eitaa logo
ویژه نامه مشترک امام حسين و ابالفضل عليهم السلام
10 دنبال‌کننده
35 عکس
17 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰مقدمه 👈ضمن عرض خوش آمد به دوستداران اهل بيت عليهم السلام ياد آور می شود فعلاً کانل ويژه امام حسين و ابالفضل العباس عليهم السلام در يک کانال تنظيم شده و با استفاده از لينگ ها می توانيد خلاصه ويژه نامه اين عزيزان را مطالعه بفرمائيد اميد است توفيق و فرصتی دست دهد که به تفکيک و تنظيم اين کانال ها بپردازيم انشاء الله . https://eitaa.com/roghaiiename
🔰بنام خدا 👈با اينکه ما تصميم داريم ويژه نامه های معصومان عليهم السلام را به يک صورت تنظيم کرده و ارسال کنيم اما در وضعيت فعلی بايد به خلاصه های آماده توسط مؤلفان محترم که ارسال شده اکتفاده نموده تا فرصت بعدی. 📗تنظيم بطور کلی 1️⃣ : شناسه حضرت اباعبدالله (ع) 2️⃣: زندگانی شخصی آنان 3️⃣: فضائل و مناقب حضرت ❇️ویژگی های اصحاب آن حضرت 4️⃣ : نبوت و امامت حضرات 5️⃣ : معجزات و کرامات آنان 6️⃣ : اصحاب آن حضرت (ع) الف : شناسه مسلم بن عقیل و فرزندان آنان 7️⃣ : احتجاجات و قضاوت های آنان 8️⃣ : زمامداران زمان آن حضرت (ع) 9️⃣رویدادهای مهم زمان آن حضرت (ع) جنگها صلح آن ها : وفات و شهادت آنان 🔟 : سيره و رفتار فردی و اجتماعی آن حضرت ❇️نمونه کلمات حضرت 👈فعلا به عنوان افضل البذل بذل الموجود به اين تنظيم برگرفته شده از كتاب خاندان عصمت عليهم السلام - تاليف سيد تقى واردى بسنده می کنيم. 📚فهرست مطالب ارسال شده https://eitaa.com/roghaiiename/177 📚فهرست تکمیلی https://eitaa.com/roghaiiename/178 📚 والسلام مرتضوی https://eitaa.com/roghaiiename
🌷شناسه اباعبد الله الحسین (ع) 💦 نام: حسين. 👈در انجيل مسمى به «طاب» و در تورات به «شبير» است. كنيه: ابوعبدالله و ابوعلى. القاب: سيدالشهداء، سبط ثانى، سيّد شباب اهل الجنّة، سبط الأسباط، رشيد، وفىّ، طيّب، سيّد، زكىّ، مبارك و.... منصب: معصوم پنجم و امام سوم شيعيان. تاريخ ولادت: سوم شعبان سال چهارم هجرى. برخى مورخان روز تولد آن حضرت را پنجم شعبان دانسته‏اند. و برخى نيز سال تولد ايشان را سوم هجرى ذكر كرده‏اند. محل تولد: مدينه مشرفه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى). نسب پدرى: اميرالمؤمنين، امام على بن ابى‏طالب بن عبدالمطلب (ع). مادر: فاطمه زهرا(س)، دختر پيامبر اسلام (ص). مدت امامت: از زمان شهادت برادرش، امام حسن مجتبى (ع)، در صفر سال 50 هجرى تا محرم سال 61، به مدت 10 سال. تاريخ و سبب شهادت: بعد از ظهر روز دهم (عاشورا) محرم سال 61 هجرى به‏همراه تعدادى از نزديكان، ياران و اصحابش در سرزمين كربلا با شمشيرهاى بران لشكريان عمر بن سعد كه از سوى عبيداللّه بن زياد (والى كوفه) و يزيد بن معاويه (خليفه شام) به جنگ آن حضرت آمده بودند، با وضع فجيعى به شهادت رسيدند. شهادت آن حضرت در سن 57 سالگى بود. محل دفن: كربلا، در سمت غربى رود فرات (كشور عراق كنونى). همسران: 1. ليلى، دختر أبى مره ثقفى. 2. شهربانو، دختر يزدگرد سوم. 3. رباب، دختر امرأالقيس. 