داده که ما تا پیری برسیم و در جوانی نمی میریم. کسی به ما چنین تضمینی نداده است. رابطه ی حضرت عزرائیل با گرفتن جان ما، یک رابطه ی دفعی و آنی است. ما در دنیایی زندگی می کنیم که همه چیز تدریجی است و عالم مادی همین است. وقتی می خواهد باران بیاید، قبل از آن هوا ابری می شود و صدای رعد و برق می آید. قبل از آمدن شب و روز نشانه هایی است. ما به امور تدریجی و زمانی عادت کرده ایم و فکر می کنیم که حضرت عزرائیل هم با سر و صدا و نشانه می آید و جان ما را می گیرد. مثلا فکر می کنیم که اول باید یک پیری یا بیماری بیاید بعد حضرت عزرائیل بیاید. حضرت عزرائیل موجود مجرد است نه مادی و جان ما را هم که می خواهد بگیرد مجرد است. رابطه ی حضرت عزرائیل با جان ما رابطه ی آنی و دفعی است نه تدریجی. شبیه اراده کردن شماست. برای اراده کردن که می خواهید در جان شما اتفاق بیفتد زمان برنمی دارد. همین که اراده بکنید که آب بخورید، این اراده آنی است البته ممکن است برای اینکه بخواهید حرکت کنید و لیوان آب را بردارید زمانی طول بکشد چون بدن مادی است ولی اراده در جان شما آنی می آید. وقتی اجل فرا برسد پیر و جوان ندارد. حضرت امیر در شعری می فرماید که مرگ ناگهان می رسد. آیت الله اراکی اشک می ریخت و این ابیات امیرالمومنین را می خواند: ای کسی که مشغول شدی و غافل شدی از مرگ، مرگ ناگهان می رسد. کسی نباید خودش را ایمن از مرگ بداند و باید همیشه آماده باشد. به آیت الله شیرازی در کربلا گفتند که اگر یقین داشته باشید که یک هفته ی دیگر مرگ شما فرا می رسد چه کار می کنید؟ گفت همان کاری که تابحال می کردم یعنی از جوانی حواسش بوده است. پس اولاً کسی ایمن نیست و ثانیاً جوان باید دنبال این مباحث باشد. برای اینکه از همان اول فرصت ها را بدست بیاورد و فرصت سوزی نکند. چون وقتی سنی از او می گذرد دیگر نمی تواند کاری بکند و به گذشته اش با حسرت نگاه می کند. وقتی سنی از ما بگذرد براحتی نمی توانیم همه چیز را جبران بکنیم. بعضی از تعلقات ریشه دارتر می شود و نمی توانیم بعضی صفات را از خودمان دور کنیم. نمی توانیم بعضی از آداب زشت را از خودمان دور کنیم و بعضی خراب کاری ها را جبران کنیم. در تاریخ است که هارون الرشید به اطرافیانش گفته بود که ببینید کسی از پیران هست که در زمان پیامبر زنده بوده باشد و حدیثی را بطور مستقیم از ایشان شنیده باشد. پیرمردی را پیدا کردند. او را در سبدی گذاشتند زیرا نمی توانست راه برود و پیش هارون الرشید آوردند. او پرسید که تو پیامبر را دیده ای؟ گفت: بله من هفت ساله بودم که پیامبر را دیدم و یک جمله از او شنیدم. پیامبر فرمود: به مرور که انسان پیر می شود دو خصلت در او جوان می شود اگر خودش را تربیت نکند یکی حریص شدن و یکی آرزوهای طولانی. هارون الرشید خوشحال شد و کیسه ی دینار طلا به او داد. پیرمرد تا در خروج رفت ولی دوباره او را برگرداندند و پیرمرد گفت که آیا هر ماه من این مواجب را دارم؟ هارون الرشید خندید و گفت رسول اکرم راست می گفت. من داشتم فکر می کردم که تو تا دم در زنده می مانی یا نه و آنوقت تو در فکر مواجب ماه بعد هستی. در پیری تعلقات بیشتر می شود. پس ما باید در جوانی به خودمان برسیم و فرصت ها را از دست ندهیم و در جوانی بتوانیم از برکات و آثار مرگ استفاده بکنیم. امیر المومنین در نامه ی سی و یک نهج البلاغه به امام حسن (ع) می فرماید که زیاد یاد مرگ باش و یاد آن چیزی که بعد از مرگ است تا مغلوب مرگ نشوی.
