eitaa logo
ویژه نامه مشترک امام حسين و ابالفضل عليهم السلام
9 دنبال‌کننده
37 عکس
17 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
((ايها الناس فانكـم ان تتقوا الله و تعرفـوا الحق لاهله يكـن ارضى لله و نحـن اهل بيت محمد(ص) اولى بولايه هذا الامر مـن هولاء المدعين ما ليس لهم و السائرين بالجـور و العدوان.))(5) ((اى مردم اگر شما از خدا بترسيد و حق را براى اهلش بشناسيد, اين كار بهتر مـوجب خشنـودى خـداونـد خـواهد بود. و ما اهل بيت پيامبر(ص) به ولايت و رهبرى از ايـن مـدعيـان نـالايق و عاملان جـور وتجـاوز , شـايسته تـريـم.)) 4ـ و نيز در مقـام ديگـر فـرمــود: ((انا احق بذلك الحق المستحق علينا ممـن تـولاه.))(6) ((ما اهل بيت به حكومت و زمامدارى ـ نسبت به كسانى كه آن را تصرف كرده اند ـ سزاوارتريـم.)) از ايـن دو بخـش از سخـن امام (ع) نيز به وضوح استفاده مى شـود كه آن حضرت خـود را شايسته رهبـرى و زمامـدارى بـر مـردم مــى دانـد, نـه يزيـد فاسـد و دستگاه جائر او را. بنابراين , هدف امام حسين (ع) در اين قيام, تحقق كامل حق بوده است. امورى كـه آن حضـرت بـه عنـوان فلسفه قيـامـش به آنها اشاره مى كند, از قبيل: اصلاح امت, امر به معروف و نهى از منكر , تحقق سيره پيـامبـر و علـى, بـرگرداندن علائم و نشانه هاى دين به جاى خود, اصلاحات در شهرها, امنيت اجتماعى فراهم ساختن زمينه اجراى احكام,همه و همه اين امور, زمانى قابل تحقق و اجراست كه ولايت و حكومت در مـجرا و مسير اصلى اش قرار گيرد و به دسـت امام (ع) بيفتد; لذا فرمود: ((ما اهل بيت شـايسته اين مقـاميم نه متصـرفان متجـاوز و جـائر)). پس هدف نهايى آن حضرت, تشكيل حكومت اسلامى بر اساس سيره پيامبر و على بـوده است; كه در پرتـو آن , احكام الهى اجرا مى شـود و نشانه هاى ديـن آشكار و شهرها اصلاح و امنيت پـابـرجـا و امـر به معروف و نهى از منكـر انجـام, وسيـره و سنت پيـامبـر و علـى متحقق, و در نتيجه كـار امت اصلاح مـى گـردد. نكته شايان توجه اين كه تلاش خالصانه براى تشكيل حكومت اسلامى كه منبع و منشاء تمام خيرات وبركات است ـ و شعبه مهم ولايت على و آل علـى(ع) هـم كه همان قبـول حاكميت و پذيرش تفسير آنان از ديـن است ـ غيـر از حكـومت و سلطنت استبـدادى و رياست طلبـى و كشـورگشايى بر اساس هـواهاى نفسانـى است كه منشاء تمام مفاسد و شرور است. نتايج قيام حسينى 1ـ در هـم شكستـن اركان مخـوف ديـن سالارى ساختگـى اموى كه امويان ويارانشان سلطه سلطنتى خـود را بر آن استـوار ساخته بـودند و رسـوا ساختن حاكمان تبهكار بنـى اميه كه پيـوسته در صـدد احياى نظام جـاهلـى بـودند. 2ـ بيدار كردن وجدانها خفته: شهادت فجيع امام حسيـن(ع) در كربلا مـوجى شـديـد از احساس گناه در وجـدان مسلمانانـى كه او را يارى نكردنـد برانگيخت. اين احساس گناه دو جنبه داشت: از يك طرف آنها را وادار مى ساخت كه گناهى را كه مـرتكب شـده اند با كفاره بشـوينـد و از طـرف ديگـر به كسانـى كه آنهارا به ارتكاب چنيـن گناهـى واداشته بودند, كينه و نفرت بـورزند. به طـورى كه انگيزه قيام تـوابيـن همان كفـاره يـارى نـكـردن امام حسيـن (ع) و انتقام گـرفتـن از امويان بود. مقدر چنين بود كه آتـش ايـن احساس گناه, پيوسته برافروخته ماند و انگيزه