4. ام اسحاق، دختر طلحه تيمى. 5. قضاعيه (ام جعفر). 6. حفصه، دختر عبدالرحمن بن ابى بكر. 📗فرزندان: 1. امام زين العابدين (ع). 2. على اكبر، 3. جعفر. 4. عبدالله رضيع. 5.سكينه. 6. فاطمه. از ميان فرزندان امام حسين (ع)، جعفر در زمان حيات پدرش وفات يافت و على‏اكبر و عبدالله (معروف به على‏اصغر) در كربلا شهيد شدند و نسل آن حضرت تنها از طريق امام زين‏العابدين (ع) زياد گرديد. برخى مورخان تعداد فرزندان امام‏حسين (ع) را با ذكر نام‏هاى على‏اصغر، محمد و زينب، نه نفر دانسته‏اند. همچنين در برخى كتب شيعه، دخترى به نام رقيه نيز براى آن حضرت ذكر شده كه در سن سه سالگى در ايّام اسارت در شام، از اندوه فراق پدرش وفات يافت. https://eitaa.com/roghaiiename
📗اصحاب اباعبد الله الحسين : ياران و اصحاب اباعبدالله الحسين (ع)، چه آنان كه قبل از شهادت آن حضرت وفات يافته‏اند و چه آنان كه پس از شهادت ايشان از دنيا رفته‏اند، بسيار زيادند. در اين جا تنها نام آنانى را كه در واقعه عاشورا به شرف شهادت نايل آمده‏اند، ذكر مى‏كنيم: الف) بنى هاشم 1. عباس‏بن على، معروف به‏ابوالفضل العباس (ع). 2. ابوبكربن على. 3. محمد اصغربن على. 4. عبدالله‏بن على. 5. عبدالله بن اصغر. 6. جعفربن على. 7. عمربن على. 8. عثمان بن على. 9. محمدبن عباس بن على. 10. عبدالله‏بن عباس بن على. 11. على بن حسين (على اكبر). 12. عبدالله رضيع (على اصغر). 13. ابراهيم بن حسين. 14. قاسم بن حسن. 15. ابوبكربن حسن. 16. عبدالله بن حسن. 17. بشربن حسن. 18. محمدبن عبدالله بن جعفر. 19. عون بن عبدالله بن جعفر. 20. عبيدالله بن عبدالله بن جعفر. 21. مسلم بن عقيل. 22. جعفربن عقيل. 23. جعفر بن محمد بن عقيل. 24. عبدالرحمان بن عقيل. 25. عبدالله اكبر بن عقيل. 26. عبدالله بن مسلم بن عقيل. 27. عون بن مسلم بن عقيل. 28. محمد بن مسلم بن عقيل. 29. محمدبن ابى سعيد بن عقيل. 30. احمدبن محمد هاشمى. https://eitaa.com/roghaiiename
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗.ب) غير بنى هاشم 31. ابراهيم بن حصين اسدى. 32. ابو حتوف بن حارث اسدى. 33. ابو عامر نهشلى. 34. ادهم بن اميه عبدى. 35. اسلم تركى. 36. امية بن سعد طائى. 37. انس بن حارث كاهلى. 38. انيس بن معقل اصبحى. 39. بريد بن خضير همدانى. 40. بشر بن عبدالله خضرمى. 41. بكربن حى تيمى. 42. جابربن حجاج تيمى. 43. جبلة بن حارث سلمانى. 44. جنادة بن حارث سلمانى. 45. جنادة بن كعب انصارى. 46. جون، غلام ابى ذر. 47. جوين بن مالك تميمى. 48. حارث بن امرئ القيس كندى. 49. حارث بن نبهان. 50. حباب بن حارث. 51. حباب بن عامر. 52. حبشى بن قاسم. 53. حبيب بن مظاهر اسدى. 54. حجاج بن بدر سعدى. 55. حجاج بن مسروق جعفى. 56. حرّبن يزيد رياحى. 57. حلاس بن عمرو راسبى. 58. حنظلة بن اسعد شبامى. 59. حنظلة بن عمرو شيبانى. 60. رافع، غلام مسلم ازدى. 61. زاهر بن عمرو كندى. 62. زهير بن بشر خثعمى. 63. زهير بن سليم ازدى. 64. زهير بن قيس بجلى. 65. زيادبن عريب. 66. سالم، غلام بنى مدينه. 67. سالم،غلام عامر عبدى. 68. سعد بن حارث انصارى. 69. سعد، غلام على‏بن ابى‏طالب(ع). 