eitaa logo
رگا
269 دنبال‌کننده
320 عکس
147 ویدیو
0 فایل
به #تنظیمات_کارخانه برگردیم:) ارتباط با ما 👈🏻 @MelikaSdi
مشاهده در ایتا
دانلود
😎 نام : ساناز ملقب به : کربلایی 💚 شروع تغییر : خرداد ۹۳ تحصیلات: کارشناسی ارشد علوم تربیتی شعار : اولین‌ کاریکه به خاطر عشقت انجام میدی تغییر کردن 💪 خلاصه ای از : ساناز حرفه ای رگاس که البته رکورددار بچه های رگا تو هم هست ! یه پرونده قطور پیش پلیس داره و ناگفته نمونه که همین گشت باعث شده بود ساناز از چادر و چادری ها متنفر بشه!! کل تفریحش دور دور و رفتن بوده . تازه وقتی برمیگشتن با دوستاش دور هم جمع میشدن میشمردن کی بیشتر شماره گرفته؟ هرکی اول میشده اون باحال تر بوده ( تروخدا معیار سنجش رو 😐) خلاصه اینکه روزی روزگاری وقتی قرار بوده با خانواده بره ترکیه ، یه سفر بهش پیشنهاد میشه. اولش رد میکنه ولی پیش خودش فکر میکنه شاید این یه دعوت باشه و قبول میکنه بره! یه گودبای پارتی !!! با دوستاش میگیرن و ساناز راهی کربلا میشه.. تو کربلا اتفاقاتی براش می افته که مهمترینش دعوت شدن به غذای حضرتیه! وقتی ژتون های غذا رو میبینه مطمئن میشه که دیده شده و هیچی به ظاهر ربط نداره. و چون خیلی پرو شده بوده خدا هم میزنه پس کلش و کیف مامانش که ژتون ها توش بوده دزدیده میشه! (الان یه سری میان میگه مگه فقط به ظاهره؟ عاقا به جدم قسم داریم شوخی میکنیم تازه بارها گفتیم هم ظاهر هم باطن) دیگه ساناز داشته از گریه خفه میشده و کلی غر به میزده که کیف پیدا میشه.... کیفی که خالی بوده و همه چیش رو برده بودن جز ژتون ها!!! . ساناز نمک گیر میشه و سعی میکنه تغییر کنه البته این تغییر خیلی براش سخت بوده دو ماه خونه نشین میشه حتی فوق قبول میشه نمیره تا اینکه خواب حضرت عباس رو میبینه . و وقتی میپرسه عمو از من راضی هستی؟ ایشون میگن از راضی نیستم!! این خواب برای ساناز یه سکوی پرش به حساب میاد . میشه همون دختر فعال پرانرژی! شروع میکنه به تحقیق کامل تر در مورد دین . دوباره درسش رو ادامه میده و ... بقیه داستان رو در دورهمی های ما از زبون خود ساناز دنبال کنید😍 @rogaa 🌿
😎 نام : ثمین ملقب به : فرمانده (به قول خودش تَه مانده) شروع تغییر : از رمضان ۹۳ تحصیلات : کارشناسی ارشد هنرهای اسلامی شعار : بهتر نشیم خوب هم نمی مونیم✌️ خلاصه ای از : به خاطر اینکه خواهرش تئاتر میخونده ثمین هم از بچگی وارد فضای بازیگری میشه . تمرین های بدن و بیان مثل قل خوردن و با هم یا تو صورت هم از فاصله نزدیک صدای پارس درآوردن دختر و پسر و خیلی چیزای دیگه باعث میشه که ثمین همیشه از فضای تئاتر به عنوان یه فضای مسموم یاد کنه!!!