#سبکبار
#سجده
#سلمان_فارسی
#آزاد
#حرّ
#حرّیّت
#مقام
#ریاست_طلبی
نعمتی به ارزش نعمت آزادی بسیار کم است!
اینکه انسان آزاد باشد در بند پست و مقام و ریاست نباشد خیلی باارزش است!
آزاد آن انسانى است كه على عليه السلام فرمود : من ترك الشهوات كان حرا . كسى كه شهوت ها(ریاست طلبی،پُست و مقام طلبی) را ترك بكند #آزاد است . نعمتى به ارزش نعمت #آزادى بسيار كم است .
همين بيان را على بن ابيطالب سلام الله عليها با يك آهنگ موزونى تبيين كرد فرمود : تحففوا تلحقو . سبك بشويد تا برسيد و ملحق بشويد ,
سبك بار شدن عامل رسيدن است . گاهى انسان آن چنان سبك بار مى شود كه هم مى رسد و هم مى رساند . بر اساس اين بيان ها مرحوم شيخ بهائى رضوان الله عليه نقل مى كند كه : حريقى در مدائن اتفاق افتاد . استاندار رسمى آن روز سلمان فارسى رضوان الله عليه بود . او يك قرآن و يك شمشير داشت . فورا قرآن و شمشيرش را برداشت و حركت كرد و نجات يافت , اما ديگران تا آمدند خود را جمع كنند آسيب ديدند . سلمان فرمود : هكذا ينجو المخففون , يعنى در روز حريق انسانهاى سبك بار اين گونه نجات پيدا مى كنند .
اين همه بار سنگين آورديد بالاخره در روز خطر حملش دشوار است . راه سبك شدن از بار سنگين گناه را رسول خدا عليه آلاف التحية و الثناء طولانى كردن سجده مى دانستند . گاهى انسان كه مقدورش نيست در نمازهاى واجب سجده هاى طولانى كند اما اصل سجده كردن , چه در نماز و چه در غير نماز , اين خاصيت را دارد كه بار را سبك مى كند .
خانه_نورانی
#شب_زنده داری
#قران
#تلاوت
#شیخ_انصاری
#ملکوت_اعمال
#باطن_عمل
مرحوم سيد عبدالحسين شرف الدين جبل عاملى رضوان الله تعالى عليه در كتاب شريف المراجعات در شرح حال بعضى از صحابه و بزرگان اين چنين نقل مى كند كه بعضى از اصحاب و بزرگان دينى و بزرگان علم و سير و سلوك , برنامه ها را در منزل تقسيم مى كردند . يعنى اعضاء خانواده در كل شبانه روز اين خانه را روشن نگاه مى داشتند . در شب اينطور نبود كه همه اعضاى خانواده بعد از خوردن غذا تا صبح بخوابند , بلكه نگهبانى مى دادند . مثلا فلان مقدار از شب را يكى مشغول عبادت و درس و بحث و تلاوت و دعاء بود و ديگرى مى خوابيد , سپس ديگرى برمى خاست و به عبادت مى پرداخت و اولى مى خوابيد بدنبال آن سومى بر مى خاست و به عبادت مى پرداخت . منزل را شب تا صبح روشن نگاه مى داشتند , كه جز نام حق در اين خاده چيز ديگرى برده نشود و اين خانه خاموش نشود .
اگر شما ملاحظه مى فرمائيد كه از يك خانواده چون شيخ انصارى تربيت مى شود , يك انسان كاملى چون بحر العلوم و مانند آن تربيت مى شود , اين محصول زحمات چندين ساله گذشتگان و نياكان آنها است . اينطور نيست كه خداى سبحان رايگان فردى ممتاز را به يك خانواده مرحمت كند . آنها سعى مى كردند كه خانه را روشن كنند و چيزى كه خلاف رضاى حق است در آن خانه انجام نشود تا كم كم آن خانه بتواند مركز نورانيت باشد , يك شهرى را روشن كند . خانه اى كه در آن قرآن خوانده مى شود و دين در آن خانه حاكم است آن خانه براى ملائكه آسمان آن طور نور مى دهد كه ستاره هاى آسمان براى اهل زمين نور افشانى مى كنند . همانطور كه انسان وقتى فضاى باز را نگاه مى بيند كه بعضى از جاها تاريك بعضى از جاها روشن است , بعضى جاها ستاره دارد و بعضى جاها ستاره ندارد , يا ستاره اى كوچك و ديگرى بزرگ است , ملائكه آسمانى هم وقتى زمين را نگاه مى كنند بعضى از جاها را تاريك و بعضى جاها را روشن مى بينند . على اى حال خانه اى كه در آن قرآن خوانده مى شود و دين در آن خانه حاكم است براى اهل سماء نور مى دهد .
صديقه كبرى سلام الله عليها را كه زهراء ناميدند براى اين است كه زهراء يعنى تابناك . خانه و محراب و مركز عبادت او براى اهل آسمان تابناك بود . انسان كامل براى اهل آسمان نور مى دهد
ملائک ( و يستغفرون لمن فى الارض ) ,«من» همان مؤمنين اند . براى اين كه غير مومن را نمى بينند . غير مؤمن تاريك است . هر خانه اى را كه فرشته مى بيند براى اهل آن خانه طلب مغفرت مى كند . آن خانه اى كه دين در آن خانه حاكم است , روشن است لذا فرشتگان آن خانه را مى بينند و براى اهل آن خانه طلب مغفرت مى كنند . كافر تاريك است , فرشته او را نمى بيند . خدا هم در روز قيامت آنها را نمى نگرد : و لا يكلمهم الله يوم القيامه , لا ينظر اليهم يوم القيامه . خدا هم او را نگاه نمى كند , گرچه بكل شئى عليم است .
روضه حضرت حسین علیه السلام
آن گروه از خدا بيخبر چه جسارتها کردند می گفتند: يا حسين نُقاتِلُکَ بُغضاً مِنّا لِاَبيک و ما فعل بأشياخنا يوم بدر و حنين « اي حسين با تو ميجنگيم به خاطر بغض و کينهاي که با پدرت علي داريم، پدرت بزرگان ما را در جنگ بدر و حنين کشت».