70. سعد، غلام عمروبن خالد. 71. سعيد بن عبدالله حنفى. 72. سلمان بن مضارب بجلى. 73. سليمان، غلام امام حسين(ع). 74. سواربن منعم نهمى. 75. سويد بن عمرو. 76. سيف بن حارث جابرى. 77. سيف بن مالك عبدى. 78. شبيب، غلام حارث جابرى. 79. شوذب، غلام بنى شاكر. 80. ضرغامة بن مالك. 81. عائذ بن مجمع. 82. عابس بن أبى شبيب شاكرى. 83. عامر بن حسان طايى. 84. عامر بن مسلم عبدى. 85. عباد بن مهجر جهنى. 86. عبدالاعلى بن يزيد كلبى. 87. عبدالرحمن ارحبى. 88. عبدالرحمن بن عبد ربّه. 89. عبدالرحمن بن عروه. 90. عبدالرحمن بن مسعود. 91. عبدالله بن ابى بكر. 92. عبدالله بن بشر خثعمى. 93. عبدالله بن عروه. 94. عبدالله بن عمير. 95. عبدالله بن يزيد عبدى. 96. عبيدالله بن يزيد عبدى. 97. عقبة بن سمعان. 98. عقبة بن صلت جهنى. 99. عمارة بن صلخب ازدى. 100. عمران بن كعب اشجعى. 101. عمار بن حسان طائى. 102. عمار بن سلامه دالانى. 103. عمرو بن عبدالله جندعى. 104. عمروبن خالد ازدى. 105. عمرو بن خالد صيداوى. 106. عبدالله بن بقطر. 107. عمرو بن قرظه. 108. عمرو بن مطاع. 109. عمرو بن جناده. 110. عمرو بن ضبيعه. 111. عمروبن كعب (ابوثمامه صائدى). 112. قارب، غلام امام حسين (ع). 113. قاسط بن زهير. 114. قاسم بن حبيب ازدى. 115. كردوس تغلبى. 116. كنانة بن عتيق. 117. مالك بن ذودان. 118. مالك بن عبدالله جابرى. 119. مجمع جهنى. 120. مجمع بن عبيدالله. 121. محمد بن بشير حضرمى. 122. مسعود بن حجاج. 123. مسلم بن عوسجه اسدى. 124. مسلم بن كثير ازدى. 125. مسقط بن زهير تغلبى. 126. منحج، غلام امام حسين (ع). 127. موقع بن ثمامه اسدى. 128. نافع بن هلال جملى. 129. نصر، غلام اميرالمؤمنين، على (ع). 130. نعمان بن عمرو راسبى. 131. نعيم بن عجلان. 132. واضح رومى. 133. وهب بن حباب كلبى. 134. يزيد بن ثبيط كلبى. 135. يزيد بن زياد كندى. 136. يزيد بن مغفل جعفى. 137. قيس بن مسهر صيداوى. 138. هانى بن عروه. 139. عبدالله بن عفيف ازدى. اصحاب امام حسين (ع) بهترين ياران اهل بيت (ع) بودند؛ چه اين كه آنان دست از اهل و عيال خود كشيده و به يارىِ امامشان شتافتند و در معركه نبرد، پيش‏مرگ رهبر خود شدند. با اين كه امام حسين (ع) در شب عاشورا بيعت خويش را از همه بازستاند و آنان را براى بازگشت مخيّر ساخت، اما آنان با نشاط و روحيه‏اى وصف‏ناپذير ايستادگى كرده و گفتند: اگر ما را هفتاد بار بكشند، بدنمان را آتش بزنند و دوباره زنده كنند، دست از يارى تو نكشيده و از تو جدا نمى‏شويم. آرى، همين عشق و ايثار بود كه تعداد اندك آنان را در برابر سپاه مسلح و مجهز سى هزار نفره عمر بن سعد، از بامداد تا عصر روز عاشورا، پايدار نگاه داشت. https://eitaa.com/roghaiiename
