درسی از امام هادی علیه السلام _اثر خداترسی
🔸 صالح بن سعید به حضور امام هادی (علیه السلام) مشرف شد دید حضرت را در کوی فقرا تحت نظر دارند، به امام هادی علیه السلام عرض کرد: «أَرَادُوا إِطْفَاءَ نُورِکَ وَ التَّقْصِیرَ بِکَ»؛ مأموران عباسی خواستند نور تو را خاموش کنند؛ حضرت فرمود نتوانستند، نگاه کن ببین در این کوی فقرا چه می بینی، نگاه کرد دید بوستان هایی است؛ همان ﴿جَنّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ﴾؛[١] تقریباً آنچه را قرآن درباره بهشت یاد فرموده است، صالح بن سعید با چشم ملکوتی دید. حضرت امام هادی سلام الله علیه به صالح بن سعید فرمود: «فَهَذَا لَنَا عَتِیدٌ»؛[٢] این برای ما آماده است.
🔸 «مَنِ اتَّقَی اللَّهَ یُتَّقَی»؛[٣] چیزی انسان باتقوا را گرفتار خود نمی کند و اگر کسی #مطیع_خدا بود ماسوای خدا از او اطاعت می کنند، چه اینکه از حضرت هادی (سلام الله علیه) اطاعت کردند. فرمود اگر کسی مطیع خدا بود باکی از خشم مردم ندارد چون سود و زیان به دست مردم نیست.
📚 [١] . سورهٴ آلعمران، آیهٴ ١٥
[٢] . الکافی(ط - الإسلامیة) ج ١، ص ٤٩٨
[٣] . الکافی(ط - الإسلامیة) ج ١، ص ١٣٨
محمد بن علی الهادی(ع) مشهور به سید محمد
فرزند امام هادی(ع) است برادر امام یازدهم عموی امام زمان علیهم السلام است اینقدر مقام سیدمحمد بالا بود که برخی گمان میکردند امامت پس از پدرش به او میرسد؛ اما با مرگ او در زمان حیات پدرش، امام حسن عسکری(ع) به امامت رسید.
سید محمد نزد عراقیان جایگاه ویژهای دارد: به نامش سوگند یاد نمیکنند، کراماتش مشهور است
حالا بیشتر خواستید از کرامات این امام زاده عظیم الشان بدانید آثاری درباره سید محمد نوشته شده است که بیشتر آنها درباره زندگی و کرامات نقل شده از وی است؛ از جمله کتاب عربی «حیاة و کرامات ابوجعفر محمد بن الامام علی الهادی(ع)» اثر محمدعلی اُردوبادی که با عنوان «ستاره دُجَیل» به فارسی ترجمه شده است.
ان اکرمکم عند الله اتقاکم
#مسجد_مدینه
یک وقتی دنبال مطلبی میگشتم، به این یک روایت بسیار زیبا و باارزش هست که پیغمبر اکرم تنها در #مسجد نشسته بودند، مسجد زمان ایشان هم خیلی معمولی بود، حتی بی در و پیکر بود، سقف و پنجره نداشت، فرش نداشت، یک چهاردیواری بود که پیغمبر طرحش را داده بودند، دیوارها را آورده بودند بالا آن هم نه خیلی دیوار بلند که روزهای گرم مردم عبایشان را پهن میکردند که روی این ریگهای کف مسجد دستشان زانویشان نسوزد.
آن زمان پول نداشتند، ثروتمندی در مدینه نبود، ثروتمند در قلعههای خیبر بود، چهار تا هم که ثروتمند بودند دین نداشتند، پیغمبر عزیز اسلام بودند و یک جمعیت از نظر مالی ضعیف و ناتوان. خدا میداند که پیغمبر اکرم در این مسجد با آن وضعی که نه سقف، نه فرش، نه در و پنجره داشت چه انسانهایی را تربیت کرد.
امر به #اذان و انتخاب مؤذن
در مدینه مسیحیها کلیسا داشتند که روزهای یکشنبه ناقوسشان را به صدا درمیآوردند، حالا هم سر کلیساها هست، هم در داخل هم در خارج. یک روز مسلمانها به پیغمبر اکرم گفتند: اینها میخواهند مردم را جمع کنند در کلیسا ناقوس میزنند ولی ما هیچ علامت و نشانه و شعاری نداریم که وقت نماز صبح و ظهر و مغرب و عشا را به گوش مردم برسانیم؛ این پیکره الهی و ملکوتی اذان نازل شد.