سوال: چرا در روایات و آیات ما تاکید به یادآوری مرگ شده است؟
پاسخ: در منابع دینی ما بطور بسیار جدی به یاد مرگ پرداخته شده است. شما حدود یک هزار و دویست آیه در قرآن می بینید که اسمی از مرگ، منازل و مراحل بعد از مرگ در آن آمده است. این نشان دهنده ی اهمیت مسئله است. مرحوم علامه ی مجلسی در سه جلد بحارالانوار صدها هزار احادیث در این مورد جمع آوری کرده است. در معارف دینی ما به این مسئله پرداخته شده است. بعد از مسئله ی توحید ما مسئله ای مهمتر از مسئله ی یاد مرگ نداریم. این نشان می دهد که سِّر عمیقی در این مسئله است. ما آنرا جدی نمی گیریم. با بستن چشمهای مان روی موضوع، واقعیت حذف نمی شود. یاد نکردن مرگ به معنای نبودن مرگ نیست. معنای آن بد مردن است. اگر کسی یاد مرگ نباشد معنایش این نیست که مرگ به سراغش نمی آید. یاد مرگ باعث نشاط و زنده دلی می شود برخلاف آنچه که تصور می شود که یاد مرگ باعث تلخکامی می شود. از مهمترین آثار یاد مرگ سبکبالی است.
سوال: سوره ابراهیم آیات 25 تا33 را توضیح دهید.
پاسخ: صفحه ای از قرآن نیست که خالی از یاد مرگ یا آثار آن باشد. پنج آیه از این صفحه مربوط به مسائل آخرتی و اشاره هایی به منازل بعد از مرگ کرده است. آیه بیست و هفتم می فرماید: مومنینی که ارتباط با دین و خدا را نگه داشته اند خدا آنها را تثبیت می کند با کلمه ی توحید که همان لا اله الا الله است. خدا روی این کلمه آن
ها را نگه می دارد و آنها را هم در دنیا و هم در آخرت امداد می کند. در روایات داریم که از هنگام قبض روح تا منازل بعدی مرگ، امدادهای خاصی به مومنین می رسد. روایتی از امیر المومنین از کتاب کافی نقل شده است که انسان که در آخرین روز دنیا و در آستانه ی آخرت است مال، فرزند و اعمالش پیش چشم او مجسم می شوند. او به مالش می گوید که من برای تهیه شما خیلی زحمت کشیده ام، برای من چه می کنید؟ گفتند که از این اموال کفنی را برای تو تهیه می کنیم که می توانی با خودت ببری. به فرزندانش می گوید که من محب شما بودند و برای بزرگ شدن شما زحمت زیادی کشیده ام. شما برای من چکار می کنید؟ آنها می گویند که ما تو را تا قبر همراهی می کنیم و بیشتر از این کاری از دستشان بر نمی آید. اعمال در ملکوت عالم باقی می ماند و مجسم می شود که بعداً در مورد آن توضیح خواهیم داد. بعد به عمل خودش روی می کند و می گوید که تو برای من چه می کنی؟ می گوید: تو نسبت به من خیلی راغب نبودی که اعمال انجام بدهی ولی من همیشه با تو هستم. اگر این شخص از مومنین باشد زیباترین و خوش بوترین و خوش پوش ترین افراد به سمت او می آیند و به او بشارت رحمت الهی را می دهند و به او خیر مقدم خواهند گفت. فرد به این زیبارو می گوید که تو که هستی؟ می گوید که من عمل صالح تو هستم. از دنیا بیرون بیا و به سمت بهشت برزخی برو. بعد دو تا مَلِک برای سوال در قبر می آیند. وقتی مَلِک از دین و خدای او سوال می کند، می گویند که خدا تو را محکم نگه دارد. امیر المومنین می فرماید که این معنای آیه یثبت الله الذین امنو... است و خدا این جوری مومنین را امداد و دستگیر می کند.
سوال: در ادامه تاکید آیات و روایات به یاد آوری مرگ توضیحاتی بفرمایید.