📗زمامداران معاصر 1. پيامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، (11-1ق.). 2. ابوبكر بن أبى قحافه (13-11ق.). 3. عمر بن خطاب (23-13ق.). 4. عثمان بن عفان (35-23ق.). 5. اميرالمؤمنين، على بن ابى‏طالب (ع)، (40-35ق.). 6. امام حسن مجتبى (ع)، (41-40ق.). 7. معاوية بن ابى سفيان (60-35ق.). 8. يزيد بن معاويه (64-60ق.). سه تن از زمامداران فوق، يعنى پيامبر اسلام (ص)، اميرالمؤمنين (ع) و امام حسن مجتبى (ع)، به امام حسين (ع) علاقه و محبّت شديدى داشتند و آن حضرت نزد آنان از جايگاه ويژه‏اى برخوردار بود. امام حسين (ع)، كه دخترزاده و سبط ثانى پيامبر اكرم (ص) بود، به همراه برادرش، امام حسن مجتبى (ع) در دامن پيامبر(ص) رشد و نمو كرد و هر دو از آغاز زندگانى خويش از سرچشمه وحى و رسالت سيراب شدند. آنان به دلالت آيه مباهله، از فرزندان پيامبر(ص) محسوب مى‏گردند. پيامبر اكرم (ص) بارها با گفتار و كردار خويش، شدت محبت خود به امام حسن(ع) و امام حسين (ع) را به صحابه گوشزد نمود و آنان را به دوستى اين دو ريحانه بهشت فراخواند. از آن حضرت نقل شده است كه درباره امام حسن و امام حسين (ع) فرمود: اَللَّهُمَ اِنّى اَحَبُّهُما فَاَحِبِّهُما وَاَحِّبَ مَنْ يُحِبِّهُما.(1) بارخدايا! من آن دو را دوست دارم، پس تو هم آنان را دوست بدار و با كسى كه با آنان دوستى كند، دوست باش. اما خلفاى بنى‏اميه (معاويه و فرزندش‏يزيد) به‏مقام معنوىِ امام حسين(ع) و نزديكى‏اش به پيامبراسلام(ص) رشك برده و در پنهان و آشكار با وى دشمنى مى‏كردند و سرانجام نيز آن‏حضرت را در سرزمين كربلا با وضع فجيعى به‏شهادت رساندند. https://eitaa.com/roghaiiename
📗رويدادهاى مهم 1. تحمل مصيبت رحلت جدّش، پيامبر اسلام(ص)، در سال يازدهم هجرى. 2. فشارهاى روانى مخالفان بر پدر و مادرش، پس از رحلت پيامبر اسلام (ص). 3. تحمل مصيبت شهادت مادرش، فاطمه زهرا(س)، در سال يازدهم هجرى. 4. همراهى با پدرش، امام على (ع)، در تصدىِ خلافت اسلامى و حضور در جنگ‏هاى جمل، صفين و نهروان. 5. تحمل مصيبت شهادت پدرش، امام على (ع)، در محراب مسجد كوفه، در 21رمضان سال چهلم هجرى. 6. انتخاب برادرش، امام حسن مجتبى(ع) به خلافت امت اسلامى، پس از شهادت اميرالمؤمنين(ع). 7. خيانت سران نظامى و قومى و سپاهيان به امام حسن مجتبى (ع) و صلح اجبارى آن حضرت با معاويةبن ابى سفيان، در جمادى الاول سال 41 هجرى. 8. تحمل مصيبت شهادت برادرش، امام حسن مجتبى(ع)، در سال 50 هجرى. 9. نامه شيعيان بصره و كوفه به امام حسين (ع) پس از شهادت امام حسن مجتبى(ع) براى دعوت به رهبرى قيام عليه معاوية بن ابى سفيان و عدم پذيرش امام حسين(ع) به خاطر پايبندى به صلحنامه امام حسن مجتبى (ع). 10. هلاكت معاويةبن ابى سفيان و جانشينى فرزندش، يزيد بر منصب خلافت، در رجب سال شصت هجرى. 11. نامه شديد اللحن يزيد به والىِ مدينه، وليد بن عتبه، مبنى بر گرفتن بيعت از مردم، به ويژه ابا عبدالله الحسين(ع). 12. امتناع امام حسين(ع) از بيعت با يزيد بن معاويه و خروج از مدينه به همراه خاندن خود، در آخرين روزهاى رجب سال شصت هجرى. 13. ورود امام حسين (ع) به مكه معظمه، در سوم شعبان سال شصت هجرى، و اقامت در آن‏جا تا هشتم ذى حجه همان سال (به مدت چهار ماه و پنج روز). 14. جنبش سران و بزرگان شيعه در كوفه و دعوت آنان از امام حسين(ع) براى ورود به كوفه و رهبرىِ قيام عليه يزيد. 15. فرستادن مسلم بن عقيل به كوفه از سوى امام حسين(ع)، براى فراهم آوردن زمينه قيام بر ضد امويان. 