یکی می زد به تیر و آن دگر می زد به شمشیرش
ندانم زاده زهرا چه بود آن روز تقصیرش
تلافي جنگ بدر:
راوى گويد: خانواده و زنان حسين عليه السّلام و بازماندگانش را طناب بسته بر يزيد وارد كردند. بعد سر انور را پيش رويش نهاد و زنان را پشت سرش نشانيد تا وى را ننگرند، امّا زينب، چون سر برادر را بديد، دست برد و گريبانش دريد و با صدايى حزين كه دلها را جريحهدار مىكردفرمود: ياحُسَيْنَاهْ يَا حَبِيبَ رَسُولِ اللَّهِ يَا ابْنَ مَكَّةَ وَ مِنًى يَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ يَا ابْنَ بِنْتِ الْمُصْطَفَى.
راوى گويد: به خدا قسم هر كس كه در مجلس حضور داشت بگريست، و يزيد ساكت بود. زنى از بنى هاشم كه در كاخ يزيد بود شروع به نوحه نمود .
گريه از همگان به بانگ برخاست.راوى گويد: بعد يزيد عصاى خيزران را بخواست، و با آن به دندانهاى پيشين حسين عليه السّلام مىزد.
بزم شراب و چوب جفا ولب حسین
یارب از این مشاهده زهرا چه می کند
فریاد زدسکینه و گفتا که عمه جان
بنگر یزید با سر بابا چه می کند
مزن ظالم حسین مادر ندارد
غریب است وکسی بر سر ندارد
تنش در قتله گه افتاد پر خون
دگر انگشت و انگشتر ندارد
مزن چوب جفا ای بی مروت
دگر این تشنه لب اکبر ندارد
یه وقت دیدن یزید ملعون شروع کرد به شعر خوندن:
لَعِبَتْ هَاشِمُ بِالْمُلْكِ فَلَا خَبَرٌ جَاءَ وَ لَا وَحْيٌ نَزَلَ
هاشم با سلطنت بازى كرد، زيرا نه خبرى آمده است و نه وحيى نازل شده است
لَيْتَ أَشْيَاخِي بِبَدْرٍ شَهِدُوا جَزَعَ الْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الْأَسَلِ
كاش اشياخ (اجداد) من كه در بدر كشته شدند. ناله خزرج را از درد نيزه شاهد بودند
خدادوستت دارد وگرنه دادن یک خانه چند طبقه و یک ماشین لاکچری برا خدا چیزی نیست
مسلما یکی از گلایه های ما از خدا اینه که ای خدااااا چقدر صدات بزنم چرا بهم نمیدی؟!
حالا چی از خدامیخواد پول زیاد و....،
#ثروت
#مال
#دارایی
در تعبيرات دينى , آمده است كه اگر خواستيد بفهميد دنيا و ثروت چقدر مى ارزد , ببينيد پيش چه كسانى است . اگر ديديد نزد افراد خوب است بفهميد ثروت و دنيا مى ارزد اما اگر ديديد پيش افراد خوب نيست معلوم مى شود چيز خوبى نيست وگرنه خداى سبحان آن را به خوب ها مى داد .
حضرت امير سلام الله عليه استدلال مى فرمايد نهج البلاغه , خطبه 151 و 182 , بحار الانوار , ج 73 , ص 24 وج 73 , ص 110 و 123 : آيا رسول خدا پيش خدا معزز و مكرم و محترم هست يا خير ؟ آيا خداى سبحان پيامبرش را گرامى داشت يا خير ؟ يقينا گرامى داشت : و رفعنا لك ذكرك . در اينكه پيامبر پيش خدا معزز و مكرم است حرفى نيست . در اين كه خداى سبحان رسول گرامى اش را تكريم و تعظيم كرد و محترم داشت حرفى نيست . در اينكه زندگى پيامبر عليه آلاف التحية و الثناء يك زندگى ساده فقيرانه بود اين هم حرفى نيست . بعد مى فرمايد پس دنيا پيش پيامبر نبود , حال يا بايد بگوئيم ثروت كمال است و ثروتمند از اين جهت در سعادت است , يا بايد بگوئيم ثروت كمال نيست . اگرثروت كمال است پس معنايش آن است كه معاذ الله خداى سبحان رسولش را گرامى نشمرد و اين كمال و عزت و حرمت و مقام را به او نداد . آنگاه حضرت مى فرمايد : كسى مى تواند بگويد كه خدا پيامبرش را گرامى نشمرد و او را تحقير كرد ؟ اگر بگوئيد هر چه كه در كرامت و گرامى داشتن و حرمت دخيل بود خداوند به پيامبرش مرحمت كرد و چيزى را فرو گذار نكرد , معلوم مى شود كه دنيا و ثروت جزء كمالات نبوده وگرنه به پيامبرش مى داد . اين معنا را بصورت يك حساب رياضى روشن استدلال مى كند .
////////////////////////////////////////
دوستان بااحتیاط این مطلب بیان شود و البته تاکید شود ثروت باشد انسان رابه خدا نزدیک کند خوب است. تکیه مطلب روی این نکته باشد که ثروت کمال نیست
دعابرای همه
#دعا
#مومنین
#دعا_برای_همه
#وسعت_دعا
#کریم
#کریمانه
دعاء در سطح بلند و براى همه باشد . اينطور نباشد كه تنها خودمان را دعاء كنيم . مردى در حضور رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم عرض كرد مجمع البيان , امين الاسلام طبرسى
خدايا پيامبر را بيامرز , مرا بيامرز . لسانش لسان حصر بود . حضرت فرمودند تو چرا دور رحمت خدا را سنگ چين كردى . چرا فقط من و تو , بگو همه مؤمنين : اذا دعا احدكم فليعم فانه اوجب للدعاء .
اين دعاى امام رضا عليه السلام چقدر كريمانه است : واغفر لمن فى مشارق الارض و مغاربها من المؤمنين و المؤمنات بحار الانوار , ج 12 , ص 23
. خدايا در مشرق و مغرب عالم هر كسى كه اهل ايمان است او را بيامرز .
بوی گند گناه
گناه تعفن دارد و انسان گنهکار متعفن می شود.
ما اگر باور کنیم باطن گناه را هرگز نزدیک ان نمی شویم.
