"ماه شب تارم"
✨𝚁𝚘𝚖𝚊𝚗/𝚖𝚢 𝚗𝚒𝚐𝚑𝚝 𝚖𝚘𝚘𝚗✨
#پارت_3
(بچه ها یه توضیحی بدم.این داستان توی زمان خودمون اتفاق نمیوفته و یکمی زمان هارو جا به جا کردم)
_________
امسال سال اولی بود که حامیم کنسرت میزارشت.اولین کنسرت برای 21 اردیبهشت امسال بود.من توی اون کنسرت هم بودم
من از دوسال قبل فنش بودم و البته فن پیج هم بودم (و هستم)
انقدر توی امسال کنسرت رفتم و رفتم بک که دیگه با یکتا رفیق شدم و حتی دفعه قبلی حامیم بهم گفت: بازم شما؟؟
رفتم سمت بک.یکتا رو که دیدم رفتم طرفش
بغلش کردم و سلام و احوال پرسی کردیم.
خندید
_میشه تو یه بار نباشی
سرمو تکون دادم و خندیدم
+معلومه که نه.حتما باید باشم
_خود حامیم شاکی شده دیگه
+خودش گفت؟
_نه.ولی معلومه از رفتارش با تو
زدم زیر خنده
+خیلی بد جنسی
_برو.برو عکستو بگیر
+نه
َ_چرا؟
+میخوام آخرین نفر برم تا موقع عکس گرفتم سعید گیر نده زود باشین زود باشین
خندید
_خیلی زرنگی
کنارش ایستادم و منتظر موندم...
"ماه شب تارم"
✨𝚁𝚘𝚖𝚊𝚗/𝚖𝚢 𝚗𝚒𝚐𝚑𝚝 𝚖𝚘𝚘𝚗✨
#پارت_4
بالاخره همه عکساشون رو گرفتن و فقط من موندم و یکتا و عوامل و دو سه تا فن که عکساشون رو گرفته بودن
یکتا برگشت طرفم
_برو عکستو بگیر دست از سر من بردار
رفتم طرفش.هنوزم بعد از حدودا یک سال وقتی میخواستم برم بک، یا وقتی میخواست بیاد رو استیج قلبم تند تند میزد
رفتم طرفش.همزمان که میرفتم داشتم اهنگ یادته از نوان رو میخوندم
همون واکنشی رو نشون داد که انتظارشو داشتم
سلام کردم
_سلام.باز هم شما؟
خندیدم
+بله
_راستی میدونستی نباید توی کنسرت من اهنگای رفیقام رو بخونی؟
+یعنی نباید آهنگی که خودم نوشتم رو بخونم؟
مات موند.فکر کرد دارم شوخی میکنم
_الکی میگی؟ایسگا گیریه
خیلی جدی سرمو تکون دادم
+نه
_خیلی خب.عکسمون رو بگیریم بعدش حرف میزنیم
ایستادم کنارش و یه عکس قشنگ ثبت کردم.به کمک سعید
عکسمون رو که گرفتیم خواستم برم که صدام کرد
_ببخشید
ایستادم
+بفرمایید
اومد طرفم...
"ماه شب تارم"
✨𝚁𝚘𝚖𝚊𝚗/𝚖𝚢 𝚗𝚒𝚐𝚑𝚝 𝚖𝚘𝚘𝚗✨
#پارت_5
اومد طرفم.
