تاج سوخته ام، بر سری که نیست!  هر روز بر فراز یقین، مژده می دهم از احتمال آتیه ی بهتری که نیست!  بو برده است لشکر من، بس که گفته ام از فتنه های دشمن ویرانگری ، که نیست!  من! باورم شده ست که در من، فرشته ها، پیغام می برند ، به پیغمبری که نیست!  من! باورم شده ست ، که در من رسیده است، موسای من، به خدمت جادوگری که نیست!  باید ، برای اینهمه ناباوری که هست، روشن شود، دلایل این باوری که نیست!  هرچند ، از هراس هجومی که ممکن است، دربان گذاشتم به هوای دری که نیست  فهمیده ام ، که کار صدف های ابله است، تا پای جان محافظت از گوهری که نیست!!
دل، در گروِ چند هنر داشتم، این شد... ای بی‌سپران! من که سپر داشتم این شد! رودی که به سَد خورد، زِ اندوه ورم کرد... یعنی عطشِ سیر و سفر داشتم این شد! خاکسترِ گردوبُنِ پیری به چناری، می‌گفت که بسیار ثمر داشتم این شد! با خاکِ سیه، جمجمه‌ی خالیِ جمشید، فرمود زِ افلاک خبر داشتم این شد! نی گفت که تلخ است جهان، گفتمش این نیست... نالید که من بارِ شِکَر داشتم این شد!!
❄️ نشانِ لکّه‌ی مِی ، مانده بر عبای تو هستم مرا قبول کُن ای شیخ! من خطای تو هستم 🌿
صد برگه‌ی سفید پسش داده‌ام، بس است ‏کِی خسته می‌شود فلک از امتحانِ من؟ ‏ @robai
که رازِ عشق برون‌می‌زند به ناچاری، چنان‌که بوی خوش از حجره‌های عطاران!
چون کفش کهنه، بی‌کس و تنها مرا گذاشت روز نیاز ، همسفرم را شناختم!
صد برگه‌ی سفید پسش داده‌ام، بس است ‏کِی خسته می‌شود فلک از امتحانِ من..؟! @robaiiyat_takbait