بدترازنجاست
طلبه جوانی از مقدس اردبیلی (ره) پرسید: استاد! آیا شما گناه میکنید؟
استاد گفت: فرزندم؛ همه انسانها جایز الخطا هستند.
دوباره پرسید: عموم انسانها را که میدانم، منظورم خود شما هستید، آیا شما گناه میکنید؟
مقدس اردبیلی (ره) با تبسم پاسخ داد: الله اکبر، حالا که اینقدر اصرار میکنی، باید بگویم نه! من گناه نمیکنم.
شاگرد پرسید: آیا فکر گناه هم نمیکنید؟
استاد فرمود: نه عزیزم، فکر گناه هم نمیکنم.
طلبه جوان که خیلی تعجب کرده بود پرسید: مگر امکان دارد استاد؟
مرحوم مقدس اردبیلی فرمود: آری، امکان دارد، اگر قبول ندارید من سؤالی از شما میپرسم، جواب صحیح آن را بدهید:
آیا شما نجاست میخورید؟
طلبه جوان که احساس میکرد مورد اهانت قرار گرفته، رنگ چهرهاش تغییر کرد و گفت: نه استاد، این چه سؤالی است؟
مقدس اردبیلی (ره) دوباره فرمود: آیا فکر خوردن نجاست را هم نمیکنی؟
جواب داد: نه
استاد فرمود: گناه نزد من مثل نجاست است، حتی بدتر از آن است.
* از: عبرتها در آينه داستانها، احمد دهقان، انتشارات نهاوندي، قم، چاپ اوّل، 1378 ش، ص 60.
خب انسانی که تر روز گناه میکند هر روز این گناه اورا متعفن می کند دل او را بدبو میکند زبان او را غیبت گندیده می کند چه کند بوی گناه از وجود او برطرف شود؟
وجود مبارك رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: استغفار كنيد، از خدا طلب مغفرت كنيد و به بارگاه الهی برگرديد «تَعَطَّرُوا بِالاسْتِغْفَارِ لَا تَفْضَحَنَّكُمْ رَوَائِحُ الذُّنُوبِ»؛[۱]
خودتان را با عطر استغفار معطّر كنيد. ما يك عطر ظاهري داريم كه مستحب است كسی مسجد ميرود،حسينيه ميرود، مراكز عبادی ميرود، نماز جماعت ميرود، نماز جمعه ميرود مستحب است خودش را معطّر كند که اين دستور دينی ماست، اما يك عطر ديگری است كه آن در درون ماست و از برگ گُل گرفته نميشود؛ فرمود خودتان را با استغفار معطّر كنيد، وگرنه بوي بد گناه رسوايتان ميكند: «تَعَطَّرُوا بِالاسْتِغْفَارِ لَا تَفْضَحَنَّكُمْ رَوَائِحُ الذُّنُوبِ».
[۱]وسائل الشیعه ج۱۶ ص۷۰
///////////
می توانید اینطور استدلال کنید وقتی حقیقت
غیبت گوشت برادر مومن راخوردن است و این مثال نیست واقعیت است خب این گوشت مردار وجود انسان را متعفن می کند پس......
درسی از اولین زائر حضرت حسین
بنا به نقل منابع تاریخی مثل طبری و مرحوم طبرسی نخستین زائر امام حسین علیه السلام جابر ابن عبدالله انصاری بود
جابر از اصحاب پنج امام (از امام علی(ع) تا امام باقر(ع)) دانستهاند. او پس از واقعه عاشورا، نخستین زائر امام حسین(ع) بود که در روز اربعین به کربلا رسید. همچنین بنابر روایات، او سلام پیامبر(ص) را به امام باقر(ع) رساند.
وقتی جابر ابن عبدالله انصاری و عطیه به سرزمین کربلا رسیدند نزدیکی قبر شریف حضرت بودند که جابر و عطیه کفش ها را به حرمت سرزمین کربلا از پای درآورند و به دست گرفتند. جابر به عطیه گفت من که چشمم نمی بیند نزدیک مرقد که رسیدیم بگو ادب کنم. یک مرتبه رسیدند به جایی که روی آن نوشته شده بود: هذا قبر حسین ابن علی بن ابیطالب الذی قتلوه عطشانا. جابر وقتی متوجه شد خودش را روی قبر انداخت و بنا کرد به گریه و شیون و زاری. دو جمله گفت که عجیب است. جمله اول او برای ما زائزین دلسوخته می تواند بشارت دهنده و قابل استفاده باشد،
جمله اول جابر این بود که گفت ای حسین بن علی! شکر خدا که ما در این واقعه با تو بودیم. عطیه در اعتراض به جابر گفت ولی ما که با حسین ابن علی نبودیم. جابر به عطیه این نقل قول از رسول الله (ص) را یادآور شد که: مَن أحبَّ قَوماً حَشَرَهُ اللّه ُ فِى زُمرَتِهِ / کسی که کسی را دوست دارد خداوند او را با کسی که دوستش دارد محشور می کند. من هم از بچگی حسین (ع) را دوست داشتم و راه او را تایید می کردم . من کور بودم و نمی توانستم در جنگ باشم اما دلم با حسین (ع) بود. اگر تنم آن جا و آن روز در کربلا نبود اما دلم، فکرم و اندیشه ام آن جا بود پس عطیه ما آن روز در آن جا بودیم.جمله دومی که جابر گفت وقتی خودش را روی قبر مولایش انداخت گفت حبیبی حبیبی حبیبی / ای دوست من ای دوست من ای دوست من چرا جواب مرا نمی دهی، دوستت به زیارت تو آمده است. من جابرم از مدینه به دیدار تو آمده ام. این تن بی سر چرا جواب دوست خود را نمی دهد. در این لحظه بود که یک مرتبه صدای جمعیت و زنگوله شتران به هوا برخاست. عطیه و جابر گفتند نکند بنی امیه سراغ ما آمده اند. جابر به غلامش گفت احتمال دارد اسرا برای زیارت به این جا آمده باشند. اگر این مژده را برای من بیاوری تو را آزاد می کنم. غلام رفت و برگشت و گفت البشاره البشاره. مژده باد که اهل بیت آمده اند. صاحب عزا رسید و و آمدند و خودشان را بر روی قبر پاک و مطهر حضرت انداختند. وقتی حضرت زینب (س) بر سر قبر برادر آمد و ماجرای شام و کوفه را ذکر کرد غوغایی به پا خاست...
