آب
از سهراب سپهری
آب را گِل نکنیم
در فرودست انگار، کفتری می خورَد آب
یا که در بیشهی دور، سیرهای پَر میشوید
یا که در آبادی، کوزهای پر میگردد
آب را گل نکنیم
شاید این آب روان
میرود پای سپیداری تا فرو شوید اندوهِ دلی
دست درویشی شاید
نان خشکیده فرو برده در آب...
چه گوارا این آب!
چه زلال این رود!
مردم بالادست، چه صفایی دارند!
چشمههاشان جوشان، گاوهاشان شیرافشان باد
من ندیدم دِهشان
بیگمان پای چپرهاشان، جاپای خداست
ماهتاب آن جا، میکُند روشن پهنای کلام
بی گمان در ده بالادست، چینهها کوتاه است
مردمش میدانند که شقایق چه گلی است...
بر کران بیکران، ص ۴۵۴ و ۴۵۵.
#سهراب_سپهری
خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانه آنهاست.
#سهراب_سپهری
صبح یعنی وسط قصه تردید شما
کسی از در برسد نور تعارف بکند💛
#سهراب_سپهری
#سلام_صبحـتون_بخـیر