1731344846653_-2147483648_-213276.ogg
3.41M
دل می برد از مردمان الماس چشمت
مستم کند گیرایی گیلاس چشمت
در مکتب مهر تو دانشجوی عشقم
هر ترم باید بگذرانم پاس چشمت
آب و گلت در تاک بوده ریشه هایش
از الکل رازیست ناز خاص چشمت
در قامت تو صد قیامت کرده بر پا
با هر نگاهت می رسد احساس چشمت
از بس خدا با ناز و عشوه آفریدت
حق می دهم بر سایه ی وسواس چشمت
فردا بگیرم دامنت را در قیامت
بر گردنم مانده ست حق الناس چشمت
دو چاه زمزم کعبه ی روی تو دارد
سیلاب می ریزد به پای یاس چشمت
تو متهم هستی به قتل نفس عشاق
با خنجر ابرو کمان داس چشمت
شاعر شدم صدها غزل گویم برایت
که واجب التعظیم باشد پاس چشمت
به قلم #حسین جعفری
با صدای #محبوب
1731399072902_-2147483648_-213303.ogg
3.54M
چگونه شد به زمین سایه ی سرم افتاد
کسی به در لگدی زد که مادرم افتاد
مگر که شدت آن ضربه تا چه حدی بود
که در شکست و کنارش کبوترم افتاد
هنوز فاصله ای داشت تا در و دیوار
که داد زد ، علی : چادر از سرم افتاد
صدای نعره ی قنفذ چقدر مهلک بود
چقدر لرزه بر این قلب مضطرم افتاد
نوشته اند ندید آن سخیف مادر را
همین که مادرم افتاد آن درم افتاد
همینکه خورد نگاهم به چادر خاکیش
دلم به یاد غریبی معجرم افتاد
چنان به تنگ بلورش هجوم سنگ رسید
که تکه تکه شد و در برابرم افتاد
دو دست بسته ی بابا نشد که باز شود
چو داد می زد و می گفت کوثرم افتاد
#فاطمیه
به قلم #حسین جعفری
با صدای #محبوب
تقدیم به حضرت مادر