پاسخ: آیات و روایات تاکید دارند که این آثار مرگ اندیشی از دست ما نرود. اکثر آیات مربوط به معاد و مرگ وآخرت در سوره های مکی قرآن است یعنی سیزده سالی که پیامبر در مکه بود و سخت ترین دوران را میگذراند. دورانی که باید انسانهای نابی تربیت بشوند که بتوانند سختی های گسترش دین را تحمل بکنند و فداکاری بکنند و انسانهای خود ساخته ای باشند. در اینجا از آثار یاد مرگ استفاده می شود تا این سازندگی عظیم ایجاد بشود. هیچ عاملی از نظر تربیتی و رشد و اهمیت یادمرگ، سازنده و مربی نیست. چه چیزی در هشت سال دفاع مقدس باعث شده بود که این قدر فداکاری، اخلاق خوب، گذشت، ایثار، رأفت، صمیمیت و رعایت حقوق در بین جمع ایجاد بشود؟ زیرا آنها خودشان را دائماً در معرض مرگ می دیدند. کسی که خودش را دائم در معرض مرگ ببیند طبیعی است که سبکبال و سبکبار است. در واقع آنها دنیا را به اندازه آن می بیند نه بیشتر. و در مقابل ابدیت دنیا را خیلی جدی نمی گیرد که بخاطر آن حرص بزند، با دیگران درگیر بشود و به دیگران ظلم بکند. او می داند از پس امروز فردایی هست که اعمال و اخلاقش مجسم می شود. من در باطن خودم اخلاقیاتی دارم. حسد، کینه، سوءظن و بدبینی باعث شده که روح من تنگ بشود. چه بسا این تنگی ها که در باطن من است زندگی آخرتی من را تنگ بکند. وقتی من این چیزها را بدانم طبیعی است که رفتار خودم راعوض می کنم. در جبهه این اتفاق افتاده بود و آنها بدون هیچ تعلقی سرباز خدا و ولی خدا شده بودند. تا کسی مشکل خودش را با مسئله ی مرگ حل نکند نمی تواند سرباز خوبی برای خدا و ولی او باشد. در جنگ تبوک پیامبر فراخوانی داد که نیروها جمع بشوند تا به سمت تبوک بروند. تبوک شش صد کیلومتر با مدینه فاصله داشت. و آنها می خواستند که با روم مقابله بکنند. تابستان بود. عده ای شروع به بهانه جویی کردند که هوا گرم است و ممکن است که چشم ما به دختر مسیحیان بیفتد و ما تحریک بشویم. آیا نازل شد وتعبیرش این بود: آیا به زندگی دنیایی راضی شدید و سنگین بار شده اید؟ همین سنگین باری باعث شد که آنها جواب رسول خدا را ندهند. در وصف یاران ولی عصر داریم که آنها تمنای شهادت دارند. یعنی تعلقات ندارند. معنایش این است که آنها سبک بار هستند نه اینکه الان می خواهند شهید بشوند. یاد مرگ است که این سبک بالی را بوجود می آورد. عرفای ما وقتی می خواهند به شاگردان شان دستورالعمل بدهد، یاد مرگ جزو دستورات شان است. آیت الله جمال گلپایگانی که مرجع تقلید بزرگی بود و همدرس آیت الله بروجردی بود و از عرفای بزرگ بود. او تا وقتی که در اصفهان شاگر آخوند کاشی بود، به او توصیه کرده بود که شب جمعه ها حتما به قبرستان برو و در آنجا توقف کن و درنگ و تامل بکن. ایشان در نجف از شاگردان مرحوم قاضی بود و ایشان هم همین توصیه را داشته اند. آقای گلپایگانی خیلی به قبرستان وادی السلام می رفت و در زمینی که قبری نبود می نشست. بعد ها پس از مرگش همانجا محل قبر خودش شد. ایشان به بعضی از خواص خودشان نقل کرده بودند که من ارواحی از این قبرستان را در مکاشفاتی دیدم. در هوای گرم بعضی از ارواح با حالت زننده ای به سمت من می آمدند. من آنها را شناخت
م. آنها متکبرینی بودند که در دنیا هرچه از دنیا و آخرت به آنها می گفتیم مسخره می کردند. آنها به من التماس می کردند که در اینجا ما در سختی هستیم چون تو از فرزندان رسول خدا هستی برای ما دعا بکن. ایشان پرخاش می کردند و به آنها می گفتند که گم شوید تا وقتی در دنیا بودید گوش نمی کردید و حالا که دست تان از دنیا کوتاه شده التماس می کنید. این توصیه ها جزو دستورالعمل عرفا به شاگردان شان بوده است. یاد مرگ بودن از مهمترین عوامل تربیتی و سازنده است که بخاطر همین توصیه شده است.