پیامبر مأموریت اذان گفتن را دادند به بلال که عرب هم نبود، اهل مکه مدینه نبود، اهل همین حبشه بود، آن وقت به ایشان میگفتند برود اذن بگوید. بلال لهجۀ خیلی روشنی هم نداشت و کلمات را خیلی خوب نمیتوانست ادا بکند، مثلاً نمیتوانست شین بگوید، نمیتوانست راحت بگوید «اشهد ان لا اله الا الله» ایشان مأمور شد که اوقات نماز را با اذان اعلام بکند.
اسلام یک درخت تازهای بود، هنوز خیلی پا نگرفته بود، مردم هنوز کاملاً به آداب الهی مؤدب نشده بودند، آمدند به پیغمبر گفتند که غیر از این کلاغ سیاه که میفرستی بالای پشت بام قارقار میکند کسی دیگر نبود؟ این نگاه مردم بود، فکر میکردند یک نفر باید برود اذان بگوید که دوازده دستگاه موسیقی را کلاس دیده باشد، تحریر بلد باشد، صدایش خیلی پرجاذبه باشد.
پیغمبر اکرم اصلاً هیچ کاری از پیش خودشان نمیکردند، تصمیمی از پیش خودشان نمیگرفتند، تسلیم خدا بودند که حالا جواب این مردم یاوهگو را پروردگار عالم چه میدهد. پروردگار در سورۀ حجرات جواب مردم را داد که شما اگر این کلاغ سیاه را نمیخواهید من این انسان مؤمن الهی ملکوتی را میخواهم، شما اگر از صدای این خوشتان نمیآید من صدایش را دوست دارم.
شما اگر برای بلال ارزش قائل نیستید، این ملاک ارزش که اعلام شد: «انَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ»(حجرات، 13) این آیه دربارۀ بلال نازل شد که فکر میکنید خوش قیافهها پیش من ارزش دارند یا پولدارها پیش من ارزش دارند یا آنهایی که خیلی قیافه زیبای بدنی دارند پیش من ارزش دارند؟ پیش من آنهایی ارزش دارند که اهل تقوا هستند، من به صدا و قیافه کاری ندارم. خدا بلال را اینطور تأیید کرد، این شکل مسجد و اوضاع مسجد و مؤذن مسجد.
بخشی از سخنران #شیخ_انصاریان زید عزه
**دوستان عزیز مسئله مسئله #اماکن_ تخییر از چند جهت اختلافی است:
۱✓اصل #تخییر: برخی از قدماء مثل سیّد مرتضی و إبن جنید قائل به تعیّن تمام و برخی از قدماء مثل شیخ صدوق و برخی از متأخّرین مثل آیت الله شبیری زنجانی قائل به تعیّن قصر شده اند.
۲✓محدوده تخییر
برخی در سراسر شهر #کوفه قائل به #تخییر هستند (آیت الله سیستانی)
برخی فقط در محدوده مسجد قدیم
و همین طور در مورد حرم امام حسین علیه السلام
**اما یک نکته خیلی دقیق**
اگر در نماز جماعت زیر زمین حرم #امام_ حسین علیه السلام اقامه نماز کنید می شنوید که امام جماعت تاکید بر #قصر خواندن برای مسافرین می کند دقت مهمتر اینکه خادمین در صحن راهنمایی می کنند نماز نماینده آیت الله سیستانی در زیر زمین!
این اشارات به این جهت است که اولا آیت الله سیستانی #تخییر را تا فاصله ۱۱متر و نیم اطراف ضریح می داند بنابراین در صحن ها و رواق ها نماز شکسته است حال اگر به فرض چند نفر از مقلدین آیت الله خامنه ای در نماز زیر زمین شرکت کنند و حلقه اتصال جماعت یک یا چند نفر از مقلدین آیت الله سیستانی باشند و بخواهند نماز راکامل بخوانند؛ به نظر مقلدین آیت سیستانی نماز اینها یه صورت تمام باطل است و با نماز باطل اتصال برقرار نمی شود این است که امام جماعت قبل از نماز عشا چند بار تاکید می کند مسافرین نماز را شکسته بخوانند.
