Live on the ‌‌‌┅┄✶........❤........✶┄┅ 💞.............ℒℴνℯ...........💞

مادرم هر شب به بهانه نوزاد خونمون میخابید میگفت بچه اولته و نمیتونی بچه رو خوب نگه داری... هرچی سعی داشتم قانعش کنم ول کن نبود و در واقع زندگی شخصی برام معنی نداشت چون مادرم علناََ وسط زندگیم بود دیگه خسته شده بودم وقتی دیدم از رو نمیره تصمیم گرفتم خیلی واضح بهش بگم ما هم زن و شوهریم به تنهایی نیاز داریم و بهتر تنهامون بزاری اما با چیزی ک دیدم شوکه شدم مادرم داشت ...😱 ❌ادامه داستان کانال چند قدم تا خوشبختی 👇 https://eitaa.com/joinchat/2091123151Cc3c940682e

کسی رو گرامی بدار که هرکاری میکنه که لبخند بزنی🙂

🌶🍃🌶🍃🌶🍃🌶🍃🌶🍃🌶🍃🌶🍃🌶🍃🌶🍃🌶🍃🌶ادویه، ادویه، ادویه📢 خونه دار، بچه دار، زنبیلو بردار و بیار🛍 خانوم شما ادویه لازم ندارین؟ ادویه آوردیم رنگ و وارنگ🌶🍃🌶🍃🌶🍃🌶🍃🌶🍃🌶🍃🌶 عطرو بوی عالی، خواص فوق العاده، و قیمت مناسب🍃🍃🍃 لیستتون رو بفرستین تا با پست محضرتون ارسال بشه🍃🍃🍃 آیدی: @mahdi_omid_1400 https://eitaa.com/joinchat/3570336295C257bd42921

#پارت60 #ویلای_نفرین_شده بخش چهارم هیراد شیشه رو کشید پایین و به یه پسر جوون که داشت رد می شد گفت: آقا ببخشید. شما می دونین قدیمی ترین آدم این شهر کیه؟ پسره با لهجه گفت: من همه رو می شناسم اینجا. شما با کی کار دارین؟ _راستش،ما دنبال یه رمال،یا دعا نویس ماهر می گردیم تو این شهر. شما کسی رو می شناسی؟ یکم فکر کرد و گفت: شمسی خان معروف ترین دعا نویس این شهره. هیراد: شمسی خان؟! ببخشید ایشون خانومه یا آقا _آقاس. خندم گرفت. هیرادم جلوی خودش رو گرفته بود نخنده گفت: خب چه جوری می تونم پیداش کنم؟ _همین جاده رو مستقیم برین. تا برسین به دو تا تپه ی دو قلو. پایین اون تپه ها خونشه. هرکسی رو هم قبول نمی کنه. سعی کنین با صداقت برین جلو. هیراد: آها ممنونم. هیراد واسش بوق زد و حرکت کرد. زیر لب گفتم: شمسی خان. چه ضایع. هیراد: فعلا که کارمون به این جناب ضایع گیره.

تو تهیه جهیزیه دخترت موندی😱 دوست داری برای جهیزیه دخترت وسایل شیک و قیمت مناسب بخری👰‍♀️ به فکر تغییر وسایل خونه ات افتادی 🎀 وقت و حوصله بیرون رفتن از خونه رو نداری 🚗 اینکه ناراحتی نداره🤗 یه فروشگاه پیدا کردم که همه ی کاراشون با#کیفیت و#ارزونه 👌 تازه کلی جشنواره#تخفیفاتی میذاره که رکورد#قیمتهای خودشم میزنه🥰🥰 اینم لینکشه مطمئنم عاشق کاراش میشی👇👇 https://eitaa.com/joinchat/584516213Cf3a1819764 """""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

۴ نفر عضو بشید پارت بعدیو بدم😍☝️

یه نفر دیگ

#ویلای_نفرین_شده 🕸 #پارت_61 فکر کنم چهل دقیقه ای تو راه بودیم تا اون دو تا تپه رو پیدا کردیم. دقیقا روبه روی دوتا تپه. یه خونه ی آجری و قدیمی بود. اینقدر داغون و خراب بود که هرلحظه امکان داشت بریزه. به یه فوت بند بود. هیراد ترمز کرد و گفت: مثل اینکه همینه. _آره. خونه ی دیگه ای اینجا نیست. تا خواستم پیاده شم بازم اون صدا تو سرم پیچید. چشمام رو هم نمی تونستم باز کنم. بند بند تنم داشت عذاب می کشید. حس کردم نفس هم نمی تونم بکشم. بدنم قفل شده بود. اون دختر جیغ می کشید و گریه می کرد. زبون باز کردم: نکنین. تو رو خدا اذیتش نکنین.ولش کنین. نمی دونستم دارم چی میگم. فقط می خواستم اون دختر آروم شه تا منم آروم بگیرم. با سیلی ای که تو گوشم خورد،صدا قطع شد وتونستم نفس بکشم. بازم صورتم خیس اشک بود. چشام تار می دید. چند باری دست به چشمام کشیدم تا دیدم واضح شد...

❗️مشکلات آقایان دلیل اصلی اختلافات❗️ 💢 زود به مقصد می‌رسی ؟ 💢 دوره های مختلف کلافت کرده ؟ 💢 نمی‌دونی چطوری باید حلش کنی ؟ 💢نمیتونی درباره مشکلت با کسی صحبت کنی؟ دو هفته با من باش 🤝 کمکت می‌کنم پادشاه رابطت بشی 👑 سریع تر اقدام کن و از فرصت ویزیت و مشاوره تخصصی رایگان استفاده کن 👇 خط مستقیم و آیدی حکیم 👇 @moshaver_salamaat 09964267190 همین حالا برای حل #تخصصی مشکلت اقدام کن ؛ (کاملا محرمانه) 👇👇👇 فرم ویزیت https://digiform.ir/wfd0cfb3c

یاری که باری از دل ما کم کند کجاست؟

🎴 خانواده‌ای بی‌سرپرست به کمک فوری شما نیاز دارد! مادر این خانواده همراه دو پسر خودش توی این خونه زندگی می‌کردن و پسرا پیک موتوری کار می‌کردند؛ چون بیرون از خونه جا نداشتند از ترس دزد، موتور رو توی خونه میبرن اما بخاطر نشت بنزین آتیش می‌گیره و خونه و منبع درآمدشون (موتور) می‌سوزه! پسر بزرگ دچار ۴۰ درصد سوختگی از ناحیه‌ی صورت و بدن میشه و راه‌ دیگه‌ای برای مرمت خونه ندارند؛ تصمیم گرفتیم با کمک شما خونه رو مرمت کنیم؛ شماره کارت #رسمی خیریه 👇 ●

5041721113100847

‌