سوال: چکار کنیم که مرتب به یاد مرگ باشیم؟
پاسخ: ما باید بهانه های مختلفی را برای مرگ اندیش بودن ایجاد بکنیم. پیامبر وقتی بهار را می دید می فرمود: بهار را که دیدید به یاد قیامت بیفتید. این یک بهانه است که انسان به یاد مرگ بیفتد و به آن توجه بکند. پیامبر وقتی از خواب بلند می شد می فرمود: خدا را شکر که ما را زنده کرد پس از مردن. زیرا خواب یک مرگ سبک است که در تعابیر قرآن کنار مرگ گذاشته شده است. در خواب تعلق روح کاملا قطع نمی شود و اگر خدا اجازه بدهد روح بر می گردد و این تعبیر قرآن است. تعبیر پیامبر بعد از بلند شدن خواب این بود که الحمدلله زنده شدیم. این عاقل بودن و زیرک بودن فرد است. پیامبر فرمود: نشانی انسان عاقل این است که زیاد یاد مرگ بکند. یکی از کارهایی که می تواند به انسان کمک بکند رفتن به قبرستان است. البته نه قبرستانی که به شکل فضای سبز درآمده است. به شکلی که در آنجا تامل بکنیم و خلوتی داشته باشیم و به قلب مان برسانیم که ما هم به اینجا گذر خواهیم کرد. کار دیگری که می تواند به ما کمک کند شنیدن موعظه هاست. مثل موعظه های شنیداری، زیرا ما احتیاج به موعظه های شنیداری داریم. حضرت علی (ع) به بعضی افراد می فرمودند که من را موعظه کن. طرف گفت که شما همه را می دانید. حضرت فرمودند: در شنیدن اثری است که در دانستن نیست. انسان باید بشنود. آقایی می گفت که پدرم وقتی می خواست مادرم را برای نماز صبح اول وقت بیدار کند می گفت: خانم بلند شو. آنقدر بخوابیم که دیگر کسی نیست که ما را صدا بزند. ما موعظه های نوشتاری هم داریم. کتاب منازل الاخره از محدث قمی و کتاب سیاحت غرب که آقای قوچانی نوشته است را بخوانید. آقای مطهری با آیت الله قوچانی ارتباطی داشته و پرسیده چطور از احوالات بعد از مرگ خودت نوشته ای؟ ایشان فرمودند که مقداری از احادیث و روایت که فرموده اند آن طرف چه خبر است و بعد مکاشفات. مکاشفات خیالات و خواب نیست بلکه منطبق بر روایات است و با روایت تایید می شود.کار دیگر وصیت کردن است. کسی با وصیت کردن نمی میرد.
سوال: ما جوان ترها وقتی می گوییم که می خواهیم وصیت بکنیم یا از مرگ صحبت می کنیم به ما می گویند که این حرفها را نزنید. راهنمایی بفرمایید.
پاسخ: لازم نیست که ما سر و صدا بکنیم. شما وصیتی بکنید که بتوانید در اختیار کسی بگذارید.گاهی وصیت کردن واجب است. همیشه مستحب نیست. نوشتن وصیت و هر چند وقت دیدن این وصیت روی ما اثر می گذارد. وصیت و کفن کسی را نمی میراند اگر اجلش نرسیده باشد. دیدن کفن انسان را از دنیا جدا می کند. به انسان تذکری می دهد. اینها می تواند به ما کمک بکند تا به یاد مرگ باشیم.
دعای امام سجاد (ع) در سجده این است که می فرماید: خدایا کاری بکن که ما از دنیا جدا بشویم که پُر از غرور و فریب است، توجه ما به دنیای ابدیت باشد، آماده و مهیا برای مرگ بشویم قبل از اینکه به سراغ ما بیاید.