این دقت خوبی است امیدوارم به همین اندازه روحانی محترم کاروان دقت کند که چه نوشتم.
جمع بندی:
به نظر می رسد در صحن ها و رواق ها شکسته نماز خواندن زائرین #مسافر هم مطابق با احتیاط است هم مطابق با نظم
به دوستان و فامیل خبربده میری کربلا
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
حَقٌّ عَلَى اَلْمُسْلِمِ إِذَا أَرَادَ سَفَراً أَنْ يُعْلِمَ إِخْوَانَهُ وَ حَقٌّ عَلَى إِخْوَانِهِ إِذَا قَدِمَ أَنْ يَأْتُوهُ.
«بر مسلمان است که هرگاه قصد سفر کرد، دوستانش را خبر کند و بر دوستان اوست که هر گاه از سفر بازگشت به دیدارش روند»
الکافی ج٢ ص١٧۴
مفاتیح الحیاة، صفحه ١٨۶
دلیل تعدد نماز جماعت در حرم امام حسین علیه السلام
شاید برای زائری این سوال پیش آید که چرا یک نماز جماعت به امامت یک نفر برگزار نمی شود؟! چراباید در حرم امام حسین علیه السلام همزمان چند جماعت باشد؟ در پاسخ برخی سعی میکنند این تعدد جماعت را ارتباط دهند به دار و دسته شیرازی و سیستانی! باهمین ادبیات که نوشتم [دار و دسته]!
خیر؛بنده جویا شدم از یکی از امامان جماعت پرسیدم گفتند: مسیر تشرف به ضریح نباید بسته شود چون آیت الله سیستانی می فرمایند این مکان اولا وقف برا ی زوار امام حسین علیه السلام است
پس به هیچ وجه راه نباید مسدود شود.لذا با باز بودن مسیرهای تشرف اتصال در همه صحن ها برقرار نیست این است که چند جماعت برگزار می شود.
بر فرض صحت وجود دار و دسته؛ پیشنهاد می شود روحانیون معزز نگذارند این موضوع جنجالی شود !!
اهم وقایع زندگی امام کاظم(ع) در یک نگاه
الف✓۲٠سال با پدرشون امام صادق علیه السلام زندگی کرد.
ب✓بعد از شهادت پدر درسن ۲٠سالگی به امامت رسید
اهم وقایع زندگی امام کاظم(ع) در یک نگاه
۱- شهادت امام جعفر صادق(ع)، پدر امام موسی کاظم، به دست منصور دوانیقی، در سال .148 ه. ق
۲- پیدایش انشعاباتی در مذهب شیعه، مانند: اسماعیلیه، افطحیه و ناووسیه، پس از شهادت امام جعفر صادق(ع) و معارضه آنان با امام موسی کاظم در مسئله امامت.
۳- ادعای امامت و جانشینی امام جعفر صادق(ع)، توسط عبدالله افطح، برادر امام موسی کاظم و به وجود آوردن مذهب افطحیه در شیعه.
۴- احضار امام موسی کاظم(ع) به بغداد و زندانی شدن در آن شهر به دستور مهدی عباسی.
۵- زندانی شدن امام موسی کاظم(ع) در بغداد در دوران حکومت هادی عباسی.
۶- دستگیری امام موسی کاظم(ع) در مدینه و فرستادن آن حضرت به زندان عیسی بن جعفر در بصره، به دستور هارون الرشید در سال 179 ه. ق.
۷- انتقال از زندان بصره به زندان فضل بن ربیع در بغداد.
۸- انتقال از زندان فضل بن ربیع به زندان فضل بن یحیی برمکی.
۹- مراعات کردن حال امام موسی کاظم(ع) در زندان، توسط فضل بن یحیی و عکس العمل شدید هارون به این قضیه.
۱٠- مضروب و مقهور شدن فضل بن یحیی توسط هارون به خاطر مراعات حال امام(ع) در زندان.
۱۱- انتقال از زندان فضل بن یحیی به زندان سندی بن شاهک.
۱۲- مسموم شدن و شهادت امام موسی کاظم(ع) با خرمای زهرآلود توسط سندی بن شاهک در زندان در 25 رجب .183 ه . ق.
۱۳- انتقال پیکر مطهر امام موسی کاظم(ع) به (پل) بغداد و فراخوانی مردم برای دیدن آن توسط ماموران هارون الرشید.
