eitaa logo
📚رمان عاشــ❤ــقانه مَذهَـبـیٖ💕
2.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
793 ویدیو
31 فایل
🌸 💌رمان های #عـاشــــ‌مذهبی‌ـــقانه💝 💌کپی مطالب فقط با لینک کانال و نام نویسنده مجاز است🚫 💕 💌کانال دوم ما↓ @im_princess 💕
مشاهده در ایتا
دانلود
نگاہ گُنگم را بہ ڪاغذ ڪوچڪ در دستم دوختہ بودم ... منظورش را نمیفهمیدم ... آیا این اسم یڪ ڪُد است ؟ یا واقعا چنین شخصے وجود دارد؟ اگر وجود دارد چہ ارتباطے با من و میثاق دارد؟ چرا یڪ آدم ناشناس باید این ڪد را بہ این شیوہ بہ من برساند؟ در افڪار خود غرق بودم و حساب زمان از دستم در رفتہ بود... صداے زنگ موبایل ڪہ بہ گوشم رسید بہ خودم آمدم... ساعت از ۸ گذشتہ بود و ریحانہ پشت خط بود ... گوشے را جواب دادم و بعد از ڪلے معذرت خواهے گفتم سریعا خودم را بہ مدرسہ میرسانم ... قبل از حرڪت بہ سرم زد تا با خانم سالارے تماس بگیرم و بپرسم دیروز مهرناز زرین از چہ ساعتے در دفتر حضور داشتہ... شمارہ اش را گرفتم و چند لحظہ بعد صداے مهربانش در گوشم پیچید: -سلاام خانم شڪیب ...خوبید؟ فورا در جواب حرفش گفتم: -آرووم خانم سالارے ... ڪسے نفهمہ با من دارے حرف میزنے... در ضمن ببخشید..سلام . Sapp.ir/roman_mazhabi صدایش را ڪمے پایین آورد و گفت: - چشم خانم... جان بفرمایید؟ - خانم سالارے ..‌ یہ سوال ازت دارم نمیخوام هیچڪسس بفهمہ ڪہ من زنگ زدم و این سوالو ڪردم ... میخوام راستش و بگے خب؟ - چشم خانم..شما جون بخواہ ‌.. جانم؟ - جونت سلامت.... بهم بگو دیروز خانم زرین از چہ ساعتے اومد دفتر ؟ - اومم.. والا فڪ ڪنم ۷ونیم بود .. - وسط تایم ڪارے از دفتر بیرون نرفت؟ - نہ ... تا ساعت ۵ عصر همہ دفتر بودیم. -آهاان ...باشہ... ممنونم . - چیزے شدہ خانم؟ - نہ عزیزم ... مشڪلے نیست‌. - ببخشید خانم فضولے نباشہ! ... سوگند جون دیگہ نمیان؟ - انشاءاللہ یڪم اوضاع روحیش بهتر شہ میاد... شما دعا ڪن ختم بہ خیر شہ همہ چے . فعلا . - چشم رو چشمم ..خدانگہ دار. ......................................................... راز پشت راز .... نشانہ پشت نشانہ و ترس پشت ترس... احساس میڪردم در حساس ترین برهہ زندگے ام هستم و این بدبیارے ها و نحوست ها قرار نیست سایہ سنگینش را از سر زندگے ام بردارد... حالا ڪہ فهمیدم مهرناز زرین آن ڪسے نبودہ ڪہ تا خانہ ام نفوذ ڪردہ ...مسئلہ پیچیدہ تر و مبهم تر شدہ بود . پس میثاق با چہ ڪسے مسئلہ را بہ قول خودش حل ڪردہ بود؟ آن عڪس... این فال عجیب و غریب و این پنهان ڪارے میثاق ...ڪلاف این راز را حسابے سردرگرم ڪردہ بود و من ڪسے را نداشتم تا معماها را برایم حل ڪند ...پس باید خودم دست بہ ڪار میشدم . ✍🏻نویسنده:الهہ رحیم پور اینستاگرام:e.lahe_rahimpoor ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━━┓ 📚Sapp.ir/roman_mazhabi ┗━━─━━━━━━⊰✾✿✾⊱┛ ❤کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آی‌دی کانال مجاز است❤