مرثیه بخوان...... 😭
دست راستم را سال قبل قطع کردید!!😭
وقتی «متوکل» به خلافت رسید، دشمنی و خصومتش با شیعیان و اهل بیت به آنجا رسید که مزار امام حسین بن علی علیه السّلام را در کربلا تخریب کرد و دستور داد آن جا را شخم بزنند و بر راه های منتهی به مزار آن حضرت مأمورینی گماشت تا هرکس به زیارت حسین بن علی علیه السّلام می رود، دستگیر کرده و به قتل برسانند.
ثبت نامی عجیب!
به رغم وحشیگری های متوکل نسبت به زوار بارگاه امام حسین (علیه السلام)، هرگز این مسیر تعطیل نشد و از رونق نیفتاد و مردم به صورت های مختلف خود را به کربلا می رساندند و امام حسین (علیه السلام) را زیارت می کردند. سرانجام متوکل مجبور شد، طی فرمانی زیارت بارگاه امام حسین (علیه السلام) را به شرط اینکه دست راست زائر را قطع کنند، آزاد نماید! و در اندک زمانی صف مشتاقان زیارت با وجود این شرط نیز طولانی گردید!
مسعودی، مورخ بزرگ، در کتاب مروج الذهب می نویسد: «خانمی به قصد زیارت بارگاه امام حسین (علیه السلام) به مامور ثبت نام مراجعه کرد. به وی تذکر دادند، آیا می دانی که شرط رفتن به زیارت قطع دست است؟ آن زن پاسخ داد: از شرایط آگاهم! متصدی ثبت نام، اسم این خانم را می نویسد. آن گاه به وی دستور می دهد: دستش را برای قطع کردن بیرون بیاورد. آن زن دست چپ خود را بیرون می آورد! مامور می گوید: خانم فرمان خلیفه می گوید، باید دست راست داوطلب زیارت قطع شود.آن زن دست راست خود را از زیر حجاب بیرون آورده و می گوید: این دست را سال گذشته قطع کردید!
حرکت به سامرا
عزیزانم راهی سامرا هستیم ابتدا از موقعیت جغرافیایی این شهر کمی بدانیم:
موقعیت جغرافیایی
شهر سامرا در شرق رودخانه دجله و در شمال بغداد واقع شده است. این شهر، مرکز استان صلاح الدین و در فاصله ۱۲۴ کیلومتری بغداد واقع شده است. سامرا از شرق به کرکوک، از شمال به استان نینوا، از غرب به استان الانبار و از جنوب به بغداد منتهی میشود.
تاریخچه شهر سامرا
تاریخچه را لازم نیست بیان کنید و لکن شاید زائری پرسید پاسخ داشته باشید
در سال ۲۲۱ق و دوران حکومت معتصم عباسی فرزند هارون عباسی، پایتخت از بغداد به سامرا منتقل گردید و تا سال ۲۷۶ ادامه داشت سامرا در دوران معتصم به اوج قدرت و آبادانی رسید و کاخها، گردشگاهها، بازارها، مساجد و عمارتهای عظیم در آن ایجاد شد. این شکوه و عظمت تا دوران معتمد عباسی (حکومت ۲۵۶ - ۲۷۹ق) ادامه داشت تا اینکه وی پایتخت را به بغداد بازگرداند
چرایی و چگونگی حضور دو امام شیعه در سامرا
متوکل در سال ۲۳۳ق مصمم شد تا امام هادی(ع) را از مدینه به سامرا بیاورد. علت این امر را رسیدن گزارشهایی حاکی از میل مردم به امام هادی(ع) ذکر کردهاند. متوکل امام هادی(ع) را از مدینه به بغداد و سپس به سامرا آورد و ۲۰ سال و ۹ ماه در آنجا ساکن بود تا اینکه همانجا در زمان حکومت معتز مسموم شده و شهید شد و در همانجا مدفون شد امام حسن عسکری(ع) نیز به همراه پدرش در سال ۲۳۳ق/۸۴۷م به سامرا آورده شد و تا پایان عمرشان در همان جا بودند. امام عسکری(ع) درسن ۲۸ سالگی مسموم شد و به شهادت رسید
چرا سامرا سنی نشین است؟
در شعبان ۱۲۹۰ق، میرزای شیرازی از مراجع تقلید شیعه، به شهر سامرا کوچ کرد و در آنجا حوزه علمیه تأسیس کرد. در این حوزه علمای بزرگی مانند سید حسن صدر، سید محسن امین، محمدجواد بلاغی، آغا بزرگ تهرانی اشتغال داشتند. فتوای تحریم تنباکو در مدت اقامت میرزا در سامرا صادر شد. خروج شیعیان پس از اینکه میرزای شیرازی در سال ۱۳۱۲قدر سامرا درگذشت، شیعیان هم کمکم سامرا را ترک کرده و به سمت دیگر شهرهای شیعهنشین بهویژه در جنوب عراق یعنی کربلای معلی و نجف اشرف کوچ کردند. بر همین اساس، سامرا آرامآرام به یک شهر سنینشین تبدیل شد. چند دهه پس از حکومت حزب بعث، تقریبا حضور شیعیان در سامرا به صفر رسید.
زیارتگاههای سامرا
✓مسجد و حرم عسگریین مدفن امام هادی (ع) و امام عسگری (ع) که مهمترین مکان زیارتی شهر سامرا محسوب میشود،
✓مرقد مطهر نرجس خاتون همسر امام حسن عسگری (ع) و مادر مكرمه حضرت مهدی (عج) که قبر مطهر آن بانوی بزرگوار در پشت ضريح امام حسن عسگری (ع) قرار دارد،
✓مرقد حكيمه خاتون دختر امام جواد (ع) که در پايين پا و چسبيده به ضريح عسگريين مدفون است،
✓قبر مطهر حسين بن علی الهادی،
✓سرداب مقدس که طبق روایات امام مهدی (عج) بارها در زمان حیات پدر و پس از آن در این مکان دیده شده و علت نامگذاری این مکان به سرداب غیبت همین است.
