eitaa logo
ویژه نامه مشترک امام حسين و ابالفضل عليهم السلام
10 دنبال‌کننده
34 عکس
17 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 چه کسی بدن مطهر امام حسین(ع) را دفن کرد؟ 🔸یکی از سوالات دینی که ممکن است برایمان پیش بیاید این است که چه کسی امام حسین را بعد از شهادتش دفن فرمود؟ چون کسی که امام معصوم را باید دفن کند خودش باید معصوم (امام دیگر) باشد؟ 🔸در این باره دیدگاه علما متفاوت است. یکی از نظریات ارائه شده در این باره مطابق آنچه در بعضی از روایات و کتب تاریخی آمده، چنین است: بدن مطهر امام حسین(ع) توسط فرزند گرامی شان امام زین العابدین(ع) در سرزمین کربلا به خاک سپرده شد؛ یعنی امام سجاد(ع) جهت تدفین و تشخیص شهدای کربلا مخصوصاً دفن پدر معصومش، حضرت امام حسین(ع) به حکم این ‌که «امام را جز امام کسی تغسیل و تکفین و تدفین نمی‌کند» از راه اعجاز از کوفه و زندان ابن زیاد به کربلا آمد و پیکرهای مطهر شهدا را دفن نمود. 🔸امام‌‌رضا(ع) در مناظره خود با پسر ابوحمزه فرمود: به من بگو آیا حسین بن علی(ع) امام بود؟ گفت: آری، امام فرمود: پس چه کسی امر دفن او را به عهده گرفت؟ گفت: علی بن الحسین(ع) پس امام فرمود: علی بن الحسین کجا بود؟ گفت در کوفه نزد پسر زیاد زندانی بود اما بدون این که آنها با خبر شوند به کربلا آمد و امر دفن پدر را سپری کرد و سپس به زندان برگشت. امام رضا(ع) فرمود: کسی که علی بن الحسین را قدرت داد که به کربلا بیاید، پدرش را دفن کند و برگردد، مرا نیز می‌تواند به بغداد ببرد تا پدرم را کفن و دفن کنم در حالی که نه در زندان هستم و نه در اسارت.[۱] 🔸با توجه به این حدیث می توان گفت امام سجاد (ع) بدن مطهر پدر بزرگوارشان را به خاک سپردند. پی نوشت: [۱] . موسوی مقرّم ،عبدالرزّاق ، زندگانی امام زین‌العابدین(علیه السلام)، ، ترجمه حبیب روحانی، ص ۵۷۸؛ شریف قرشی، باقر، تحلیلی از زندگانی امام سجاد(علیه السلام)، ، ترجمه محمدرضا عطایی، ج ۱، ص۲۴۳ . کانال سخنرانی دلنشین @sokhanrani313
✨﷽✨ 🔰امام صادق عليه السلام: في طِينِ قَبرِ الحُسَينِ الشِّفاءُ مِن كُلِّ داءٍ و هُوَ الدَّواءُ الأكبَرُ ؛ 💬 امام صادق عليه السلام: شفاى هر دردى در تربت مزار حسين است، و آن بزرگ ترين درمان است. 📚كامل الزيارات، ص ۴۶۲ کانال سخنرانی دلنشین @sokhanrani313
✅پرسمان 🔴🌒 چگونه یک قطره اشک باعث بخشش گناهان میشود؟ 🌕🌒 آقا امام محمّد باقر علیه‌السّلام می‌فرمایند: کسی که چشمانش در مصیبت امام حسین علیه السلام اشک بریزد و لو اینکه به اندازه بال یک مگس باشد، خداوند مهربان گناهان او را می‌آمرزد و لو اینکه به اندازه کف دریا باشند، و او را در بهشت جای می‌هد. ⭕️ حال سوال پیش می‌آید چرا یک قطره اشک بر سیدالشهدا علیه السلام همه گناهان را محو میکند؟ اینکه حضرت آقا امام باقر علیه‌السلام فرموده‌اند : اگر کسی به اندازه پر مگسی بر عزای جدم حضرت سیدالشهدا ع اشک بریزد تمام گناهانش بخشیده می‌شود ، منظور حضرت ازین حدیث چیست؟ آیا عفو گناهان حق الناس نیز، این محبت الهی را شامل میشوند یا نه؟ این حدیث به جز کفر و شرک تمامی گناهان را شامل میشود اما اگر شیعه‌ای در گناه کردن اسراف کند به طوری که فقط یک اسم از شیعه بودن را یدک بکشد؛ خداوند توفیق شیعه بودن و شیعه مردن را از او میگیرد و او در این دنیا ولایت امیرالمومنین علیه‌السلام را انکار کرده و کافر میشود. و یا اینکه در امر امامت، کسان دیگری را شریک امامت و ولایت امام زمان «عج» میکند. مانند طرفداران دجال بصره و پیروان دیگر امامان ساختگی و... که اینها اگر در عزای امام حسین علیه‌السلام خون هم گریه کنند بازهم به اندازه بال مگسی از بار گناهانشان کاسته نخواهد شد و ایمانشان نیز به اندازه بال مگس ارزش ندارد. پس شرط شامل شدن این حدیث کسب معرفت از مقام امامت می‌باشد! (کلام ائمه هدی علیهم‌السلام را بفهمید و سپس اظهار نظر کنید) کانال سخنرانی دلنشین @sokhanrani313
