"چشم من چشم تو را دید ولی دیده نشد"
هیچ کس قدر من از زندگی رنجیده نشد
از سر جبر که انگار به عقدم خواندند
همچو آن تازه عروسی که پسندیده نشد
یا همان سوخته دل در هوس یک طرفه
بوسه ها خفته به لب، مانده وبوسیده نشد
عمر یک ساله ی دهقان به بادی رفته
شده ام مزرعه ای ،وقت درو چیده نشد
یا همان بچه یتیمی که زشوق شب عید
بارها رخت نویش تا شد و پوشیده نشد
من همان بیت حزینم که در آخر شعر
بارها خواندن و خواندند و فهمیده نشد
گفته شدبیگنهی و نرسی چوبه ی دار
سر من بر سر داراست وبخشیده نشد!
_رها'شین'
رها 'شین'
"چشم من چشم تو را دید ولی دیده نشد" هیچ کس قدر من از زندگی رنجیده نشد از سر جبر که انگار به عقدم خو
" اینو برای تو گرفتم "
" با این یادِ تو افتادم"
" برای تو درست کردم "
" بخاطر تو اومدم "
« اگر شبی زير اين آسمان در آغوشم به خواب بروى به كنايه از شب خواهم پرسيد كه
ماهِ در آغوش او زيباست يا ماهِ در آغوش من؟ »
منم زخمی ترین عاشق،تویی تنها پرستارم
کجا بوده نشان زخم،چرا اینگونه بیمارم
_رها'شین'
دل به غم هایش سپردم نیست آرامم هنوز
سالها چشمم به در،نیست آرامم هنوز
از در دیوان عشقش نام من خط خورده
تلخیَم سر ریز گشته نیست آرامم هنوز
بی حیایم کرده این عشقی که سودایی نداشت
عاقبت رسوا بگردم نیست فرجامم هنوز
هرچه طعنه میزنم اندک نمیگردد غمم
هیچ هم تسکین نیابد درد و آلامم هنوز
او مرا تنها به حرف دیگری ارزان فروخت
باورم گرچه نشد در شوک روزگارم هنوز
_رها'شین'