eitaa logo
یک جرعه شعر... حسین جعفری
408 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
1 فایل
غزل. ادبیات. جوک. رباعی. آموزش شعر. ویراستاری.سفارش.مطالب روز. هجو طنز مصاحبه ها. عکس های انجمن ادبی. تبلیغات ...سرود. ترانه. افتخارات. معرفی کتاب های شعر چاپ شده و ...
مشاهده در ایتا
دانلود
Hosein Jafari: صبح گاهی آینه ی قلب تو همچون بلور پاکی جان و دل تو مثل نور اشک شما گوهر تابندگی مهر شما داد به ما زندگی مطلع بیت الغزلم ابرویت بسته به زنجیر، مرا گیسویت چشم شما خمره ی ناب شراب گریه ی تو دُرّ و گوهرهای ناب باده ام از چشمه ی چشمان توست جان همین مثنوی از جان توست کبوترم که جلد بام توام خسته و افتاده به دام توام کفتر پر شکسته را دانه ده غریب آمده به او لانه ده تا که نگاهم به مِی و ساقی است محبتت به جان من باقی است جعفری eitaa.com/robaei @robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
در راه وصالت همه مجنون باشیم در غیبت لیلای تو محزون باشیم ایکاش به همراه، ،منادی،، فردا در حلقه ی ،،این الرجبیّون،، باشیم حسین جعفری: @hosein_jafarii2 کانال شعر تلگرام ‌ Jfry2164 اینستاگرام حسین جعفری eitaa.com/robaei @robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
آرزوها الرغایب جمعه وقتی دل ما همیشه یاد حرم است چه فرق اگر فاصله ها صد قدم است مهمان قنوت وتر خود کن ما را امشب ، شب وصل آرزوهای همه است حسین جعفری: @hosein_jafarii2 کانال تلگرام ‌ Jfry2164 اینستاگرام حسین جعفری eitaa.com/robaei @robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
سحر فجر سجاده ی هر ساله ی استغفارم در دشت دعا لاله ی استغفارم باران پُر از قنوت وتر سحرم جان سوزترین ناله ی استغفارم حسین جعفری: @hosein_jafarii2 کانال تلگرام ‌ Jfry2164 اینستاگرام حسین جعفری حسین جعفری: حسین جعفری: eitaa.com/robaei @robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
شب یهویی بداهه عشق هرچند به زلف سیهی زنجیرم طومار قصیده های در تحریرم از سلسله ی غمش رهایم نکنید پیچیده شده به موی او تقدیرم جعفری خودم ایرانسل اصل قدیم: حسین جعفری: eitaa.com/robaei @robaei کانال شعر ایتاحسین جعفری
رباعی_تک بیت: مستم از عشق وخراب از مِی و بيهوش از دوست دستگیری کن و امروز نگه دار مرا... ‌‌ به هرچمن رسیده ام از تو نشان ندیده ام تو درکجا شکفته اى، اى گل بى نظیر من؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‏ز بیمِ کرده‌های خود به ‌دل کوه غمی دارم که بتوان از فرازش دید صحرای قیامت را... در فکر دلبری ز من بینوا مباش صیدی چنین حقیر که زیبنده‌ی تو نیست... کی می‌شود از مِهر تو، شرمنده نشد یا بنده‌نوازی تو را بنده نشد؟ از خشم تو بندۀ گنه‌کار گریخت اما به کسی جز تو پناهنده نشد مزرعِ دنیا ندارد جز ندامت، حاصلی دانه بهرِ سبز گشتن، خاک بر سر می‌کند به لب زد کاسه‌ی آبی و آن بیچاره مجنون شد از آن موقع به پای "کاسه ها" زنجیر می بندند عهد و پیمانِ تو با ما و وفا با دگران؟! ساده‌دل من که قسم‌هایِ تو باور کردم!