🔴 ✅شما زیارت جامعة کبیره را در مفاتیح دیده اید این زیارت متعلق به امام هادی است، چرا امام هادی این زیارت را تعلیم کرده؟ چرا امام هادی با این کلمات بلند ائمه را ستوده؟ زیارت جامعة کبیره، یک دوره امام شناسی است. – می خواهد بگوید اگر کسی امامش را نشناخت و حجت خدا را نشناخت، خدا را نشناخته است، این روایت ماست. 🔹چرا امام حسین در روز عاشورا این قدر می گوید من پسر پیغمبرم؟؛ «انا ابن رسول الله» من پسر علی ام، من پسر زهرای مرضیه ام، مدام تکرار می کند. آنها دیدند اما وقتی غفلت انسان را بگیرد چشم حق بین نباشد: خشم و شهوت مرد را احول کند استقامت روح را بی بر کند غفلت ؛ عامل سقوط انسان است ♦️حجت الاسلام کانال استاد رفیعی @ostadrafieii313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خادم المهدی: ببخشید حضرت رقیه ۳ ساله بودن یا ۴ساله؟ ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ سلام علیکم طبق نقل معتبر ۴ سال 🏴 روضه حضرت رقیه 📃متن اصلی روضه دختر خردسال خاندان اهل بیت(ع) از کتاب کامل بهایی اثر عمادالدین طبری از عالمان شیعه است که آن را به سال 675 در اصفهان نوشته است. «در حاويه آمد كه: زنان خاندان نبوت در حالت اسيرى حال مردان كه در كربلا شهيد شده بودند، بر پسران و دختران ايشان پوشيده می‌داشتند، و هر كودكى را وعده‌ها می‌دادند كه پدر تو به فلان سفر رفته است باز می‌آيد، تا ايشان را به خانه يزيد آوردند، دختركى بود چهارساله، شبى از خواب بيدار شد و گفت پدر من حسين(ع) كجاست؟ اين ساعت او را به خواب ديدم سخت پريشان، زنان و كودكان جمله در گريه افتادند و فغان از ايشان برخاست. يزيد خفته بود، از خواب بيدار شد، و حال تفحص كرد. خبر بردند كه حال چنين است. آن لعين در حال گفت كه بروند و سر پدر او را بياورند و در كنار او نهند. ملاعين سر بياورد و در كنار آن دختر چهارساله نهادند. پرسيد اين چيست: ملاعين گفتند سر پدر تو است. آن دختر بترسيد و فرياد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسليم كرد.» 📚حاویه نام کتابی است که عمادالدین این مطلب را از آن نقل کرده است.
ا.س: سلام سوالم این بود سلام آخر در ‌علی بن الحسین.منظور میباشد سلام اگرچه از زیارت‌نامه‌ها، دعای توسل، صلوات بر حجج طاهره، روایات و رجزنامه‌ای که از امام زین العابدین و علی اکبر(ع)، برجای است استفاده می‌شود که علی بن الحسین نام مشترکی برای آن دو بزرگوار بوده است، امّا از شأن زمانی و مکانی زیارت عاشورا، که اشاره به روز عاشورا و سرزمین کربلا و کشته‌شدگان در آن‌روز دارد، و همین‌طور از زیارت عاشورای غیر معروفه، زیارت وارث و زیارت مطلقه‌ی امام حسین(ع) که لقب شهید، پس از علی بن الحسین دارد، می‌شود اطمینان حاصل کرد که مراد از علی بن الحسین، در «السلام علی الحسین و علی ابن الحسین»، همان علی اکبر است که در روز عاشورا در سرزمین کربلا به شهادت رسید. https://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa3264 در تاریخ نقل شده، ابن زیاد لعین در دارالاماره از امام سجاد علیه السلام پرسید چه نام داری؟ حضرت فرمودند : علی بن الحسین، ابن زیاد گفت : مگر خدا علی بن الحسین را نکشت ؟ امام سجاد علیه السلام فرمود: کان لی اخ اکبر منی یسمی علیاََ َ قتله الناس . البته مرحوم شیخ مفید امام سجاد علیه السلام را علی اکبر دانسته اند . منظور از علی بن الحسین در زیارت عاشورا علی جوان و شهید در صحرای کربلا می باشد (۲) حضرت آیه الله العظمی زنجانی از اساتید و نیز بسیاری از محققین محترم بر اساس سیاق زیارت عاشورا ، منظور از علی بن الحسین، در این زیارت معتبر را حضرت علی اکبر علیه السلام دانسته و نظر معارضی وجود ندارد . منابع : ۱- الارشاد ، شیخ مفید ، متوفی ۳۱۳ . ۲- تحقیقی در نهضت عاشورا، تحقیق مرکز مطالعات و پژوهش های حوزه علمیه ،ص ۸۹ و۹۰ برگرفته : اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها
✍️امام صادق (ع) به جناب زراره فرمود: هيچ چشم و اشكى نزد خدا محبوبتر از چشم و اشکی نيست كه برای حسین علیه السلام بگِريد و جاری گردد؛ و هيچ گريه كننده‌اى نيست كه بر آن جناب بگِريد مگر آنكه اشکش به حضرت فاطمه عليها‌السّلام رسيده و آن بانو را يارى مى‌كند و نيز اشکش به حضرت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله رسيده و بدين وسيله حقِّ ما را ادا كرده.... 📓کامل الزیارات، باب ٢٦، حدیث ٦ ▪️السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ▪️ و عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ ▪️ على اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ▪️و عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ┄┅┅❅💠❅┅┅┄