۱۴- انزجار سلیمان بن جعفر بن منصور دوانیقی از تحقیر پیکر امام موسی کاظم(ع) توسط ماموران حکومتی و دستور او به تجهیز و تکفین مناسب شان پیکر آن حضرت و به خاک سپاری در مقابر قریش بغداد.
وضعیت زندانهایی که امام(ع) در آن محبوس بودند
میدانید که هارون الرشید این حاکم عباسی در دوران حکومت خویش، امام کاظم(ع) را بارها زندانی کرد.
مدت کامل اسارت ایشان را ده سال و اندی تا دوازده سال گزارش کردهاند.،
منبع: عیون اخبار الرضا(ع)، ج ۱، ص ۹۵.
وضعیت زندانهایی که امام(ع) در آن محبوس بودند.
اگرچه در بسیاری از موارد امام(ع) در خانه برخی از افراد، محصور و تحت نظر بودند؛ اما در مواردی حکومت عباسی به شکنجه امام(ع) در زندانهایی مخوف میپرداختند که در زیارتنامه حضرتشان به این موضوع اشاره شده است: «وَ الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیود»؛بحار الانوار، ج 99، ص۱۷
درود بر موسی بن جعفر، آنکه با پاهای بسته به زنجیرها در قعر زندانها و تاریکی سیاهچالها شکنجه میشد.
بر اساس گزارشی دیگر، هارون گاهی برای تفریح به پشت بامی میرفت که مشرف بر زندان بود. روزی به ربیع گفت که این پارچه چیست که هر روز آنرا داخل زندان میبینم؟! ربیع گفت: پارچه نیست! موسی بن جعفر است که بعد فجر تا هنگام نماز ظهر به سجده میرود. هارون گفت: او از راهبان بنی هاشم است! ربیع از او پرسید: پس چرا در زندان بر وی سختگیری میکنی؟ هارون گفت: چارهای نیست!
توطئه شهادت امام کاظم علیه السلام
همانگونه که گفته شد هارون از تمام افرادی که امام(ع) در زندان و یا تحت نظر آنان بودند، خواسته بود تا حضرتشان را به شهادت برسانند، اما هیچ کدامشان نپذیرفتند و تنها سندی بن شاهک بود که این تقاضا را پذیرفته و آنرا اجرا کرد.
عیون أخبار الرضا(ع)، ج1، ص: 99
شهادت در زندان
روایات متعددی حاکی از آن است که امام(ع) با سمی که هارون به ایشان خوراند به شهادت رسید:
هارون تصمیم گرفت آنحضرت(ع) را با سم به قتل برساند. لذا مقدارى خرما که خرما کاملا به آن سم آغشته شده بود به یکى از خدمتکارانش داد و گفت: «این سینى خرما را نزد موسى بن جعفر ببر و بگو خلیفه از این خرما خورده است و مقدارى را نیز براى شما کنار گذاشته است، و شما را قسم مىدهد که این خرما را تا آخر بخورید، زیرا که خودم با دستم آن را براى شما انتخاب کرده ام». خادم به خدمت حضرت آمد، و پیام هارون را رساند. سرانجام امام(ع) خرماهای مسموم شده را تناول نمودند و بعد از سه روز به شهادت رسیدند.
همچنین هنگامی که امام کاظم(ع) از دنیا رفت، سندی بن شاهک دستور داد جنازه آنحضرت را روی پل بغداد نهادند و به مردم اعلام کرد که آنحضرت به مرگ مقدّر از دنیا رفته است. مردم میآمدند و بدن مطّهر آنحضرت را میدیدند و آثار جراحت و زخمی در آن نبود.
معجزه حضرت جواد(ع)
بیان مقدمه برای هضم مطلب:
طبع آتش، سوزاندن است؛ در طول تاریخ سابقه نداشته و نیز نخواهد داشت که آتش به جای سوزاندن، خنک کند. البته طبق قرآن، روزگاری بر این آتش گذشت که به امر پروردگار سرد شد: «يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ»(انبیاء، 69). آنگاه که نمرودیان به ملت منطقهٔ بابل اعلام کردند: این جوان که «فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ»(انبیاء، 60)، دشمن شما ملت و معبودان شماست.
