خبر آمد، همه جا شعر تو را می خواند
شعرمان وِردِ لبَش بود! نمی دانستیم
#سیدتقی_سیدی
یا گرمى یک بوسه به پیشانى من باش
یا علت یک عمر پریشانى من باش
با فاصلهاى امن که آسیب نبینى
بنشین و فقط شاهد ویرانى من باش
#سیدتقی_سیدی
شِکوه کردی که چرا با دگران میخندی
غافلی ! با همه تعریفِ تو را میکردم...
#سیدتقی_سیدی
مثل یک رادیوی از همه جا بی خبرم
پُرم از حرف و به یک گوشه خراب افتاده
#سیدتقی_سیدی
به فكر پنجرههايى كه بسته مانده نباش
دوباره با طمعِ عشق باز خواهد شد ...
#سیدتقی_سیدی
یگانه بودی و
بسیار عاشقت بودم
ولی به چشم نمیآید
آنچه بسیار است
#سیدتقی_سیدی
با سلاحی که مرا کشت به او جان می داد
با همان لب که به من قول فراوان می داد…
#سیدتقی_سیدی