✍️ آورده اند: معاویه کنیز بسیار زیبایی را به صد هزار درهم خرید و به اطرافیان خود گفت: این کنیز برای چه کسی شایسته است؟ گفتند: برای شما. معاویه گفت: درست نگفتید؛ بلکه این بانو برای حسین بن علی(ع) شایسته است؛ زیرا این زن هم دارای شرافت و شخصیت است و هم بین من و پدر حسین اختلافاتی وجود داشت، امید آن که با اهدای این کنیز، اختلاف ما برطرف شود. معاویه با طرح این دسیسه ی سیاسی، کنیز را همراه اموال بسیار و لباس‌های فاخر به حضور امام حسین (ع) فرستاد. امام حسین دید کنیز زیبایی است، پرسید: اسمت چیست؟ کنیز گفت: «هون»، (آرزو و عشق). امام حسین فرمود: خودت هم مثل نامت هستی. سپس امام حسین از او پرسید: چیزی حفظ هستی؟ کنیز گفت: آری! قرآن بخوانم یا شعر؟! امام فرمود: قرآن بخوان. کنیز این آیه را خواند: «وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ » کلیدهای غیب، تنها نزد خدا است و جز او کسی آن را نمیداند. او آنچه در خشکی و دریا است می‌داند. هیچ برگی از درختی نمی افتد، مگر این که از آن آگاه است، نه هیچ دانه ای در مخفیگاه زمین و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد، جز این که در کتاب آشکار (کتاب علم خدا) ثبت است. امام حسین از او خواست شعری بخواند. کنیز این شعر عبرت انگیز را خواند: أنت نعم الفتی لو کنت تبقی غیر أن لا بقاء للانسان یعنی: تو جوان نیک و زیبایی، اگر بقاء داشته باشی؛ ولی بقایی برای انسان نیست. امام حسین بر سخت تحت تأثیر قرار گرفت و گریه کرد. آن گاه به آن کنیز با معرفت رو کرد و فرمود: تو را آزاد کردم، هر چه معاویه فرستاده مال خودت باشد. 📙فرازهای برجسته از سیره امامان شیعه 81/1 - 83؛ به نقل از: دراسات وبحوث فی التاریخ و الاسلام 1 / 155.
💚زیارت، فریضه الهى‏ قال ابوعبدالله علیه السلام: لو ان احدکم حج دهره ثم لم یزرالحسین بن على علیهماالسلام لکان تارکا حقا من حقوق رسول الله (ص) لان حق الحسین فریضة من الله تعالى واجبه على کل مسلم. 🕊امام صادق (علیه السلام) فرمود: اگر یکى از شما تمام عمرش را احرام حج ببندد، اما امام حسین علیه السلام را زیارت نکند حقى از حقوق رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) را ترک کرده است؛ چرا که حق امام حسین (علیه السلام) فریضه الهى و بر هر مسلمانى واجب و لازم است. 📗 وسائل الشيعه، ج10، ص333 🏴 کانال سخنرانی دلنشین @sokhanrani313
⬅️ امام صادق (علیه السلام): يَا حُسَيْنُ إِنَّهُ مَنْ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ يُرِيدُ زِيَارَةَ قَبْرِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع إِنْ كَانَ مَاشِياً كُتِبَ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةٌ وَ مُحِيَ عَنْهُ سَيِّئَةٌ فَإِنْ كَانَ رَاكِباً كَتَبَ اَللَّهُ لَهُ بِكُلِّ حَافِرٍ حَسَنَةً وَ حَطَّ بِهَا عَنْهُ سَيِّئَةً حَتَّى إِذَا صَارَ فِي اَلْحَائِرِ كَتَبَهُ اَللَّهُ مِنَ اَلْمُفْلِحِينَ اَلْمُنْجِحِينَ حَتَّى إِذَا قَضَى مَنَاسِكَهُ كَتَبَهُ اَللَّهُ مِنَ اَلْفَائِزِينَ حَتَّى إِذَا أَرَادَ اَلاِنْصِرَافَ أَتَاهُ مَلَكٌ فَقَالَ لَهُ إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ ص يُقْرِئُكَ اَلسَّلاَمَ وَ يَقُولُ لَكَ اِسْتَأْنِفِ اَلْعَمَلَ فَقَدْ غَفَرَ اَللَّهُ لَكَ مَا مَضَى. 🔸حسين بن ثوير گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: اي حسين به راستي، هر كه از خانه‌اش درآيد و آهنگ زيارت امام حسين عليه السلام كند، چون پياده ره سپارد، خداوند به هر گامي كه نهد حسنه‌اي بر او نويسد و گناهي از او پاك سازد 🔸و اگر سواره باشد، خداوند بر هر گامي كه مركبش بر مي‌دارد، حسنه‌اي براي او نويسد و گناهي از او پاك نمايد تا آنگاه كه به كربلا رسد 🔸كه در اين صورت خداوند او را در زمره رستگاران كامياب نويسد و آن هنگام كه اعمال زيارت را به جا آورد، خداوند او را در زمره پيروزمندان نويسد و چون بر آن شود كه باز گردد، فرشته‌اي به نزد او آيد و گويد: ⬅️ به راستي، پيامبر صلي الله عليه و آله تو را سلام رسانيده و فرموده است: كردارت را از سر گير كه بي‌گمان خداوند گناهان پيشين تو را بخشيد. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ج 2، ص 91 کانال سخنرانی دلنشین @sokhanrani313