سردشدن آتش به امر پروردگار بر ابراهیم(ع)، نشانگر قدرت و ارادۀ الهی است؛ بنابراین یقین بدانید که هر حرکتی در عالم، تنها با ارادهٔ او انجام میشود. اگر ما نیز به این امر باور داشته باشیم، خیلی از مشکلات هم برای ما گلستان میشود. قرآن میفرماید: «لَنْ يُصِيبَنا إِلَّا ما كَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»(توبه، 51) هرگز حادثهای برای ما پیش نمیآید، مگر اینکه پروردگار به پای ما نوشته باشد. او مولا و مالک ماست و ما مملوک او هستیم. آنهایی که ایمان دارند، به او تکیه کنند. همانا این تکیهگاه، استوارترین و محکمترین تکیهگاه است.
معده اسید بسیار پرقدرتی دارد و اگر اسید معدهٔ کسی کم بشود، دستگاه گوارشش مختل میشود. معده خیلی نازک است، ولی این اسید بهاندازهٔ سر سوزن هم معده را سوراخ نمیکند. اسید معده خیلی قوی است و استخوان را در حیوانات نرم میکند؛ حالا معدهٔ بزرگ یک نهنگ در تاریکی آب، تاریکی شب و تاریکی معده، مهمانی از طرف خدا دارد. نهنگ یونس(ع) را قورت میدهد. حالا نهنگ از طرفی باید غذای خودش را بخورد و معده هم آن غذا را هضم بکند؛ از طرفی هم خدا به او گفته که مهمان مرا هضم نکن! این قدرت و ارادۀ خداوند است.
معجزه حضرت جواد(ع)
با شنیدن داستان ابراهیم(ع) و یونس(ع)، باور معجزهٔ حضرت جواد(ع) خیلی آسان میشود. علیبنخالد میگوید: شنیدم که کسی را به دستور محمدبنعبدالملک زیاد، با غل و زنجیر سنگین زندانی کردهاند؛ علت زندانیشدنش هم، ادعای پیغمبری او بود.
وقتی در زندان به دیدن او رفتم، بسیار تعجب کردم. او آدم بسیار فهیم و فرزانهای بود. به او گفتم چرا تو را به زندان انداختهاند؟ گفت: روزی مشغول عبادت کنار مدفن سر مقدس ابیعبدالله(ع) بودم که آقایی به من گفت بلند شو! من هم بلند شدم و دوتایی رفتیم. لحظهای نگذشت که خودم را در مسجد کوفه دیدم؛ اعمال مسجد را انجام دادم و دوباره در یک چشم بههمزدن به مسجدالنبی و مسجدالحرام رفتیم؛ تمام اعمال این دو مسجد را بهجا آوردیم و در آخر، دیدم همانجا در مسجد اموی، کنار مدفن سر مطهر ابیعبدالله(ع) هستم.
این ماجرا سال بعد نیز به همین شکل رخ داد و من این داستان را برای دو نفر گفتهام که پخش شد. محمدبنعبدالملک زیاد نیز دستور بازداشت مرا داد. من قلم و کاغذی به او دادم و گفتم داستانت را بنویس تا به وزیر عباسی برسانم. وقتی نامه را به محمدبنعبدالملک دادم، او در جواب نامه با مسخره نوشت: به همان کسی که تو را در یک چشم بههمزدن به مسجد کوفه، مدینه و مسجدالحرام برده است، بگو آزادت کند.
علیبنخالد میگوید: دو روز بعد که به زندان رفتم، نگهبانان زندان بسیار هراسناک بودند، گویی دنبال چیزی میگشتند. گفتم چه خبر است؟ گفتند: ما یک زندانی داشتیم، نمیدانیم دیشب زمین او را فرو برده یا یک پرندهٔ قوی با خودش برده است.
این شخص میگوید: در سفر دوم، وقت خداحافظی به آن آقا گفتم: به حق کسی که چنین قدرتی را به تو داده، اسمت را به من بگو. نگاهی به من کرد و گفت: اسم من «محمدبنعلیبنموسی» است. من جوادالائمه هستم.
**دوستان عزیز تاکید می نمایم
۱_فهرست مطالب نوار بالا سنجاق شده پس کلیک فرمایید
۲_وقتی دسترسی به اینترنت دارید هر کدام از فهرست را یکبار کلیک کنید دفعات بعد بدون اینترنت باکلیک بر موضوع به مطلب می رسید