انتقام از بنـى اميه در هر فرصت به انقلاب و قيام بر ضـد ستمگران منتهى گردد. 3ـ ارائه اخلاق جـديد: قيام امـام حسيـن (ع) مـوجــب آن گرديـد كه در جامعه, نـوعى اخلاق بلند نظرانه پديد آيد. امام (ع) و فرزندان ويارانـش در قيام بر ضد بنـى اميه اخلاق عالى اسلامى را با همه صفات و طراوت آن نشان دادنـد. آنان ايـن اخلاق را بـر زبـان نيـاوردنـد بلكه بـا خـون خـود آن را مسجل سـاختند. مـردم عادى قبايل عادت كـرده بـودنـد كه ديـن و وجدان خود را به بهاى اندك بفروشند و در برابر ستمكاران گردن خـم كنند تا از عطاهاى آنان بهره مند گردند. هدف مسلمانان عادى همان زندگـى روزمره شخصـى بـود و تنها به زنـدگانـى خـويـش مـى انـديشيـدنـد. در آنان , دردهاى اجتماعى تـاثيــرى نـداشت, به قـول شـاعر: از درد سخن گفتن و از درد شنيدن بامردم بى درد ندانى كه چه دردى است !
تنها كوشش آنان اين بود كه دسترنج خويش را حفظ كنند و به توجيهات رهبران رام باشند, مبادا نامشان از فهرست حقوق بگريان حذف شود, لذا در مقابل جـور و ستمى كه مى ديدند خاموشى مى گزيدند تمام تلاش آنها ايـن بـود كه مفاخر قبيله اى خود را بـازگـو كننـد و سنتهاى جـاهلـى خـويـش را زنـده سـازنـد. اصحاب حسين(ع) مردمى ديگر بودند كه در سرنوشت خويش با امام همراه شدند و با ايـن كه داراى زن و فرزند و دوستانى بـودند و از بيت المال هـم حقـوقى دريافت مى نمودند و زندگانى نسبتا راحتى داشتند و مى تـوانستند از لذتها حيات برخوردار گـردنـد, از همه اينها چشـم پـوشيـدنـد و بـراى نثار جان در راه حسيـن (ع) با ستمگران بـه ستيز برخاستند. براى بيشتر مسلمانان آن روز, ايـن نكته بسـى جالب بود كه يك انسان بيـن زندگانى زبـونانه و مرگ شرافتمندانه , مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجيح دهد. براى مردم ايـن نمونه اى عالى و شگفت انگيز بود. چنان خصلتى وجدان هر مسلمانى را تكان مى داد و او را از خـواب سنگيـن و طـولانى راحت طلبى و فرصت طلبـى بيـدار مى كرد تا زنـدگـى اسلامـى شكلى ديگر گيرد; شكلـى كه سـالها پيـش از قيـام حسيـن(ع) از ميـان رفته بـود. قيام امام حسيـن (ع) پـس از ديرى خاموشى, از نو موجب برانگيختن روح مبارزه جـويـى گرديد و اين چنين قيام حسينـى و كربلاى خـونيـن او , همه سدهاى روحـى و اجتمـاعى را كه مـانع قيـام وانقلاب مـى شـد, درهـم فرو ريخت. قيام حسين (ع) به مردم ايـن درس را آمـوخت كه به آنان بگويد: تسليم نشويد, انسانيت خـود را مـورد معامله قرار ندهيد با نيروى اهريمـن بجنگيد, و همه چيز را در راه تحقق آرمـانهاى اسلام محمـدى (ص) فـدا سـازيــد. قيام حسينـى در وجـدان گـروه بسيارى از مردم اين انديشه را برانگيخت كه با حمايت نكردن از حسيـن (ع) مرتكب گناه شـده اند و بايد كفاره بپردازنـد و كفاره آن جز مبارزه با حاكمان جور و ظلـم و ريشه كـن نمودن بنياد فاسد استبداد, چيز ديگرى نيست . ايـن گـونه پس از نهضت حسينى(ع) در مكتب, روح انقلاب دميده شـود و مـردم در انتظار رهبرى قاطع بـودند و هرگاه پيشگام ظلـم و ستيزى را مـى يافتنـد بـر ضـد حكـومت بنى اميه دست به انقلاب مـى زدند. در همه ايـن انقلابها, شعار انقلابيـون, خوانخـواهـى حسين (ع) بـود . انقلاب تـوابيـن و انقلاب مردم مدينه و قيام مختار