"ماه شب تارم"
✨𝚁𝚘𝚖𝚊𝚗/𝚖𝚢 𝚗𝚒𝚐𝚑𝚝 𝚖𝚘𝚘𝚗✨
#پارت_63
کنسرت اون شب که تموم شد، بچه ها گفتن که بریم.
وسایلا رو هم جمع کرده بودن.ولی من گفتم نمیام
حامی تعجب کرد
_چرا؟
+میخوام برم دریا.یکمی هم پیاده روی.حال و هوام عوض شه
_میخوای بیام باهات؟
+مرسی.ولی میخوام تنها باشم
_باش.بی خبرم نزار
سرمو تکون دادم.از بچه ها خدافظی کردم و رفتم
زدم بیرون
زدم تو دل خیابونا
پیاده رفتم سمت دریا
کنار خودم
نشستم لب آب
صدایی توجهم رو جلب کرد
_خانم رادفر! خودتونین؟
بلند شدم و برگشتم
با دوتا دختر خوشگل مواجه شدم.
میشناختمشون
از صرفدارای حامی بودن.حتی اونا قبل از من فن حامی شده بودن
از وقتی فن پیج بودم میشناختمشون
افرا و ماهلی
دوتا دختر اهل رشت که 19 سالشون بود
+خدای من.شما دوتا خوشگلل؟
محکم بغلشون کردم
ماهلی نگاهم کرد
_وای خانم رادفر خیلی خوشحالم میبینمتون
+من بیشتر.خدایا.شما کی انقدر بزرگ شدین؟
افرا خندید
_وای خانم رادفر...
حرفشو قطع کرد
+یه بار دیگه بگی خانم رادفر میزارم میرم.من دریام.خوبه یه زمانی اینستا و دایرکتم همش پیامای شما بود
_دیگه معروف شدی.ما فراموش شدیم
+عههه.من همون دریام.همون دریای قبلی.راستی شما اینجا چیکار میکنین؟
_اومدیم کیش خوش گذرونی
+ای کلکا.دوتایی؟
سرشونو تکون دادن
بهشون گفتم بشینن
افرا نشست راست و ماهلی سمت چپ
+چه خبر؟
_هیچی والا.یه چندباری تهران اومدیم کنسرت ولی نشد ببینیمت
+جدی؟ من ندیدمتون
افرا سرشو تکون داد
خیلی نمایشی بغض کردم
+ببخشید
هردو زدن زیر خنده
ماهلی با خنده نگاهم کرد
_هنوز همون دریای لوس و بامزه ی قبلی
ادامه در پارت بعد...
𝚁𝚘𝚖𝚊𝚗/𝚖𝚢 𝚗𝚒𝚐𝚑𝚝 𝚖𝚘𝚘𝚗🌙
ادمین آوردم حوصلم سر نره
خب ما اومدیم دیگه حوصلت سر نره😂