📚داستان ائمه: امام حسن(ع): ايثار پيرزن و عكس العمل امام روزى امام حسن مجتبى و برادرش حسين عليهمالسلام به همراهى شوهر خواهرشان - عبداللّه بن جعفر - به قصد مكّه و انجام مراسم حجّ از شهر مدينه خارج شدند. در مسير راه آذوقه خوراكى آن ها پايان يافت و آنان تشنه و گرسنه گشتند؛ و همين طور به راه خويش ادامه دادند تا به سياه چادرى نزديك شدند، پيرزنى را در كنار آن مشاهده كردند، به او گفتند: ما تشنه ايم ، آيا نوشيدنى دارى ؟ پيرزن عرضه داشت : بلى ، بعد از آن هر سه نفر از مَركب هاى خود پياده شدند؛ و پيرزن بُزى را كه جلوى سياه چادر خود بسته بود، به ميهمانان نشان داد و گفت : خودتان شير آن را بدوشيد و استفاده نمائيد. ميهمانان گفتند: آيا خوراكى دارى كه ما را از گرسنگى نجات دهى ؟ پاسخ داد: من فقط همين حيوان را دارم ، يكى از خودتان آن را ذبح نمايد و آماده كند تا برايتان كباب نمايم ؛ و آن را ميل كنيد. لذا يكى از آن سه نفر گوسفند را سر بريد و پوست آن را كَنْدْ؛ و پس از آماده شدن تحويل پيرزن داد؛ و او هم آن را طبخ نمود و جلوى ميهمانان عزيز نهاد؛ و آن ها تناول نمودند. و هنگامى كه خواستند خداحافظى نمايند و بروند گفتند: ما از خانواده قريش هستيم ؛ و اكنون قصد مكّه داريم ، چنانچه از اين مسير بازگشتيم ، حتما جبران لطف تو را خواهيم كرد. پس از رفتن ميهمانان ناخوانده ، شوهر پيرزن آمد؛ و چون از جريان آگاه شد، همسر خود را مورد سرزنش و توبيخ قرار داد كه چرا از كسانى كه نمى شناختى ، پذيرائى كردى ؟! و اين جريان گذشت ، تا آن كه سخت در مضيقه قرار گرفتند؛ و به شهر مدينه رفتند، پيرزن از كوچه بنى هاشم حركت مى كرد، امام حسن مجتبى عليه السلام جلوى خانه اش روى سكّوئى نشسته بود، پيرزن را شناخت . حضرت مجتبى عليه السلام فورا غلام خود را به دنبال آن پيرزن فرستاد، وقتى پيرزن نزد حضرت آمد فرمود: آيا مرا مى شناسى ؟ عرضه داشت : خير. امام عليه السلام اظهار نمود: من آن ميهمان تو هستم كه در فلان روز به همراه دو نفر ديگر بر تو وارد شديم ؛ و تو به ما خدمت كردى و ما را از گرسنگى و تشنگى نجات دادى . پيرزن عرضه داشت : پدر و مادرم فداى تو باد! من به جهت خوشنودى خدا به شما خدمت كردم ؛ و انتظار چيزى نداشتم . حضرت دستور داد تا تعدادى گوسفند و يك هزار دينار به پاس ايثار پيرزن تحويلش گردد و سپس او را به برادر خود - حسين عليه السلام - و شوهر خواهرش - عبداللّه - معرّفى نمود؛ و آن ها هم به همان مقدار به پيرزن كمك نمودند.(1) 📚بحار الا نوار: ج 43، ص 341، ح 15، و ص 348، اءعيان الشّيعة : ج 1، ص 565. کانال سخنرانی دلنشین @sokhanrani313
شیخ رجبعلی خیاط میفرمود در روزهای اوایل هیئت مایل بودم تمام کارهای"مجلس" را خودم انجام دهم، خودم چای می دادم ، "مداحی" می کردم و اغلب کارهای دیگر... شبی در"جلسه" مشغول دادن چای به عزاداران بودم ، دیدم جوانی که‌اصلا ظاهر مناسبی نداشت وارد شد و "گوشه‌ای" نشست ، " یغه" اش باز بود و گردنبندی هم به گردن داشت، لباس مناسبی هم نداشت به همه چای "تعارف" کردم تا رسیدم به "جوان"، چشمم که به پایش افتاد، دیدم جورابی نازک شبیه جوراب زنانه به‌پا دارد، غیظ‌ کردم و با ناراحتی سینی جلوی‌ او گرفتم یکی از "استکان"ها برگشت و چایی روی "پای"من ریخت و سوخت. خیلی طول کشید تا خوب بشود.! برایم این سوال پیش آمده بود که چرا "زخم" پایم خوب نمی شود شبی به من گفتند: "شیخ" آن جوانی که با عصبانیت "چای" به او تعارف کردی، هر چه که بود مهمان حسین علیه‌السلام بود ، نباید چنین رفتاری را با او مرتکب میشدی کشکول کشمیری، صفحه ۱۲۳
وقتی‌که نوح نبی علیه‌السلام سوار کشتی شد ، همه دنیا را سیر کرد ، تا به سرزمین کربلا رسید، طوفانی‌شد وکشتی به تلاطم افتاد و حضرت نوح از غرق شدن ترسید دست ها را به "دعا" و نیایش برداشت‌و خداوند را خواند و عرض کرد خداوندا من همه‌ی دنیا را گشتم، "مشکلی" برایم پیدا نشد ولی به‌این سرزمین که رسیدم " ترس " و وحشت عجیبی بر من ظاهر گشته و "خوف" شدید تمام وجودم را گرفت، که تا به حال این‌گونه نشده بودم علت چیست؟ جبرئیل نازل شد و فرمود ای نوح! در این "سرزمین" فرزند خاتم اوصیاء کشته می شود. و داستان کربلا رابرای ایشان خواند. حضرت نوح "منقلب" شد و اشک‌هایش سرازیر شد سوال کرد: یا جبرئیل قاتل او کیست که اینگونه ناجوانمرد حسین‌را به‌شهادت میرساند؟ جبرئیل فرمود او را کسی که نفرین شده اهل هفت آسمان و هفت زمین است می کشد. حضرت "نوح" علیه‌‌السلام در حالی که ناراحت‌ و گریان بود قاتلین امام حسین را "لعنت" کرد و کشتی راه افتاد بحارالانوار ، ج۴۴ ، صفحه ۲۴