ثقفـى در سال 66 هجـرى و انقلاب زيـد بـن علـى بـن حسيـن (ع) در سال 122 هجـرى نمونه هايى از ظلم ستيزى است كه همه آنها ريشه در حركت و قيام بى نظير حسينى(ع) دارد. در ايـن انقلابها مسلمانان پيوسته به دنبال آزادى و عدالت بـودند ـ كه حكومت كنندگان آن را خفه كرده بودند ـ و تـمـام ايـن تحـركـات بـه بركت تحرك و قيام حسينى بود. و اين گونه حسيـن(ع) درس حريت و آزادگى واستقلال و ظلم ستيزى را تا دامنه قيامت به همه انسانها آموخت.(7) سخنان حضرت ابى عبدالله الحسين, بهتريـن معـرف هـدف والاى آن حضـرت اسـت , از سرتاسر كلمات حضرتـش نداى انسان دوستى و حريت و عدالـت و ظلـم ستيزى و مقاومت در برابر جـور حاكمان زر و زور به گـوش مـى رسد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پى نوشت ها: 1 ـ فصول المهمه ابن صباغ مالكى, ص 177. 2 ـ پرتوى از عظمت حسن, ص 32. 3 ـ مقتل خوارزمى , ج 1,ص 188. 4 ـ تحف العقول , ص 243. 5 ـ تاريخ طبرى, ج 7,ص 297 ـ 298. 6 ـ مقتل خوارزمى , ج 1, ص 188. 7 ـ به كتاب پيشوايان ما رجوع كنيد. ________________________________________ برگرفته شده از كتاب سيره وسخن پيشوايان - تاليف محمدعلى كوشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚫️معجزه ای از امام حسین (ع) 📚سخن گفتن شیرخوار و سنگسار مادرش صفوان به نقل از امام جعفر صادق علیه السّلام حکایت کند:در زمان حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام دو نفر مرد بر سر بچّه ای شیرخوار نزاع و اختلاف داشتند؛ و هر یک مدّعی بود که بچّه برای او است.در این میان، امام حسین علیه السّلام عبورش بر ایشان افتاد و چون متوّجه نزاع آن ها شد، آن ها را مخاطب قرار داد و فرمود: برای چه سر و صدا می کنید؛ و داد و فریاد راه انداخته اید؟یکی از آن دو نفر گفت: یاابن رسول اللّه! این همسر من است.و دیگری اظهار داشت: این بچّه مال من است.امام حسین علیه السّلام به آن شخصی که مدّعی بود زن همسر اوست، خطاب کرد و فرمود: بنشین؛ و سپس خطاب به زن نمود و از او سؤال کرد که قضیّه و جریان چیست؟ پیش از آن که رسوا شوی حقیقت را صادقانه بیان کن.زن گفت: ای پسر رسول خدا! این مرد شوهر من است و این بچّه مال اوست؛ و آن مرد را نمی شناسیم.در این لحظه امام حسین علیه السّلام به بچّه اشاره کرد و فرمود: به إذن خداوند متعال سخن بگو و حقیقت را برای همگان آشکار گردان، که تو فرزند کدام یک از این دو مرد هستی.پس طفل شیرخوار به اعجاز امام حسین علیه السّلام به زبان آمد و گفت: من مربوط به هیچ یک از این دو مرد نیستم؛ بلکه پدر من چوپان فلان ارباب است.سپس حضرت ابا عبداللّه الحسین صلوات اللّه علیه دستور داد تا زن را طبق دستور قرآن سنگسار نمایند.امام صادق علیه السّلام در ادامه فرمایش افزود: آن طفل، بعد از آن جریان، دیگر سخنی نگفت و کسی از او کلامی نشنید." 📚چهل داستان و چهل حدیث از امام حسین نویسنده : عبدالله صالحي