سرداب مقدس
#سرداب، زیرزمین خانه امام عسکری(ع) در سامرا بوده است.قداست این مکان به دلیل انتسابش به امامان معصوم است؛چرا که محل زندگی امام هادی(ع)، امام عسکری(ع) و امام زمان(عج) بوده است
در #سرداب، چاهی معروف به «چاه غیبت» است که به گفته شیخ عباس قمی، عدهای از زائران در داخل سرداب، از حوضی که محل وضوی امامین عسکریین بوده به عنوان تبرک خاک برمیداشته و کمکم این مکان به چاه غیبت معروف شده است.
شیخ عباس قمی همچنین از محدث نوری نقل کرده که عدهای از خادمان سرداب برای کسب منافع مادی و دنیوی، این مکان را چاه صاحب الزمان معرفی کردهاند و از آن محل، خاکی برای تبرک در مقابل دریافت پول به زائران میدادهاند و شیخ العراقین برای جلوگیری از این اقدام، چاه مذکور را پر کرده و در آن را بسته، اما بعدها خادمان دوباره آن را باز کردهاند
ماموریت سخت امام هادی و امام عسکری
وجود مبارک حضرت هادی(سلام الله علیه)، گذشته از آن مشکلات سیاسی که با آنها روبرو بود یک بار سنگینی روی دوش امام دهم و امام یازدهم بود. آنها میخواستند مردم را، امت اسلامی را، جامعه قرآنی را با یک حقیقت تازهای آشنا کنند و آنها را آماده کنند، بگویند امام دوازدهمی هست که کسی او را نمیبیند، یک غیبت کوتاه دارد، یک غیبت طولانی دارد، ممکن است هزارها سال طول بکشد. هاضمه بشر برای ادراک این مطلب آماده نبود! الآن به لطف الهی از بس گفته شد جریان غیبت وجود مبارک حضرت برای ما حل شده است، وگرنه آن اوایل چه کسی میفهمید یک کسی میآید هزارها سال در پرده غیبت است! تمام تلاش و کوشش امام نهم و دهم و یازدهم در این بخش خلاصه میشد تا مردم را آماده کنند که امام دوازدهم میآید و او را نمیبینید و ممکن است قرنها طول بکشد! این مساله بار سنگینی روی دوش امام هادی و امام عسکری(سلام الله علیهما) بود و این بار را به مقصد رساندند.
بخشی از سخنرانی آیت الله جوادی آملی
درسی از امام هادی علیه السلام _اثر خداترسی
🔸 صالح بن سعید به حضور امام هادی (علیه السلام) مشرف شد دید حضرت را در کوی فقرا تحت نظر دارند، به امام هادی علیه السلام عرض کرد: «أَرَادُوا إِطْفَاءَ نُورِکَ وَ التَّقْصِیرَ بِکَ»؛ مأموران عباسی خواستند نور تو را خاموش کنند؛ حضرت فرمود نتوانستند، نگاه کن ببین در این کوی فقرا چه می بینی، نگاه کرد دید بوستان هایی است؛ همان ﴿جَنّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ﴾؛[١] تقریباً آنچه را قرآن درباره بهشت یاد فرموده است، صالح بن سعید با چشم ملکوتی دید. حضرت امام هادی سلام الله علیه به صالح بن سعید فرمود: «فَهَذَا لَنَا عَتِیدٌ»؛[٢] این برای ما آماده است.
🔸 «مَنِ اتَّقَی اللَّهَ یُتَّقَی»؛[٣] چیزی انسان باتقوا را گرفتار خود نمی کند و اگر کسی #مطیع_خدا بود ماسوای خدا از او اطاعت می کنند، چه اینکه از حضرت هادی (سلام الله علیه) اطاعت کردند. فرمود اگر کسی مطیع خدا بود باکی از خشم مردم ندارد چون سود و زیان به دست مردم نیست.
📚 [١] . سورهٴ آلعمران، آیهٴ ١٥
[٢] . الکافی(ط - الإسلامیة) ج ١، ص ٤٩٨
[٣] . الکافی(ط - الإسلامیة) ج ١، ص ١٣٨
محمد بن علی الهادی(ع) مشهور به سید محمد
فرزند امام هادی(ع) است برادر امام یازدهم عموی امام زمان علیهم السلام است اینقدر مقام سیدمحمد بالا بود که برخی گمان میکردند امامت پس از پدرش به او میرسد؛ اما با مرگ او در زمان حیات پدرش، امام حسن عسکری(ع) به امامت رسید.
سید محمد نزد عراقیان جایگاه ویژهای دارد: به نامش سوگند یاد نمیکنند، کراماتش مشهور است
حالا بیشتر خواستید از کرامات این امام زاده عظیم الشان بدانید آثاری درباره سید محمد نوشته شده است که بیشتر آنها درباره زندگی و کرامات نقل شده از وی است؛ از جمله کتاب عربی «حیاة و کرامات ابوجعفر محمد بن الامام علی الهادی(ع)» اثر محمدعلی اُردوبادی که با عنوان «ستاره دُجَیل» به فارسی ترجمه شده است.
ان اکرمکم عند الله اتقاکم
#مسجد_مدینه
یک وقتی دنبال مطلبی میگشتم، به این یک روایت بسیار زیبا و باارزش هست که پیغمبر اکرم تنها در #مسجد نشسته بودند، مسجد زمان ایشان هم خیلی معمولی بود، حتی بی در و پیکر بود، سقف و پنجره نداشت، فرش نداشت، یک چهاردیواری بود که پیغمبر طرحش را داده بودند، دیوارها را آورده بودند بالا آن هم نه خیلی دیوار بلند که روزهای گرم مردم عبایشان را پهن میکردند که روی این ریگهای کف مسجد دستشان زانویشان نسوزد.
آن زمان پول نداشتند، ثروتمندی در مدینه نبود، ثروتمند در قلعههای خیبر بود، چهار تا هم که ثروتمند بودند دین نداشتند، پیغمبر عزیز اسلام بودند و یک جمعیت از نظر مالی ضعیف و ناتوان. خدا میداند که پیغمبر اکرم در این مسجد با آن وضعی که نه سقف، نه فرش، نه در و پنجره داشت چه انسانهایی را تربیت کرد.