روز "عاشورا" مردم‌ در کربلا "عزاداری" را زود تمام کرده و به استقبال " هیئت طویریج" می‌ روند. من علمای زیادی را دیدم‌ که پابرهنه دراین هیئت شرکت کرده و به سر و سینه می زدند ، مثل شهید محراب آیت اللّه مدنی "ره" از ایشان سوال کردم: راز این قصه چیست؟ فرمودند: سید بحرالعلوم"ره" برای‌ زیارت به کربلا آمده‌بود، در مسیر حرم، به تماشای " هیئت" عزادارای طویریج می ایستد ناگهان مردم می‌بینند که سید بحرالعلوم "عبا و عمّامه"را به کناری‌گذاشت وداخل جمعیت رفته و صدا می‌زند یا حسین یا حسین. "طلبه" ها می روند آقا را از داخل جمعیت نجات دهند تا زیر دست و پا نرود ؛ امّا اجازه نمی‌دهد. سید حتی در حال غش کردن بود... علّت این حرکت را میپرسند؟ سید می‌ گوید: همین که نگاه می‌کردم ، حضرت مهدی علیه السلام‌را دیدم که‌با پای‌برهنه، بدون عمامه، دربین عزاداران به "سر و سینه" می زند ، من شرم کردم تماشاچی باشم. نقل از : استاد محسن قرائتی
حر بن یزید ریاحی که رحمت خدا بر او باد ، بعد از شنیدن فریاد یاری‌طلبی امام حسین علیه السلام خطاب به عمربن سعد لعنت الله علیه گفت: آیا تو واقعا میخواهی با حسین علیه السلام بجنگی؟ گفت آری. "حر" با شنیدن این سخن از آن ملعون‌جدا شد در حالی که بدنش می لرزید مهاجر بن‌اوس با دیدن رعشه بر بدن حر به او گفت ای حر! کار تو مرا شگفت زده نموده ، اگر زمانی فردی از من درباره شجاع ترین فرد کوفه سوال می‌پرسید، من فقط تو را نام می بردم، پس اینک‌ چه حالی است که داری؟ حر گفت به خداوند قسم می خورم که خویشتن را میان‌دو راهی بهشت‌و دوزخ‌سرگردان می بینم، و به خدا سوگند که جز بهشت را برنگزینم هرچند که در این راه تکه تکه شده و جسدم را با آتش بسوزانند پس از گفتن این کلام ، سوار بر اسب شده و به‌سوی خیام حسینی رفت. دستان‌ خویش را بر سر نهاده بود و می‌گفت خدایا به‌سوی تو باز می‌گردم، توبه مرا قبول نما زیرا من دل اولیای‌تو و فرزند دختر پیامبر تو را لرزاندم، به "امام حسین" علیه‌السلام نیز عرض کرد: فدایتان شوم! من همان کسی‌هستم که همراه‌تو می‌آمدم و کار را بر تو دشوار گرفتم. من توبه کردم آیا خدا می پذیرد؟ امام فرمود: آری! خداوند توبه تو را می پذیرد، حال از اسب پیاده شو لهوف سیدابن‌طاووس‌ص۱۴۳
استاد قرائتی می‌فرمودند: در ایام محرم "هندوستان"بودم، خانمی با چند بچه کنار کوچه بودند ، محله‌ی شیعه‌ ها ، من اردو بلد نبودم به مترجم گفتم: می‌خواهم با این خانم"صحبت" کنم. رفتم پیش او و سوال کردم که‌چرا اینجا خوابیدید؟ این بچه‌ ها چرا بیرون خانه هستند؟ مگر خانه ندارید؟! گفت چرا ، این خانه ، خانه‌ ماست گفتم شما که خانه داری! چرا آمدی داخل کوچه خوابیدی؟ گفت آخر "خانه‌‌" مان را برای امام حسین علیه‌السلام سیاه پوش کردیم ، می‌ خواهم در خانه پایم رو به "سیاه ‌پوش" امام حسین دراز نباشد والله قسم این اَدَبها در حوزه و دانشگاه نیست. والله قسم! از مغز فطرت می‌ جوشد حسین جان: ما به جارو زدن خانه تو محتاجیم، تاابد فخر بر این خدمت شاهانه کنیم
آیت الله اراکی (ره) فرمودند شبی‌خواب امیرکبیر را دیدم، که"جایگاه" متفاوت و رفیعی داشت. از او سوال‌کردم چون شهیدی، و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت شد؟ با "لبخند" گفت خیر. پرسیدم چون چندین فرقه ی ضاله را نابود کردی؟ گفت خیر با تعجب سوال کردم پس راز این مقام چیست؟ جواب داد: هدیه مولا حسین علیه‌السلام است! گفتم چطور؟ با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام‌ فین کاشان زدند. چون "خون" از بدن من می‌رفت "تشنگی" بر من غلبه کرد . سرم را چرخاندم بگویم قدری‌ آب‌ به‌ من دهید. ناگهان به خود گفتم میرزاتقی! دو تا رگ بریدند این همه تشنگی!! چه‌کشید عزیز فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم نیزه و شمشیر و تیر بود از عطش و زخم های آقا امام حسین علیه السلام حیا کردم و اشک‌از هر دو دیده‌ام جاری شد. لحظه‌ای که صورت من‌را بر خاک گذاشتند امام حسین علیه السلام را دیدم ، فرمود: به‌ یاد تشنگی من ادب کردی، و اشک‌ریختی، آب‌ ننوشیدی. این هدیه‌ ما در برزخ باشد، تا در قیامت جبران کنیم همیشه این برایم "سوال" بود‌ که امیرکبیر در کاشان"شهید" شد ، چگونه مزارش در کربلا است. جوابش: عشق به امام حسین علیه ‌السلام بوده ...