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚫️ زیارت امام_حسین_علیه_السلام را بخاطر ترس ترک نکن ⚫️ عليه السّلام فرمودند: اى معاویه_بن_وهب ، بخاطر خوف و هراس زيارت قبر حضرت_حسین عليه السّلام را ترك مكن زيرا كسى كه زيارت آن حضرت را ترك كند چنان حسرتى ببيند كه تمنّا و آرزو كند قبر آن جناب نزدش باشد ؛ (سپس حضرت_صادق فرمودند :) آيا دوست ندارى كه خداوند متعال تو را در زمره كسانى محسوب كند كه پیامبر_اکرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و امیرالمومنین و حضرت_فاطمه و ائمه عليهم السّلام برايش دعا مى‏‌كنند؟ آيا دوست ندارى از كسانى باشى كه گناهان گذشته‏‌ات آمرزيده شده و براى گناهان هفتاد سال بعد طلب_مغفرت برايت كنند؟...... 📚 كامل الزيارات ص۱۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💬عذاب شمر از زبان علامه امینی(ره) 👀نمونه جزا و عقاب علامه امینی تعریف کرده است که: مدتها فکرمی‌کردم که خداوند چگونه شمر ملعون را عذاب می‌کند؟ و جزای آن تشنه لبی و جگر سوختگی حضرت سیدالشهدا(ع) را چگونه به او می‌دهد؟ تا اینکه شبی در عالم رویا دیدم که امیرالمؤمنین(ع) در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستاده‌ام، در کنار ایشان دو کوزه بود، فرمود: این کوزه‌ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور و اشاره به محلی فرمود که بسیار باصفا و با طراوت بود، استخری پرآب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود که صفا و شادابی محیط و گیاهان قابل بیان و وصف نیست. کوزه‌ها را برداشته و رو به آن محل نهادم آنها را پرآب نموده حرکت کردم تا به خدمت امیرالمومنین(ع) باز گردم. ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاده و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر می‌شد، دیدم از دور کسی به طرف من می‌آید و هرچه او به من نزدیکتر می‌شد هوا گرمتر می شد گویی همه این حرارت از آتش اوست، در خواب به من الهام شد که او شمر، قاتل حضرت سیدالشهدا(ع) است. وقتی به من رسید دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب بگیرد، من مانع شدم و گفتم: اگر هلاک هم شوم نمی گذارم از این آب قطره‌ای بنوشد. حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت می نمودم، دیدم اکنون کوزه‌ها را از دست من می‌گیرد لذا آنها را به هم کوبیدم، کوزه‌ها شکسته و آب آنها به زمین ریخت چنان آب کوزه‌ها بخار شد که گویی قطره آبی در آنها نبوده است، او که از من نا امید شد رو به استخر نهاد، من بی‌اندازه ناراحت و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر بیاشامد و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به استخر، آب استخر خشک شد چنان که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده است. درختان هم خشک شده بودند او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت. هرچه دورتر می‌شد، هوا رو به صافی و شادابی و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند. به حضور امیرالمؤمنین (ع) شرفیاب شدم، فرمودند: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب می‌دهد، اگر یک قطره آب آن استخر را می‌نوشید از هر زهری تلخ تر و هرعذابی برای او دردناک تر بود. بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم. لعن الله قاتلیک یا اباعبدالله الحسین (ع) منابع ؛ 1-البدایه النهایه، ج 8، ص 297 2-یادنامه علامه امینی ص 13 و 14 3-سرنوشت قاتلان شهدای کربلا، عباسعلی کامرانیان https://eitaa.com/roghaiiename