امر به #اذان و انتخاب مؤذن
در مدینه مسیحیها کلیسا داشتند که روزهای یکشنبه ناقوسشان را به صدا درمیآوردند، حالا هم سر کلیساها هست، هم در داخل هم در خارج. یک روز مسلمانها به پیغمبر اکرم گفتند: اینها میخواهند مردم را جمع کنند در کلیسا ناقوس میزنند ولی ما هیچ علامت و نشانه و شعاری نداریم که وقت نماز صبح و ظهر و مغرب و عشا را به گوش مردم برسانیم؛ این پیکره الهی و ملکوتی اذان نازل شد.
پیامبر مأموریت اذان گفتن را دادند به بلال که عرب هم نبود، اهل مکه مدینه نبود، اهل همین حبشه بود، آن وقت به ایشان میگفتند برود اذن بگوید. بلال لهجۀ خیلی روشنی هم نداشت و کلمات را خیلی خوب نمیتوانست ادا بکند، مثلاً نمیتوانست شین بگوید، نمیتوانست راحت بگوید «اشهد ان لا اله الا الله» ایشان مأمور شد که اوقات نماز را با اذان اعلام بکند.
اسلام یک درخت تازهای بود، هنوز خیلی پا نگرفته بود، مردم هنوز کاملاً به آداب الهی مؤدب نشده بودند، آمدند به پیغمبر گفتند که غیر از این کلاغ سیاه که میفرستی بالای پشت بام قارقار میکند کسی دیگر نبود؟ این نگاه مردم بود، فکر میکردند یک نفر باید برود اذان بگوید که دوازده دستگاه موسیقی را کلاس دیده باشد، تحریر بلد باشد، صدایش خیلی پرجاذبه باشد.
پیغمبر اکرم اصلاً هیچ کاری از پیش خودشان نمیکردند، تصمیمی از پیش خودشان نمیگرفتند، تسلیم خدا بودند که حالا جواب این مردم یاوهگو را پروردگار عالم چه میدهد. پروردگار در سورۀ حجرات جواب مردم را داد که شما اگر این کلاغ سیاه را نمیخواهید من این انسان مؤمن الهی ملکوتی را میخواهم، شما اگر از صدای این خوشتان نمیآید من صدایش را دوست دارم.
شما اگر برای بلال ارزش قائل نیستید، این ملاک ارزش که اعلام شد: «انَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ»(حجرات، 13) این آیه دربارۀ بلال نازل شد که فکر میکنید خوش قیافهها پیش من ارزش دارند یا پولدارها پیش من ارزش دارند یا آنهایی که خیلی قیافه زیبای بدنی دارند پیش من ارزش دارند؟ پیش من آنهایی ارزش دارند که اهل تقوا هستند، من به صدا و قیافه کاری ندارم. خدا بلال را اینطور تأیید کرد، این شکل مسجد و اوضاع مسجد و مؤذن مسجد.
بخشی از سخنران #شیخ_انصاریان زید عزه
**دوستان عزیز مسئله مسئله #اماکن_ تخییر از چند جهت اختلافی است:
۱✓اصل #تخییر: برخی از قدماء مثل سیّد مرتضی و إبن جنید قائل به تعیّن تمام و برخی از قدماء مثل شیخ صدوق و برخی از متأخّرین مثل آیت الله شبیری زنجانی قائل به تعیّن قصر شده اند.
۲✓محدوده تخییر
برخی در سراسر شهر #کوفه قائل به #تخییر هستند (آیت الله سیستانی)
برخی فقط در محدوده مسجد قدیم
و همین طور در مورد حرم امام حسین علیه السلام
**اما یک نکته خیلی دقیق**
اگر در نماز جماعت زیر زمین حرم #امام_ حسین علیه السلام اقامه نماز کنید می شنوید که امام جماعت تاکید بر #قصر خواندن برای مسافرین می کند دقت مهمتر اینکه خادمین در صحن راهنمایی می کنند نماز نماینده آیت الله سیستانی در زیر زمین!
این اشارات به این جهت است که اولا آیت الله سیستانی #تخییر را تا فاصله ۱۱متر و نیم اطراف ضریح می داند بنابراین در صحن ها و رواق ها نماز شکسته است حال اگر به فرض چند نفر از مقلدین آیت الله خامنه ای در نماز زیر زمین شرکت کنند و حلقه اتصال جماعت یک یا چند نفر از مقلدین آیت الله سیستانی باشند و بخواهند نماز راکامل بخوانند؛ به نظر مقلدین آیت سیستانی نماز اینها یه صورت تمام باطل است و با نماز باطل اتصال برقرار نمی شود این است که امام جماعت قبل از نماز عشا چند بار تاکید می کند مسافرین نماز را شکسته بخوانند.
این دقت خوبی است امیدوارم به همین اندازه روحانی محترم کاروان دقت کند که چه نوشتم.
جمع بندی:
به نظر می رسد در صحن ها و رواق ها شکسته نماز خواندن زائرین #مسافر هم مطابق با احتیاط است هم مطابق با نظم
به دوستان و فامیل خبربده میری کربلا
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
حَقٌّ عَلَى اَلْمُسْلِمِ إِذَا أَرَادَ سَفَراً أَنْ يُعْلِمَ إِخْوَانَهُ وَ حَقٌّ عَلَى إِخْوَانِهِ إِذَا قَدِمَ أَنْ يَأْتُوهُ.
«بر مسلمان است که هرگاه قصد سفر کرد، دوستانش را خبر کند و بر دوستان اوست که هر گاه از سفر بازگشت به دیدارش روند»
الکافی ج٢ ص١٧۴
مفاتیح الحیاة، صفحه ١٨۶
دلیل تعدد نماز جماعت در حرم امام حسین علیه السلام
شاید برای زائری این سوال پیش آید که چرا یک نماز جماعت به امامت یک نفر برگزار نمی شود؟! چراباید در حرم امام حسین علیه السلام همزمان چند جماعت باشد؟ در پاسخ برخی سعی میکنند این تعدد جماعت را ارتباط دهند به دار و دسته شیرازی و سیستانی! باهمین ادبیات که نوشتم [دار و دسته]!