نقل می‌کنند که فرد"صالح" و مومنی همسایه ای داشت که از "کودکی"با هم بزرگ شدند، اما درآمد حرامی داشت. همسایه‌ بد از دنیا رفت، و در قبرستان‌ محل دفن‌شد. رفیق او که مردصالحی بود، پس از مدت کوتاهی‌او را در"خواب" دید که در وضع خوبی به سر میبرد. به‌او گفت شغل‌ تو جز عذاب را نمی‌طلبد! کدام عمل تو را به این مقام رساند؟ گفت‌بله. از وقتی که مُردم در بدترین "وضع" بودم. تا اینکه دیروز همسر "اشرف‌آهنگر" را در قبرستان دفن کردند.. و به محل قبر اشاره کرد. در شب فوت او ، امام حسین علیه‌السلام "سه مرتبه" دیدن او آمد در بار سوم به‌برداشته شدن "عذاب" از این قبرستان امر فرمودند. بعد از آن ، حال ما خوب شد. مرد صالح از خواب بیدار شد و در حالی که اشرف آهنگر را نمی شناخت ، با پرس و جو ، در بازار آهنگرها او را یافت و پرسید: آیا "همسری" داشتی؟ گفت آری ؛ دیروز فوت کرد و او را دفن کردیم سوال کرد او به "زیارت" امام حسین علیه‌السلام رفته بود؟ گفت خیر . سوال کرد: روضه خوانی می‌کرد؟ گفت خیر پرسید مجلس عزا می‌گرفت؟ گفت‌ نه! برای‌چه این سوالات را می‌کنی؟ سپس "خواب" را تعریف‌کرد. آهنگر گفت همسر من به خواندن زیارت عاشورا هر روز مداومت داشت حکایات‌عنایات‌ حسینی ص۱۱
💢رسالت اهل حرم امام حسین ع💢 چرا امام حسین(ع) خانواده خود را همراه خود به کربلا برد؟ @Porseman_channel پژوهشگران اسلامی؛ انگیزه‌های مختلفی برای به همراه داشتن زنان و کودکان بیان کرده‌اند؛ مانند: 1. پذیرش مصلحت و اراده الهی؛ یعنی مصلحت خدا این بود که امام حسین(ع) و یارانش شهید، و خانواده‌اش اسیر باشند؛ یعنى‏ رضاى حق تعالی در این مصلحت بود و چنین مصلحت؛ یعنى جهت کمال فرد و بشریّت. 2. انگیزه مذهبی؛ یعنی از آن‌جا که محتوای قیام امام حسین(ع)، مذهبی و مقدس است، آوردن خانواده به همراه خود، از نظر آثار مذهبی، بسیار سودمند و مؤثر بود؛ زیرا عرفان و محبتی که در دل اهل‌بیت امام(ع)، نسبت به خداوند بود، برای همراهانِ دیگر امام، بسیار درس‌آموز و کارگشا بود. 3. انگیزه امنیتی؛ امام(ع) در مدینه خانه امنی سراغ نداشت تا خانواده‌اش را به آن‌جا بفرستد و هیچ‌کس هم پیشنهاد نکرد که من از خاندانت حمایت می‌کنم؛ لذا امام(ع) نگران اسیر شدن خانواده خود در حال حیاتش بود؛ زیرا احتمال قوی وجود داشت که مأموران یزید، خانواده امام را در همان مدینه، دستگیر کرده و به گروگان درآورند. یکی از موضوعات مهمی که در جریان قیام امام حسین(ع) باید مورد دقت قرار گیرد، موضوع همراه بردن خانواده است. نکته سؤال برانگیز این است که با توجه به این‌که برای تصمیم‌گیری در امری مهم و سرنوشت‌ساز، تنها ضرر نداشتن کافی نیست، بلکه باید سودمندی و قابل قبول‌بودن آن‌را نیز در نظر داشت، امام(ع) که مطمئن بود قیامش منتهی به شهادت می‌شود، چه مصلحتی در همراه‌داشتن خانواده‌اش می‌دید؟ همین ابهام بدان انجامید که حضرتشان مورد اعتراض برخی اطرافیان قرار گیرد. به عنوان نمونه، ابن عباس به ایشان عرضه داشت: «پسرعموجان! به سراغ کوفیان مرو، همانا آنان گروه فریب‌کار هستند ... و اگر از روی ناچاری به کوفه می‌روی، زنان و کودکان را به همراه مبر که ایمن نیستم از این‌که انتقام‌جویانه تو را همچون عثمان بن عفان، در حالی بکشند که زنان و کودکانت نظاره‌گر تو باشند». انگیزه‌های امام حسین(ع) برای به همراه داشتن زنان و کودکان پژوهشگران اسلامی؛ انگیزه‌های مختلفی برای به همراه داشتن خانواده بیان کرده‌اند؛ در این‌جا به بعضی از آنها اشاره می‌شود: 1. پذیرش مصلحت و اراده الهی تمام کسانى که همراهی اهل‌بیت امام حسین(ع) را با ایشان برخلاف مصلحت تشخیص دادند؛ با حساب و منطق مادی خودشان به این تشخیص رسیده بودند، اما حضرتشان پاسخی می‌داد که از جنبه دیگری به ماجرا پرداخته و جنبه معنوى مطلب را بیان می‌کرد: ایشان اطرافیانش را با این سخن خطاب قرار داد: در عالم رؤیا جدّم به من فرمود: «انَّ اللهَ شاءَ انْ یَراکَ قَتیلاً»؛ «خدا می‌خواهد تو را کشته ببیند». گفتند: پس اگر این‌طور است، چرا خانواده را همراهتان می‌برید؟ که پاسخ شنیدند: این را هم جدّم فرمود: «انَّ اللهَ شاءَ انْ یَراهُنَّ سَبایا»؛ «خدا می‌خواهد آنان را در لباس اسارت ببیند». مشیّت و یا اراده خدا در خود قرآن در دو مورد به کار می‌رود که یکى را اصطلاحاً «اراده تکوینى» و دیگرى را «اراده تشریعى» می‌گویند. اراده تکوینى؛ یعنى قضا و قدر الهى که اگر چیزى قضا و قدر حتمى الهى به آن تعلّق گرفت، معنایش این است که در مقابل آن دیگر کارى نمی‌شود کرد. معناى اراده تشریعى این است که خدا این‌طور راضى است، و این‌چنین می‌خواهد. پس خدا خواسته است که امام حسین(ع) شهید باشد، و خانواده او اسیر باشند؛ یعنى‏ رضاى حق تعالی در مصلحت است و مصلحت؛ یعنى جهت کمال فرد و بشریّت؛ لذا این‌طور نبود که وقتى از ایشان می‌پرسیدند چرا زنان و فرزندان را می‌برید، بفرماید اصلاً من در این قضیه بی‌اختیارم، بلکه به این صورت می‌شنیدند که با الهامى که از عالم معنا به من شده است، من چنین تشخیص داده‌ام که مصلحت در این است و این کارى است که من از روى اختیار انجام می‌دهم، ولى براساس آن چیزى که آن‌را مصلحت تشخیص می‌دهم؛ از این‌رو هرکس این جواب امام حسین(ع) را می‌شنید، دیگر چیزى نمی‌گفت. 2. انگیزه مذهبی از آن‌جا که محتوای قیام امام(ع)، مذهبی و مقدس است، همراه آوردن خانواده، از نظر آثار مذهبی، بسیار سودمند و مؤثر بود؛ زیرا عرفان و محبتی که در دل اهل‌بیت امام(ع)، نسبت به خداوند بود، برای همراهانِ دیگر امام، بسیار درس‌آموز و کارگشا بود و نمونه‌های آن‌را در سخنان زینب(س) می‌توان یافت. وقتی ابن زیاد بعد از شهادت و اسیری خاندان امام، می‌گوید: اوضاع را چگونه دیده‌اید؟ زینب(س) در جواب او می‌گوید: «ما رَأَیْتُ إِلَّا جَمیلا»؛
«از خدا جز زیبایی (خیر و محبت) ندیده‌ام». زینب آن‌قدر با خدای خود نزدیک و آشناست که اطمینان دارد مصیبت‌های وارده پایان کار نیست. بلکه افق‌های روشنی در پشت این وقایع نهفته است. زینب به ابن زیاد فهماند آنچه ناگوار است از ناحیه دشمنان خدا است و از ناحیه خدا جز سعادت و نیک‌بختی به انسان نمی‌رسد و به استقبال شهادت و اسیری رفتن، همانند رفتن به مهمانی دوست و نزدیک شدن به او است. امام(ع) با آوردن حضرت زینب(س) به همراه خود، به همه زنان و مردان جهان آموخت که یک مؤمن و خداشناس، از نظر روابط قلبی و پیوند درونی با خدای خویش، باید چنین باشد. اگر امام(ع) خانواده‌اش را به همراه نمی‌آورد، صفحات تاریخ از این نمونه‌های درخشان خالی می‌ماند. 3. انگیزه امنیتی امام(ع) در مدینه خانه امنی سراغ نداشت تا خانواده‌اش را به آن‌جا بفرستد و هنگام خروج از مدینه، هیچ‌کس هم به او پیشنهاد نکرد که من از خاندان تو حمایت می‌کنم؛ لذا امام(ع) نگران اسیر شدن خانواده خود در حال حیاتش بود؛ زیرا احتمال قوی وجود داشت که دولت‌مردان و مأموران یزید، زنان و فرزندان امام را در همان مدینه، دستگیر کرده و به گروگان بگیرند و در نتیجه، امام به ناچار برای خلاصی و رهایی زنان و خواهران خود، مجبور می‌شد خود را معرفی و تسلیم نماید و بعد از تسلیم نیز دو پیشنهاد بر سر راهش گذاشته می‌شد، یا با ذلت و خواری بیعت کند و یا به شیوه مرموزی به قتل می‌رسید، و هیچ دردسری هم برای دستگاه حاکم به وجود نمی‌آمد. بنابراین، وقتی عاقبت امر، چنین باشد، چرا امام کاری کند که در نهایت به ذلت و خواری بینجامد، بلکه از همان ابتدا با عزت و سربلندی، تمام راه‌های نفوذ را بر دشمن بسته و دشمن را از این نظر خلع سلاح می‌کند، و این کاری بود که امام(ع) انجام داد. و در مورد مکه نیز همین سخن جاری است؛ زیرا وقتی امام در مدینه که سال‌ها در آن زندگی کرد و اکنون نیز محل زندگی او بود، پناهگاه و محلّ امنی نداشته باشد، در مکه حتماً محلّ امنی نخواهد داشت. سید بن طاووس می‌گوید: «از مواردی که ممکن است سبب همراهی زنان اهل بیت(ع) تلقی شود این است که اگر امام حسین(ع) زنان و فرزندان خود را در مدینه و یا جایی غیر از آن، می‌گذاشت، احتمال می‌رفت که یزید بن معاویه زن و فرزند امام را دستگیر کرده و سپس عواقب شوم و رفتارهای زننده‌ای پیش می‌آمد که امام حسین(ع) را از جهاد و شهادت باز می‌داشت». @Porseman_channel
