eitaa logo
بازتابِ نفس صبحدمان
20 دنبال‌کننده
50 عکس
3 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
Coda 2021 فیلمی که دوستش داشتم... و از یه جایی به بعد، با گریه می‌دیدم... گاهی یه حرف، یه صحنه، ممکنه دست بذاره روی یه نقطه حساس از زندگی و خاطراتت... برای من، اون نقطه حساس، مادرم بود... ارتباطی که خیلی درست و شیک و مادرودختری، شکل نگرفت... آغوشی که احتمالاً از حوالی ۷،۸ سالگی به بعد نداشتمش..چیزی که اسمش رو میذارم "کَرْ ارتباط"... اسمی که از جهتی زیاد بی‌ارتباط با فیلم نیست! ( بعد از دیدن فیلم، متوجه این اصطلاحِ من‌درآوردی! می‌شید)... کر ارتباط، توی دیکشنری من، یعنی کسی که ناتوان از برقراری ارتباط موثر با دیگرانه... و من فکر‌ می‌کنم در ارتباط با مادرم تا حدودی کرارتباط بودم ... و این نقطه حساسی بود که فیلم، غیرمستقیم و توی یک سکانس چند ثانیه‌ای دست گذاشت روش و باعث شد تا آخرش رو با گریه ببینم. ولی خوب و حال‌خوب‌کن و تمیزی بود!
از این پارک متنفرم... پر از حس بد.. توی این پارک خبر حال بد بابا رو شنیدم... خبر فوت پسر عمه‌م رو... خبر پذیرفته نشدن توی مصاحبه‌ای رو...توی این پارک تلفنی با همسرم درمورد موضوع عجیبی حرف زدم که تا قبل از اون روز فکرش رو هم نمی‌کردم و حتی نمی‌تونستم رودررو باهاش حرف بزنم...توی این پارک بارها بغض کردم ولی گریه نه! و و و...و این غربت... ولی هنوز هم هفته‌ای دو بار، بستنی به دست با پسرک میایم اینجا، گاهی هم سه‌نفری، و عین بچه‌ها ذوق می‌کنیم و می‌خندیم و بازی می‌کنیم و گاهی می‌ریم کتابخونه ته پارک، کتاب می‌خونیم... زندگی همینه... هیچ ایده‌آلی نیست... فقط باید در لحظه زندگی کرد... و صبوری کرد...
بروز خُلقیات عالیه برای انسان.mp3
1.84M
بی‌ارتباط با فضای امروز و بحث ورزش نبود... بخشی از جلسه ۵۶ درس «مبانی و اصول حکمت عملی»
در ادامه، اومدیم زمین چمن فوتبال بازی کنیم... حقیقتاً والد بودن، سخته...در حالیکه، داری به موضوعی فکر می‌کنی و ته دلت غم‌هایی نگفتنی داری، باید شبیه به بچه‌ها بشی، در حال زندگی کنی و واقعاً لذت ببری و شاد باشی و بازی کنی، تا این مرحله رو هم رد کنی! والد بودن، نعمته...فرصته..فرصتی که خدا جان داده که از زیر هرچیزی که توی زندگی در رفتی، اینجا جبران کنی!! و آدمی باشی که تا حالا نبودی‌‌‌...
هنوز هم ترجیح می‌دم نرم پیاده‌روی. ولی هر روز لباس می‌پوشم، با پسرک میایم اینجا... ضرورتش رو از "جوان و انتخاب بزرگ" پذیرفتم و جهت نگاه نویسنده به ورزش رو قبول کردم... "در ورزش دائما به بدن فرمان می‌دهید و همین کار دریچه‌ای می‌شود که بتوانید به میل‌های بدن نیز فرمان دهید و بر آن‌ها مسلط شوید. وقتی روح انسان بزرگ شد، تصمیم‌های پست و بیهوده نمی‌گیرد ...ورزش یکی از روش‌هایی برای حاکم کردن روح بر بدن و رشد روح است..."
مِن حیث لا یحتسب: آنجا که نمی‌دانی و امید نداری، نسبت به آنجا که امید داری، امیدوارتر باش... ملکۀ سباء به سمت سلیمان رفت. او از ترس اینکه حکومتش از دست برود، نزد سلیمان رفت، ولی مسلمان شد؛ سَحرۀ فرعون هم رفتند تا عزت را برای فرعون بیاورند، ولی مؤمن شدند... مِن حیث لایحتسب...
فرمود: یک بازاری را دیده‌اید که چگونه تا یک سود نابی می‌آید، آن را می‌قاپد؟ یعنی ابن‌الوقت در معامله است. ما هم باید در حالات روحی و معنوی ابن‌الوقت باشیم.
روزهایی که قراره از آقای داوکینز بخونم، خوشحال‌ترینم... یک دانشمند خداناباور عزیز که با اصول ژنتیک و ژنوم، تمام باورهات رو به چالش می‌کشه... انگیزه من برای خوندن فلسفه در کنار ژنتیک، ایشون هستن و البته، استاد نازنینی که از طرفداران پروپاقرص آقای داوکینز هستن و همیشه با نظریاتشون، خدای ذهن‌ساخته من رو به چالش می‌کشونن...و انگیزه می‌گیرم که برم دنبال خدایِ اصولی! ۱ بهمن ۱۴۰۳
می‌فرمود ما "قدم زدن در مسیر داریم" نه دویدن! از مسیر لذت ببر و آهسته و پیوسته برو. برنامه بهمن ماه رو درحالی می‌نویسم، که دو تا از کارهای مهم شش ماهه اول سال تیک نخوردن و امیدوارم که بتونم پخشش کنم توی دو ماه آخر سال. راه چنان رو که رهروان رفتند... اول بهمن ماه ۱۴۰۳
هوالعلیم از اینجا شروع می‌کنم...یکی از صبح‌هایی که دیگه بابا نبود...روی تخت حیاط، توی شرایطی که از سه سال قبل با مشکلی عجیب و کمرشکن دست‌وپنجه نرم کردم و حالا، فوت بابا.... ولی بهش قول دادم "کم نیارم" و ادامه بدم... شیراز، مهرماه ۱۴۰۳