خیر؛بنده جویا شدم از یکی از امامان جماعت پرسیدم گفتند: مسیر تشرف به ضریح نباید بسته شود چون آیت الله سیستانی می فرمایند این مکان اولا وقف برا ی زوار امام حسین علیه السلام است
پس به هیچ وجه راه نباید مسدود شود.لذا با باز بودن مسیرهای تشرف اتصال در همه صحن ها برقرار نیست این است که چند جماعت برگزار می شود.
بر فرض صحت وجود دار و دسته؛ پیشنهاد می شود روحانیون معزز نگذارند این موضوع جنجالی شود !!
اهم وقایع زندگی امام کاظم(ع) در یک نگاه
الف✓۲٠سال با پدرشون امام صادق علیه السلام زندگی کرد.
ب✓بعد از شهادت پدر درسن ۲٠سالگی به امامت رسید
اهم وقایع زندگی امام کاظم(ع) در یک نگاه
۱- شهادت امام جعفر صادق(ع)، پدر امام موسی کاظم، به دست منصور دوانیقی، در سال .148 ه. ق
۲- پیدایش انشعاباتی در مذهب شیعه، مانند: اسماعیلیه، افطحیه و ناووسیه، پس از شهادت امام جعفر صادق(ع) و معارضه آنان با امام موسی کاظم در مسئله امامت.
۳- ادعای امامت و جانشینی امام جعفر صادق(ع)، توسط عبدالله افطح، برادر امام موسی کاظم و به وجود آوردن مذهب افطحیه در شیعه.
۴- احضار امام موسی کاظم(ع) به بغداد و زندانی شدن در آن شهر به دستور مهدی عباسی.
۵- زندانی شدن امام موسی کاظم(ع) در بغداد در دوران حکومت هادی عباسی.
۶- دستگیری امام موسی کاظم(ع) در مدینه و فرستادن آن حضرت به زندان عیسی بن جعفر در بصره، به دستور هارون الرشید در سال 179 ه. ق.
۷- انتقال از زندان بصره به زندان فضل بن ربیع در بغداد.
۸- انتقال از زندان فضل بن ربیع به زندان فضل بن یحیی برمکی.
۹- مراعات کردن حال امام موسی کاظم(ع) در زندان، توسط فضل بن یحیی و عکس العمل شدید هارون به این قضیه.
۱٠- مضروب و مقهور شدن فضل بن یحیی توسط هارون به خاطر مراعات حال امام(ع) در زندان.
۱۱- انتقال از زندان فضل بن یحیی به زندان سندی بن شاهک.
۱۲- مسموم شدن و شهادت امام موسی کاظم(ع) با خرمای زهرآلود توسط سندی بن شاهک در زندان در 25 رجب .183 ه . ق.
۱۳- انتقال پیکر مطهر امام موسی کاظم(ع) به (پل) بغداد و فراخوانی مردم برای دیدن آن توسط ماموران هارون الرشید.
۱۴- انزجار سلیمان بن جعفر بن منصور دوانیقی از تحقیر پیکر امام موسی کاظم(ع) توسط ماموران حکومتی و دستور او به تجهیز و تکفین مناسب شان پیکر آن حضرت و به خاک سپاری در مقابر قریش بغداد.
وضعیت زندانهایی که امام(ع) در آن محبوس بودند
میدانید که هارون الرشید این حاکم عباسی در دوران حکومت خویش، امام کاظم(ع) را بارها زندانی کرد.
مدت کامل اسارت ایشان را ده سال و اندی تا دوازده سال گزارش کردهاند.،
منبع: عیون اخبار الرضا(ع)، ج ۱، ص ۹۵.
وضعیت زندانهایی که امام(ع) در آن محبوس بودند.
اگرچه در بسیاری از موارد امام(ع) در خانه برخی از افراد، محصور و تحت نظر بودند؛ اما در مواردی حکومت عباسی به شکنجه امام(ع) در زندانهایی مخوف میپرداختند که در زیارتنامه حضرتشان به این موضوع اشاره شده است: «وَ الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیود»؛بحار الانوار، ج 99، ص۱۷
درود بر موسی بن جعفر، آنکه با پاهای بسته به زنجیرها در قعر زندانها و تاریکی سیاهچالها شکنجه میشد.
بر اساس گزارشی دیگر، هارون گاهی برای تفریح به پشت بامی میرفت که مشرف بر زندان بود. روزی به ربیع گفت که این پارچه چیست که هر روز آنرا داخل زندان میبینم؟! ربیع گفت: پارچه نیست! موسی بن جعفر است که بعد فجر تا هنگام نماز ظهر به سجده میرود. هارون گفت: او از راهبان بنی هاشم است! ربیع از او پرسید: پس چرا در زندان بر وی سختگیری میکنی؟ هارون گفت: چارهای نیست!
توطئه شهادت امام کاظم علیه السلام
همانگونه که گفته شد هارون از تمام افرادی که امام(ع) در زندان و یا تحت نظر آنان بودند، خواسته بود تا حضرتشان را به شهادت برسانند، اما هیچ کدامشان نپذیرفتند و تنها سندی بن شاهک بود که این تقاضا را پذیرفته و آنرا اجرا کرد.
عیون أخبار الرضا(ع)، ج1، ص: 99
شهادت در زندان
روایات متعددی حاکی از آن است که امام(ع) با سمی که هارون به ایشان خوراند به شهادت رسید:
هارون تصمیم گرفت آنحضرت(ع) را با سم به قتل برساند. لذا مقدارى خرما که خرما کاملا به آن سم آغشته شده بود به یکى از خدمتکارانش داد و گفت: «این سینى خرما را نزد موسى بن جعفر ببر و بگو خلیفه از این خرما خورده است و مقدارى را نیز براى شما کنار گذاشته است، و شما را قسم مىدهد که این خرما را تا آخر بخورید، زیرا که خودم با دستم آن را براى شما انتخاب کرده ام». خادم به خدمت حضرت آمد، و پیام هارون را رساند. سرانجام امام(ع) خرماهای مسموم شده را تناول نمودند و بعد از سه روز به شهادت رسیدند.
همچنین هنگامی که امام کاظم(ع) از دنیا رفت، سندی بن شاهک دستور داد جنازه آنحضرت را روی پل بغداد نهادند و به مردم اعلام کرد که آنحضرت به مرگ مقدّر از دنیا رفته است. مردم میآمدند و بدن مطّهر آنحضرت را میدیدند و آثار جراحت و زخمی در آن نبود.
