لب هیچ و دهان هیچ و کمر هیچ و میان هیچ
چون بید ندارد ثمر آن سرو روان هیچ
#صائب_تبریزی
@robaiiyat_takbait
کارم به مرگ نخواهد گذاشت عشق
این کشتی شکسته به طوفان نمیرسد
#صائب_تبریزی
@robaiiyat_takbait
از زاهد شیّاد مجو مغز که این پوچ
ریش است و همین جبّه و دستار و دگر هیچ
#صائب_تبریزی
@robaiiyat_takbait
در خواب غفلت است فلک، ورنه ما ز آه
طومارها به عالمِ بالا نوشته ایم
#صائب_تبریزی
@robaiiyat_takbait
زِ شرم او نگاهم دست و پا گم کرد چون طفلی
که چشمش وقت گل چیدن به چشم باغبان اُفتد
#صائب_تبریزی
@robaiiyat_takbait
آرزو در طبع پیران از جوانان است بیش
در خزان، هر برگ چندین رنگ پیدا می کند
#صائب_تبریزی
@robaiiyat_takbait
تار و پود عالم امکان به هم پیوسته است
عالمی را شاد کرد آنکس که یک دل شاد کرد
#صائب_تبریزی
@robaiiyat_takbait
فرصت نمیدهد که بشویم ز دیده خواب
از بس که تند میگذرد جویبار عمر
#صائب_تبریزی
@robaiiyat_takbait
از غم دنیا و عقبی یک نفس فارغ نیَم
چون ترازو از دو سر دائم گرانی می کِشم
#صائب_تبریزی
@robaiiyat_takbait
هر که آمد در غم آباد جهان، چون گردباد
روزگاری خاک خورد آخر به هم پیچید و رفت
#صائب_تبریزی
@robaiiyat_takbait
غربت مپسندید که افتید به زندان
بیرون ز وطن پا مگذارید که چاه است
#صائب_تبریزی
@robaiiyat_takbait
هر چه رفت از عمر، یاد آن به نیکی می کنند
چهره ی امروز در آیینه ی فردا خوش است
#صائب_تبریزی
@robaiiyat_takbait