16. ورود مسلم بن عقيل به كوفه، در پنجم شوال سال شصت هجرى، و بيعت بيش از هجده هزار نفر از شيعيان با او. 17. نامه طرفداران بنى اميه در كوفه به يزيد بن معاويه و آگاهى او از ورود مسلم‏بن عقيل و قيام شيعيان. 18. فرستادن يزيدبن معاويه عبيدالله بن زياد را به كوفه، براى نابودىِ قيام شيعيان. 19. نامه امام حسين(ع) به رؤساى پنج قبيله بزرگ بصره و دعوت آنان به قيام عليه امويان. 20. استجابت چهار قبيله بصره از قبايل بصره از دعوت اباعبدالله الحسين(ع) و اعلام يارى آن حضرت. 21. خروج امام حسين (ع) از مكه معظّمه به عزم كوفه، در هشتم ذى حجه سال شصت هجرى. 22. نبرد مسلم بن عقيل با لشكريان عبيدالله بن زياد در كوفه و شهادت وى و هانى بن عروه در اين واقعه، در نهم ذى حجه سال شصت هجرى (روز عرفه). 23. برخورد قافله امام حسين (ع) با لشكريان حربن يزيد تميمى، در حوالىِ كوه «ذوحسم» و رفتار نيكوى اباعبدالله الحسين(ع) با لشكريان حر. 24. رسيدن نامه عبيدالله بن زياد، حاكم كوفه به دست حربن يزيد، مبنى بر سخت‏گيرى بر امام حسين(ع) و استقرار آن حضرت در بيابان خشك و بى آب. 25. ورود قافله امام حسين (ع) به كربلا و نزول در آن مكان، در تاريخ دوم محرم سال 61 هجرى، و استقرار لشكريان حربن يزيد در برابر آنان. 26. واگذارى فرماندهى سپاه كوفه به عمربن سعد، توسط عبيدالله بن زياد، والى كوفه. https://eitaa.com/roghaiiename
هزار مرد جنگى دشمن به فرماندهىِ حر بن يزيد به آنان رسيدند و در برابر آنان اردو زدند. حر بن يزيد و لشكريانش كه راه زيادى را طى كرده و آب خود را به پايان برده بودند، بسيار خسته و تشنه بودند. امام حسين (ع) فرمان داد تا به لشكريان دشمن به مقدار كافى آب دهند تا تشنگى خود را برطرف كنند وحتى اسب‏ها و چهارپايان آنان را نيز سيراب سازند. در اين هنگام، وقت نماز ظهر فرا رسيد و امام حسين(ع) و يارانش در صف جماعت ايستادند تا نماز را به جماعت برپاى دارند. حر بن يزيد نيز به لشكريانش دستور داد تا نماز خود را با امام حسين (ع) به جماعت بخوانند. دو سپاه در كنار يكديگر با امام حسين (ع) نماز گزاردند. امام حسين (ع) پيش از شروع نماز، بين دو سپاه ايستاد و خطبه‏اى خواند و در قسمتى از اين خطبه فرمود: اى مردم! من به سوى شما نيامدم مگر پس از آن كه از من دعوت كرده و براى من پياپى پيك ارسال داشتيد و مرا به سوى خود كشانديد. من نيز ناچار به سوى شما حركت كردم. هم‏اكنون اگر بر عهد خويش پايداريد، پيمان تازه كنيد و خاطر مرا مطمئن سازيد و اگر از گفتار خود برگشته و پيمان شكسته‏ايد، از من دست برداريد تا به جاى خويش برگردم. آن حضرت به هنگام نماز عصر نيز آن قوم را با گفتارى شيوا پند داد؛ اما در دل آنان كمترين اثرى نكرد. حر بن يزيد و همراهانش به امام (ع) پاسخ دادند: يا اباعبدالله(ع)! ما جزء دعوت كنندگان تو نبوديم و از اين قضيه هيچ‏گونه اطلاعى نداريم. وظيفه ما اين است كه از تو جدا نشده و همراهى‏ات كنيم تا به كوفه، نزد عبيدالله بن زياد بيايى. امام حسين (ع) از اين گفتار در خشم شد و فرمود: «مرگ براى تو نزديك‏تر از اين انديشه است». و سپس