معجزه حضرت جواد(ع)
بیان مقدمه برای هضم مطلب:
طبع آتش، سوزاندن است؛ در طول تاریخ سابقه نداشته و نیز نخواهد داشت که آتش به جای سوزاندن، خنک کند. البته طبق قرآن، روزگاری بر این آتش گذشت که به امر پروردگار سرد شد: «يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ»(انبیاء، 69). آنگاه که نمرودیان به ملت منطقهٔ بابل اعلام کردند: این جوان که «فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ»(انبیاء، 60)، دشمن شما ملت و معبودان شماست.
سردشدن آتش به امر پروردگار بر ابراهیم(ع)، نشانگر قدرت و ارادۀ الهی است؛ بنابراین یقین بدانید که هر حرکتی در عالم، تنها با ارادهٔ او انجام میشود. اگر ما نیز به این امر باور داشته باشیم، خیلی از مشکلات هم برای ما گلستان میشود. قرآن میفرماید: «لَنْ يُصِيبَنا إِلَّا ما كَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»(توبه، 51) هرگز حادثهای برای ما پیش نمیآید، مگر اینکه پروردگار به پای ما نوشته باشد. او مولا و مالک ماست و ما مملوک او هستیم. آنهایی که ایمان دارند، به او تکیه کنند. همانا این تکیهگاه، استوارترین و محکمترین تکیهگاه است.
معده اسید بسیار پرقدرتی دارد و اگر اسید معدهٔ کسی کم بشود، دستگاه گوارشش مختل میشود. معده خیلی نازک است، ولی این اسید بهاندازهٔ سر سوزن هم معده را سوراخ نمیکند. اسید معده خیلی قوی است و استخوان را در حیوانات نرم میکند؛ حالا معدهٔ بزرگ یک نهنگ در تاریکی آب، تاریکی شب و تاریکی معده، مهمانی از طرف خدا دارد. نهنگ یونس(ع) را قورت میدهد. حالا نهنگ از طرفی باید غذای خودش را بخورد و معده هم آن غذا را هضم بکند؛ از طرفی هم خدا به او گفته که مهمان مرا هضم نکن! این قدرت و ارادۀ خداوند است.
معجزه حضرت جواد(ع)
با شنیدن داستان ابراهیم(ع) و یونس(ع)، باور معجزهٔ حضرت جواد(ع) خیلی آسان میشود. علیبنخالد میگوید: شنیدم که کسی را به دستور محمدبنعبدالملک زیاد، با غل و زنجیر سنگین زندانی کردهاند؛ علت زندانیشدنش هم، ادعای پیغمبری او بود.
وقتی در زندان به دیدن او رفتم، بسیار تعجب کردم. او آدم بسیار فهیم و فرزانهای بود. به او گفتم چرا تو را به زندان انداختهاند؟ گفت: روزی مشغول عبادت کنار مدفن سر مقدس ابیعبدالله(ع) بودم که آقایی به من گفت بلند شو! من هم بلند شدم و دوتایی رفتیم. لحظهای نگذشت که خودم را در مسجد کوفه دیدم؛ اعمال مسجد را انجام دادم و دوباره در یک چشم بههمزدن به مسجدالنبی و مسجدالحرام رفتیم؛ تمام اعمال این دو مسجد را بهجا آوردیم و در آخر، دیدم همانجا در مسجد اموی، کنار مدفن سر مطهر ابیعبدالله(ع) هستم.
این ماجرا سال بعد نیز به همین شکل رخ داد و من این داستان را برای دو نفر گفتهام که پخش شد. محمدبنعبدالملک زیاد نیز دستور بازداشت مرا داد. من قلم و کاغذی به او دادم و گفتم داستانت را بنویس تا به وزیر عباسی برسانم. وقتی نامه را به محمدبنعبدالملک دادم، او در جواب نامه با مسخره نوشت: به همان کسی که تو را در یک چشم بههمزدن به مسجد کوفه، مدینه و مسجدالحرام برده است، بگو آزادت کند.
علیبنخالد میگوید: دو روز بعد که به زندان رفتم، نگهبانان زندان بسیار هراسناک بودند، گویی دنبال چیزی میگشتند. گفتم چه خبر است؟ گفتند: ما یک زندانی داشتیم، نمیدانیم دیشب زمین او را فرو برده یا یک پرندهٔ قوی با خودش برده است.
این شخص میگوید: در سفر دوم، وقت خداحافظی به آن آقا گفتم: به حق کسی که چنین قدرتی را به تو داده، اسمت را به من بگو. نگاهی به من کرد و گفت: اسم من «محمدبنعلیبنموسی» است. من جوادالائمه هستم.
**دوستان عزیز تاکید می نمایم
۱_فهرست مطالب نوار بالا سنجاق شده پس کلیک فرمایید
۲_وقتی دسترسی به اینترنت دارید هر کدام از فهرست را یکبار کلیک کنید دفعات بعد بدون اینترنت باکلیک بر موضوع به مطلب می رسید
قبرحضرت قاسم کجاست؟
به اجماع همه مورخان و ارباب تراجم، قاسم بن حسن (علیهالسّلام)، در کربلا به شهادت رسید و به نوشته بیهقی، مقابل عمویش در کربلا در سن ۱۶ سالگی کشته شد و قاتل وی، «عمرو بن سعید بن نفیل» بود. او کنار سایر شهدا، در کربلا به خاک سپرده شد
لباب الانساب، ج۱، ص۴۰۱
پس آرامگاهی که در چهارفرسخی کربلا بنام قاسم ابن الحسن است....؟!
بله؛ چنین ارامگاهی در حدود چهار فرسخی کربلا، در منطقه عتیکات نزدیک شهر مسیّب قرار دارد که بین اهالی، به ابوجاسم و قاسم بن حسن عتیکاوی، شهرت دارد. در مورد شحص مدفون در این بقعه اختلاف نظر هست و قطعا حضرت قاسم که درکربلا شهید شد نیست «شاید یکی از نوادگان و ذریه ائمه (علیهمالسّلام) در این مکان، مدفون باشد.
به گفته بیهقی، حضرت قاسم علیه السلام در زمان شهادت، شانزده ساله بود.