(حالا نرین داستان کنین بگین اینا گفتن هرکی بازیگره مسمومه ها😂) . ثمین هم مثل خیلی های دیگه به جایی رسیده بود که دیگه واژه هایی مثل اخلاق محرم براش تعریفی نداشت و ایده آل زندگیش این بوده که یه سوپر استار بازیگری شده و تو خونه مجردیش نشسته و داره سیگارشو میکشه . دانشگاه قبول شد که بدتر هم شد 😒 استادش بهش پیشنهاد داد که بیاد و تو صنعت کار کنه! فضای دانشگاه رو که دیگه نگم براتون. یه استادشون که ادای پیامبر رو درمی آورده یا استاد دیگه میگفته اصلا حضرت عباس وجود نداشته!!!! . ثمین هیج وقت هم نمیرفته چون حوصله خانم های چادری که ممکن بوده بهش گیر بدن رو نداشته و همیشه از این دسته از آدم ها فرار میکرده! . ولی با تمام این اوصاف ثمین میدونسته که دین آخرین ورژنیه که خدا فرستاده ولی خب اگه انجامش هم نده مهم نیس چون خدا مهربونه و میبخشه!! (من دیگه حرفی ندارم!😐 ) برای همین هرجا بحث در مورد حجاب و نماز و اسلام و میشده ثمین با اینکه اینا رو تو زندگیش نداشته ولی به شدت ازشون دفاع میکرده . همه ملت هم هنگ میکردن که تو با این قیافه داری این چیزا رو میگی😧 . سرتون رو درد نیارم خلاصه اینکه اتفاقات زیادی تو زندگیش می افته که قطعا نمیشه همه رو اینجا نوشت . ولی یکیش این بوده که یه روزی (مقتل سیدالشهدا) رو برمیداره میخونه و به روایتی میرسه که براش جالب بوده. اینکه پیامبر به خواب کسی میان که تو سپاه بوده ولی نه شمشیر زده نه تیر . ولی بهشون میگن باید کور شی چون سیاهه سپاه دشمن رو تو چشم فرزند من زیاد کردی!! ثمین هم چون میدونسته خیلی وقت ها تو همین روزا و تو همین شهر از کنارمون رد میشن یه هفته ای جوگیر میشه و موهاش رو میذاره تو!! ولی وقتی دوستاش بهش میگن زشت شدی میشه ثمین قبلی (نکشیمون با این ثباتت 😒) . واقعا خیلی قصه ثمین بالا پایین داره که دستم درد میگیره تایپ کنم بیخیال شین😂 ولی همین قدر بدون که اخرین اتفاق این بوده که ثمینی که فقط تو ماه رمضون روزه اش رو میگرفته تصمیم میگیره اینبار نماز هم بخونه و بعد ماه رمضون بذارتش کنار!! شب قدر میرسه و پای تلویزیون مشغول قرآن سر گرفتن میشه اول روایتی از میشنوه که جاش اینجا نیس بگم و بعد وقتی تو قرآن سر گرفتن به اسم میرسه دلش میشکنه!! و کلی گریه میکنه .حضرت زهرایی که تا اونروز هیییییچ شناختی ازشون نداشته!! . رسیده بوده به پوچی ای که خیلی از بچه های رگا قبل بهش رسیدن از زندگی خودش بدش اومده بود ، از شادی های زودگذری که هیچ کدوم دوومی نداشتن! از اینکه مثل خیلی های دیگه فقط زنده بوده و زندگی نکرده و مثل خیلی های دیگه میمیره و قطعا میره جهنم!!میشینه و خیلی منطقی به اسلام و دلایل حجاب داشتن فکر میکنه از نماز و بعد حجاب شروع میکنه و بعد تحقیقاتش در مورد دین شروع میشه!!❤️ بقیه داستان رو تو دورهمی های ما از زبون خود ثمین دنبال کنید....😍 . الانم خیلی سعی میکنه مثل دوست شهیدش رفتار کنه ولی نکن عزیز من ! نکن خواهر! نکن که اصلا نمیتونی😝 @Rogaa 🌿
خدایا شکرت برای مهرِ تربت سجاده‌ام!❤️ @rogaa