به يارانش فرمود: خيمه‏ها را جمع كرده و حركت نمايند؛ اما حر بن يزيد با لشكريان خود سر راه امام (ع) را گرفته و مانع حركت آنان شدند. امام(ع) كه از رفتار حر بن يزيد ناراحت شده بود، فرمود: «مادرت به عزايت بنشيند. از ما چه مى‏خواهى؟» حربن يزيد گفت: اگر غير از تو كسى نام مادرم را مى‏برد من نيز پاسخش را مى‏دادم؛ اما درباره مادر تو، كه دختر رسول‏خدا(ص) است، جز تعظيم و تكريم سخنى بر زبان نمى‏توانم آورد. و هدف ما اين است‏كه شما را نزد عبيدالله‏بن زياد ببريم. پس از آن كه ميان امام حسين (ع) و حر بن يزيد سخنانى رد و بدل شد، حر بن يزيد به امام (ع) گفت: من دستور جنگ با شما را ندارم، ولى نمى‏گذارم كه باز گرديد. حال كه از آمدن به كوفه هم امتناع مى‏كنيد، پيشنهاد مى‏كنم راه سومى در پيش گيريد تا پاسخ نامه‏ام از عبيدالله بن زياد برسد. امام (ع) پيشنهاد حر بن يزيد را پذيرفت و به سوى قادسيه و عذيب حركت كرد. لشكريان حر بن يزيد نيز در پشت سر آنان در حركت بوده و مراقب حال آنان بودند تا اين كه در مكانى معروف به قصر بنى‏مقاتل، پاسخ عبيدالله بن زياد به حر بن يزيد رسيد كه دستور داد: حسين و يارانش را در بيابانى بى‏آب و علف اسكان ده!(2) امام (ع) به حركتش ادامه داد تا آن كه در روز پنجشنبه، دوم محرم 61 هجرى به سرزمين كربلا رسيد و در آن جا فرود آمد و خيمه زد. از آن پس، دو سپاه در برابر يكديگر اردو زده و آماده نبرد بودند. عبيدالله بن زياد فرماندهىِ كل را به عمر بن سعد سپرد و او را با چهار هزار مرد جنگى روانه كربلا ساخت. روز به روز بر تعداد لشكريان دشمن افزوده مى‏شد و صف‏آرايى آنان در برابر سپاهيان اندك امام‏حسين(ع) بيشتر مى‏شد. سرانجام، روز عاشورا (دهم ماه محرم) فرا رسيد. سپاهيان عمر بن سعد آرايش نظامى گرفته و آماده نبرد بودند تا به خيال خام خود، در كمترين زمان، بر تعداد اندك ياران حسين (ع) تاخته و همگان را آماج تيرها و شمشيرهايشان نمايند، غافل از اين كه امام حسين (ع) و يارانش گرچه تعدادشان اندك است، اما چون با قلبى سرشار از ايمان و دوستى اهل بيت(ع) مى‏رزمند، مى‏توانند در برابر يك سپاه سى هزار نفرى از بامداد تا عصر ايستادگى كنند. امام حسين (ع) كه سپاهيان دشمن را مهياى نبرد ديد، سوار بر اسب شد و در برابر آنان ايستاد و با صداى بلند استغاثه نمود: «اما من مُغيث يُغيثنا لوجه الله، اما من ذابّ يذبّ عن حرم رسول اللّه(ص)». حر بن يزيد چون استغاثه امام (ع) را شنيد، از خواب غفلت بيدار شد و به خود نهيبى زد كه فرزند رسول خدا (ص) ما را به يارى مى‏خواند، ولى اين مردم نه تنها يارى‏اش نمى‏كنند، كه در برابرش ايستاده و آماده نبرد با او شده‏اند. در اين هنگام، حربن يزيد نزد عمر بن سعد آمد و گفت: تصميم آخر تو درباره حسين چيست؟ عمربن سعدگفت: با او نبرد مى‏كنم كه آسان‏ترش اين باشد كه سرها از بدن جدا شده و دست‏ها قلم گردند. حر بن يزيد پرسيد: آيا نمى‏توانى اين امر را با مسالمت و سازش به پايان برى؟ عمر بن سعد گفت: اگر اختيار كار با من بود، چنين مى‏كردم؛ اما عبيدالله‏بن زياد رضايت به سازش نداده و فرمان نبرد داده است.
