〰🍃✨〰 〰✨🍃〰
﷽
شبها همیشه قبل خواب گوشی رو میگرفت دستش تا پیامهاش رو چک کنه.
هر وقتی لطیفه جالبی میخوند اول خودش ریز میخندید بعد هم برای من تعریف میکرد و اینبار با صدای بلندتر باهم میخندیدیم. میگفت:
دلم نمیاد تنها بخندم... اینجوری حالش بیشتره.
خیلی اهل شوخی بود. همیشه تمام سعیش رو میکرد که اطرافیانش رو بخندونه و شاد کنه.
هر وقت میدیدمش روحیه میگرفتم...
#شهید_آرمان_علی_وردی
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
https://eitaa.com/rofaghayshohada1831
✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾✾
🌻عدم توهین به مقدسات🌻
#شهید_آرمان_علی_وردی
مقاومت آرمان در برابر تاکید آشوبگران مبنی بر اهانت به مقدسات باعث می شود خشونت آنها بیشتر شود و هر بار که آرمان سکوت می کند ضربات محکم تری می زنند، آرمان بی هوش می شود و رهایش می کنند و می روند.
🌹اعزام به بیمارستان
رفقای آرمان سر می رسند و او را به بیمارستان می برند، پدر آرمان می گفت: ضربات زیادی را به آرمان زده بودند، کتف، دماغ و سرش را شکسته بودند، هیچ جای سالمی در بدنش نمانده بود. دکتر گفته بود ضربه سختی به سرش وارد شده و فقط توانسته با دستگاه چند ساعت زنده نگهش داره.
🌹عشق مدافع حرم
«آرمان پیش از این دوست داشت به سوریه برود»، این را پدرش میگوید و ادامه می دهد: چرا او را شهید کردند، آدمی نبود که به دیگران ظلم کنه، همیشه مدافع حق بود، رشته مهندسی می خواند ولی به خاطر علاقه ای که به حوزه داشت از دانشگاه انصراف و رفت طلبه شد.
🌹روحیات او از زبان دایی
دایی آرمان از دلپاکی و مردمی بودن آرمان می گوید، اینکه همیشه در بحث ها مدافع حق بود و روی آن ایستادگی می کرد.
آرمان اهل اردوهای جهادی بود، هرجا که می توانست با رفقا می رفت و چند روزی را اردوی جهادی برگزار می کرد، رفیقش می گفت: در سیل لرستان آرمان مثل آچار فرانسه همه کاری می کرد، بعضی روزا توی آشپزخانه کمک کار بود، ساعاتی بیل به دست میگرفت و…
«چرا او را شهید کردند، او که بچه خوبی بود، باید انتقام از آنها گرفته شود، داداشم آدم خوبی بود»؛ صحبتهای برادر ۱۲ ساله آرمان بود که اشک می ریخت و همزمان با خود تکرار می کرد.
🌹شخصیت آرمان از زبان دوستش
یکی از دوستان قدیمیاش میگفت: «از دوران ابتدایی وارد مسجد شد و به حضور شبها و نماز مغرب خیلی مقید بود. به محض اینکه به سنی رسید که فهمی از اهل بیت و از ائمه پیدا کرد در هیاتمان بود. در محل ما هیاتی هست که مدتی در مسجد محل و بعد از مدتی در منزل پدر شهید عبدالله باقری برگزار می شد. آرمان دو سال به صورت مداوم خادم این مراسم بود. مسئولیت اجرای این جلسه را به عهده داشت. ما که از قدیمیهای این جلسه بودیم همیشه خیالمان راحت بود که آرمان هست و جلسات منظم برگزار میشود. مهمترین ویژگیاش ادبش بود، به نماز اول وقت خیلی تاکید و تقید داشت و مهمتر از همه غیرت دینی خیلی بالایی داشت. هم در احکام عبادی و هم در چارچوبهای اعتقادی این غیرت را میدیدیم. چه در کلام و چه در رفتار و زندگیاش.
لینک کانال رفقای شهدا👇👇─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
https://eitaa.com/rofaghayshohada1831
🌸 روز مادر بود، میدانستم آرمان یادش نمیرود... آمد توی خانه پیشم؛ گفت: مامان چشمات رو ببند. گفتم: چی کار داری؟
🦋 گفت: حالا شما ببند. چشم هامو بستم. آروم خم شد و شروع کرد به بوسیدن دستم. گفتم: مادر نکن. دست هاشو باز کرد و یه انگشتر عقیق رو توی دستانم گذاشت. و گفت: مبارکه. بعدم رفت پایین که پاهام رو ببوسه... اجازه نمیدادم؛ میگفت: مگه نمیگن بهشت زیر پای مادرانه!
نمیخوای من بهشت برم؟
آرمان عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
🌸روزت مبارک مادر مهربان آرمان ایران🕊
#میلاد_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#روز_مادر
یادشهداباصلوات
اللهمعجللولیکالفرج
لینککانال رفقای شهدا👇👇
https://eitaa.com/rofaghayshohada1831