_ببخشید.اسمتون دریا بود دیگه درسته؟
+بله
انقدر که رفته بودم بک منو میشناخت دیگه
_دریا خانم گفتین آهنگ یادته رو که امین خونده خودتون نوشتین؟
+بله.چطور؟
_پس چرا هیچ اسمی از شما نبرد و گفت که خودش نوشته
+نه نه.چیزی تقصیر اون نیست.خودم گفتم که اسمی از من نبره.نخواستم
_ببخشید که دخالت میکنما.ولی شما امین رو از کجا میشناسین؟
+پسر خالمه
تعجب کرد
_جدی؟ پس چرا من شمارو ندیدم؟
+خودم نخواستم.هیچکس به جز خودم و خانواده و فامیل نمیدونه امین پسر خالمه.حتی نزدیک ترین رفیقم
_میشه یکمی باهاتون صحبت کنم؟
+الان دارین همین کارو میکنین
_نه.درباره همین ترانه سرایی و اینا
+چرا که نه
_همراه من بیاین
راه افتادیم و برگشتم سمت استیج.وسط استیج ایستادیم و شروع کردیم حرف زدن
_خب دریا خانم.اشکال نداره که به اسم صداتون کنم؟
+نه اصلا.راحت باشین
_راستش من این روزا خیلی سرم شلوغه و همش دارم ترانه هارو به کمک جانا مینویسم.حقیقتش دنبال ترانه سرا میگردم
+خب.چه کمکی از دست من برمیاد؟
ادامه در پارت بعد...
"ماه شب تارم"
✨𝚁𝚘𝚖𝚊𝚗/𝚖𝚢 𝚗𝚒𝚐𝚑𝚝 𝚖𝚘𝚘𝚗✨
#پارت_6
_میخوام ترانه سرای گروهم بشید
مات موندم
+شوخیه؟
_خیر.من کاملا جدیم
+چرا من؟میتونستید از کلی ادم کاربلد و معروف استفاده کنید
_یکی اینکه آشنا دراومدید.یکی دیگه اینکه کسی که همچین موزیک قشنگی رو نوشته حتما کاربلده.و اینکه من دنبال یکی بودم که بتونم کمکش کنم دیده شه.نه اینکه معروف و مشهور بشه.یه آدم نوظهور که بتونه تِرَک های قشنگی رو برام آماده کنه
+من یکم گیجم.یعنی شوکه شدم
_حق دارید
نگاهم افتاد به پشت سر حامی.فرید داشت میومد اینجا.توجهی نکردم
+میتونم فکر کنم؟
_البته.همچین موضوعی نیاز به فکر کردن داره.فقط یه چیزی...
فرید اومد و حرفش نصفه موند
نگاهم کرد
..سلام خانم
+سلام
برگشت طرف حامی
..کجایی تو؟نیم ساعته دارم دنبالت میگردم
_میبینی که اینجام.چی شده؟
..هیچی بابا.بیا این وسیله هارو جمع کن تا بریم
_یه تکون به خودت بده جمع کن.میبینی که کار دارم
..خیلی...
_هوییی.ساکت شو
فرید رفت...
May 11
"ماه شب تارم"
✨𝚁𝚘𝚖𝚊𝚗/𝚖𝚢 𝚗𝚒𝚐𝚑𝚝 𝚖𝚘𝚘𝚗✨
#پارت_7
_ببخشید.داشتم میگفتم.
+بفرمایید
_همچین موضوعی، مخصوصا دیده شدن توی عرصه موسیقی، نیاز به فکر داره.فقط مسئله اینه که من از منتظر موندن خوشم نمیاد.اگه میشه زودتر
+دقیقا کِی؟؟
_هفته دیگه یه کنسرت دیگه داریم تو تهران.همینجا.براتون بلیط میزارم تو ردیف یک.منتظرتونم
+نه اینجوری که...خودم بلیط...
_یه موضوع دیگه.از اینکه کسی بخواد باهام بحث کنه هم بدم میاد
+خیلی خب.من بهتون خبر میدم
_خوشحال شدم از آشنایی با شما
+همچنین.سعادتی بود
_امیدوارم درخواستم رو قبول کنید و همکاری خوبی با هم داشته باشیم
سرمو تکون دادم
+میتونم برم؟
_چرا که نه.یه لحظه...
سرشو برگردوند و پشت سرش رو نگاه کرد.بلند صداش کرد
_فرید یه دیقه بیا
فرید اومد اینجا
..جانم؟
_خانم رو همراهی کن
+نه لازم نیست
_چرا لازمه.بفرمایید
+ادم توی بحث با شما کم میاره.شبتون بخیر
_خدانگهدار
همراه با فرید راه افتادم سمت پارکینگ...