میدونی ضرب المثل «سرش بره قولش نمیره» از کجا اُومده؟؟ روی دستش "پسرش" رفت ولی "قولش نه" نیزه ها تا "جگرش" رفت ولی "قولش نه" این چه خورشید غریبی است که با حالِ نزار پای "نعش قمرش" رفت ولی "قولش نه" شیر مردی که در آن واقعه "هفتاد و دو" بار دست غم بر "کمرش" رفت ولی "قولش نه" هر کجا می نگری "نام حسین است و حسین" ای دمش گرم "سرش" رفت ولی "قولش نه" «صلے الله علیک یا اباعبدالله » 🕋 @sebghatallaah
🏴چرا مصیبت عاشورا عظیم ترین مصیبت ها است ✍️ ابن بابویه به سند معتبر از عبدالله بن فضل روایت کرده است که گفت : به خدمت حضرت امام صادق علیه السلام عرض کردم که : یابن رسول الله ، به چه علت روز عاشورا روز اندوه و جزع و مصیبت و گریه است ، و ( چرا ) روزی که حضرت رسالت صلی الله علیه و آله به عالم بقاء رحلت فرمود و روزی که حضرت فاطمه صلوات الله علیها دار فانی را وداع نمود و روزی که حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شهید شد و روزی که حضرت امام حسن عليه السلام مسموم گردید در جزع و مصیبت مثل آن روز نیست؟ حضرت فرمود که : روز شهادت حسین ، مصیبت آن از جمیع روزها عظیم تر است ، زیرا که اصحاب کساء و آل عبا گرامی ترین خلق بودند نزد حق تعالی و مردم ایشان را با یکدیگر مشاهده می‌کردند و آیات و کرامت فضل ایشان با یکدیگر نازل می شد ، 👈🏻 پس چون حضرت رسالت صلی الله علیه و آله از دنیا رفت حضرت ، امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین عليهم السلام در میان مردم بودند و خود را به دیدن ایشان تسلی می‌دادند ، پس چون حضرت فاطمه از دنیا رفت ، مردم خود را با ملاقات امیرالمؤمنین و حسن و حسین عليهم السلام تسلی می‌دادند ، و چون حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شهید شد ، دیدن حسن وحسین علیهماالسلام موجب تسلی مردم می‌گردید ، و چون حضرت امام حسن علیه السلام شهید شد مردم به ملاقات وافر البرکات حضرت امام حسین علیه السلام درد مصیبت و مفارقت و اندوه آن بزرگواران را مداوا میکردند و دیده خود را به لقای او روشن می گردانیدند 👈🏻 و چون حضرت امام حسین صلوات الله علیه شهید شد کسی از آل عبا نماند که مردم خود را به دیدن او تسلی دهند ؛ پس رفتن آن حضرت مثل رفتن همه ایشان بود و به این سبب روز مصیبت آن حمرت بدترین روزها است. ❗️ 📕 حکمت شهادت سید الشهداء علیه السلام صفحه ۱۴ و ۱۵ و ۱۶ ✳️ @bahjat_alabd
📚وفاداری جوانان در حادثه عاشورا «وقتی خبر شهادت حضرت مسلم رسید امام حسین علیه السلام به فرزندان عقیل و مسلم بن عقیل فرمود که شهادت مسلم برایتان کافی است، شما صحنه را ترک کنید، یک صدا گفتند: به خدا سوگند چنین نخواهیم کرد. جان و مال و خانواده و هستی خود را فدای تو می‌کنیم و در رکابت می‌جنگیم تا شهادت؛ 📚 مقتل خوارزمی ج۱، ص۲۱۱ این اولین بحرانی بود که در واقعه کربلا پیش آمد، در آن جوانان وفاداری خود را اعلام کردند. همچنین بعد از حرکت از قصر بنی مقاتل (یکی از منازل بین راه مکه به کربلا) امام حسین (ع) را خواب سبکی فرا گرفت. ناگهان بیدار شد و کلمه استرجاع (انّا للّه وَ انَّا الیه راجِعُون) را تکرار می‌کرد. علی اکبر(ع) از علّت آن پرسید. امام (ع) فرمودند: اینک هاتفی ندا داد که این کاروان به سوی مرگ پیش می‌رود.علی‌اکبر (ع) عرض کرد: الَسْنا عَلَی الْحَق؟ آیا ما بر حق نیستیم؟ امام (ع) فرمودند: آری ما بر حق هستیم. علی اکبر(ع) عرض کرد. در این صورت باکی از مرگ نداریم! امام حسین (ع) که از این جمله فرزندش بسیار خوشحال گردیده بود از خداوند متعال برای او پاداش خیر طلب نمو. 📚 لهوف، همان، ص۹۲ ‌‌‌◼️@Areffane