حر بن يزيد از قصد دشمن براى نبرد با امام حسين (ع) اطمينان پيدا كرد، به بهانه آب دادن اسبش از سپاه فاصله گرفت و بدون اين كه كسى به انديشه وى پى ببرد، اندك اندك به خيمه‏گاه امام حسين (ع) نزديك شد. در اين ميان يكى از سپاهيان عمر بن سعد به او مشكوك شده و از وى پرسيد: امر تو مرا به ترديد واداشته است؛ زيرا به خدا سوگند در هيچ نبردى تو را به اين حال نديدم و اگر از من مى‏پرسيدند كه شجاع‏ترين مرد كوفه كيست، نام تو را مى‏بردم و از تو تجاوز نمى‏كردم. هم اكنون اين اضطراب و بى‏نشاطى تو از چيست؟ حر بن يزيد گفت: من خود را ميان بهشت و دوزخ مخير مى‏بينم و سوگند به خداى بزرگ اگر پاره‏پاره شوم و در آتش بسوزم، جز بهشت چيزى را اختيار نمى‏كنم. حر بن يزيد خود را به سپاه امام حسين (ع) رساند و در حالى كه از شدت شرمندگى، عرق از سر و صورت وى مى‏ريخت و لرزه بر اندامش افتاده بود، نزد امام‏حسين(ع) آمد و گفت: اى ابا عبدالله و اى پسر رسول خدا! من همانم كه راه را بر تو بسته و از بازگشت و يا پيش‏روى باز داشتم و سرانجام به اين سرزمين بلاانگيز گرفتارت ساختم. هرگز گمان نمى‏كردم كه با تو چنين كنند و راضى به كشتن ذريه رسول خدا (ص) شوند. من بر تو ستم كردم، ولى هم‏اكنون پشيمانم و نزد خداى بخشنده توبه مى‏كنم. آيا عذر مرا مى‏پذيرى و توبه من در پيشگاه خدا را باور مى‏كنى؟ امام حسين (ع) توبه حر را پذيرفت و از كرده‏هايش درگذشت و وى را جزء يارانش قرار داد. حر پس از پيوستن به سپاه حسين، بدون اين كه لحظه‏اى استراحت نمايد و از اسب پياده گردد، به سوى دشمن بازگشت و در برابر آنان ايستاد و خطبه‏اى خواند و همگان را از كردارشان در دشمنى با امام حسين (ع) سرزنش و آنان را به يارى حسين (ع) فرا خواند. سپاهيان دشمن به جاى دل سپردن به پندهاى او، تير در چله كمان گذاشته و با هدف قرار دادنش به وى پاسخ منفى دادند(3). حر به سوى امام (ع) بازگشت. در اين هنگام دشمن به خروش آمده و تهاجم دسته‏جمعى را آغاز نمود. دو سپاه به هم آميختند و شعله‏هاى جنگ خونين زبانه كشيد. در هر لحظه، سوارى بر زمين مى‏افتاد. آنانى كه در ركاب امام حسين (ع) نبرد مى‏كردند به عشق لقاء الله و آنانى كه در سپاه عمر بن سعد شمشير مى‏زدند، به طمع دنيا حريف را به خاك و خون مى‏غلطانيدند. پس از ساعتى، جنگ عمومى متوقف و نبرد تن به تن آغاز گرديد. در حمله نخست، حدود پنجاه نفر از ياران امام حسين (ع) به شهادت رسيدند و از دشمن نيز بسيارى به خاك هلاكت افتادند. در نبرد تن به تن، پيروزى با ياران امام حسين (ع) بود و يكى از آنان تا چند نفر را به هلاكت نمى‏رساند، به شهادت نمى‏رسيد. حر نيز در اين زمان از امام حسين (ع) اجازه نبرد با دشمن را گرفت و چون شيرى خشمناك بر سپاهيان عمر بن سعد حمله آورد و به هركس مى‏رسيد، مهلتش نداده و او را به سراى ديگر مى‏فرستاد. فرزند او، على نيز كه به همراه پدر به سپاه حسينى پيوسته بود، در پيشاپيش پدر، شمشير مى‏زد و پس از نبردى سنگين، در برابر چشمان پدرش به شهادت رسيد. حر از شهادت پسرش شادمان شد و گفت: سپاس خداى را كه فرزندم در ركاب امام حسين (ع) به شرف شهادت نايل آمد و به مرگ جاهلى نمرد. حر در نبرد بى‏امان خويش با دشمن، در ميدان جنگ به شدت زخمى شد و از زين اسب به زمين افتاد و هدف تيرها و نيزه‏هاى دشمن قرار گرفت. هنوز رمقى در تن داشت كه ياران امام حسين (ع) وى را از معركه جنگ بيرون آورده و به خيمه‏گاه رساندند. امام حسين (ع) دست محبت و ملاطفت خويش را بر سر و صورت او كشيد و با دستمال خود سر وى را بست و بدين گونه، رضايت خود را از او اعلام كرد. آرى، زمانى روح از بدن حر خارج شد كه لبانش خندان از خشنودى سرورش بود. از حر نقل شده است كه شب همان روزى كه از كوفه بيرون آمدم، پدرم را در خواب ديدم كه به من گفت: اى حر! اين روزها دست به چه كارى مى‏زنى؟ پاسخ دادم: در آستانه بستن راه بر حسين (ع) هستم. پدرم گفت: واويلاه! تو را با حسين چه كار؟ من از تو انتظار دارم همان طور كه اول كسى هستى كه عليه او خروج مى‏كنى، اولين كشته در راه او باشى.(4)
2. امام حسين (ع) و سرو در خون غلتيده علوى يكى از فرزندان امام حسين (ع)، على اكبر است كه به همراه پدرش از مدينه به مكه و از آن جا به كربلا هجرت كرد و در ركاب آن حضرت، در سن 18 (يا 19 و يا 25) سالگى به شهادت رسيد. على اكبر (ع) جوانى خوش نام و نسب و داراى ويژگى‏هاى منحصر به فرد بود؛ از جمله در شمايل و خُلق و خو شباهت تمام به پيامبر اكرم (ص) داشت و هر كس او را مى‏ديد، گمان مى‏كرد پيامبر (ص) زنده شده است. اهل بيت پيامبر (ص) نيز هرگاه مشتاق زيارت آن حضرت مى‏شدند، به چهره على‏اكبر (ع) نگاه مى‏كردند. على‏اكبر(ع) در استحكام ايمان و نشاط روحى سر آمد ديگر ياران امام حسين (ع) بود. امام حسين (ع) در منزلى از منازل بين مكه و كوفه، در نزديكى كربلا، در حالى كه سوار بر اسب بود، اندكى به خواب رفت و سپس بيدار شد و گفت: «اِنَّا لِلَّهِ واِنَّا اِلَيْهِ راجِعُونَ وَاَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ». و اين آيه استرجاع را سه بار تكرار فرمود. على‏اكبر(ع) از پدرش پرسيد: پدر جان، علت خواندن آيه استرجاع و تكرار آن چه بود؟ امام حسين (ع) گفت: در حال حركت، مرا خواب در ربود. در عالم رؤيا سوارى را ديدم كه مى‏گفت: اين قوم مى‏رود و مرگ نيز از پى آنان است. دانستم كه خبر مرگ ما را مى‏دهد. على‏اكبر (ع) گفت: پدرجان! خدا روز بد را نصيب شما نفرمايد، آيا ما بر حق نيستيم؟ امام حسين (ع) گفت: بلى، ما بر حقيم. على‏اكبر گفت: حال كه ما بر حق هستيم، باكى از مرگ و كشته شدن نخواهيم داشت. در روز عاشورا از ميان فرزندان ابى‏طالب، على‏اكبر، نخستين رزمنده‏اى بود كه پاى در ركاب كرده و از امام حسين (ع) اجازه نبرد با دشمنان را گرفت. امام حسين (ع) به فرزندش اجازه نبرد داد و وى را عازم ميدان نمود. سپس در حالى كه نگاه مأيوسانه‏اى به او مى‏كرد، اشك از چشمانش سرازير شد و سرش را به جانب آسمان بلند كرد و گفت: خدايا! تو گواه باش بر اين قوم كه جوانى به جنگ آنان مى‏رود كه شبيه‏ترين مردم در خلقت و خُلق و گفتار به پيامبر تو است و ما هرگاه مشتاق زيارت پيامبرت مى‏شديم به چهره اين جوان نگاه مى‏كرديم. خداوندا! بازدار از آنان بركات زمين را و ايشان را پراكنده ساز و واليان را هرگز از ايشان خشنود مگردان؛ چه اين جماعت ما را خواندند كه يارىِ حق كنند و چون ما اجابت نموديم، با ما دشمنى كرده و شمشير بر روى ما كشيدند. على اكبر(ع) با دلاورى و فداكارى وصف ناپذيرى وارد ميدان نبرد شد و با اين سخنان خود را معرفى كرد: اَنا عَلىُّ بْنُ الْحُسيْن بْن عَلىّ نَحْنُ وَ بَيْتُ اللّهِ اَوْلى بالنَّبى اضْرِبكُمْ بِالسَّيْفِ حَتَّى يَنْثَنِى ضَرْبَ غُلامٍ هاشِمِىٍّ عَلَوىّ وَلا يَزالُ الْيَوْم اَحْمى عَنْ ابى تَاللّهِ لا يَحْكُمُ فينا ابْنُ الدَّعىّ https://eitaa.com/roghaiiename