هدایت شده از نشر شهید هادی
31.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥باب الحوائج
▪️شفاعت جوان به کما رفته توسط حضرت عباس علیه السلام
👤تجربهگر: آقای ایمان عبدالمالکی
#پارت1
💛رمان سرگذشت یک دیدار💛
آرزو:مامان اون لباس سفید سرمه ای مو ندیدی؟
مادر:آره دیدم تو کمد قهوه ای گذاشتمش،حالا کجا میخوای بری؟
آرزو:می خوام با دوستام برم کافه تولد یکی از بچه هاست همه رو دعوت کرده😌
مادر:کدوم دوستت من میشناسمش؟
آرزو:من تازه باهاش دوست شدم دختر خوبیه،من تا حالا چیز بدی ازش ندیدم
مادر:باشه ولی من باید حتما ببینمش:)
آرزو:چی؟
مادر:میگم باید ببینمش
آرزو:آها باشه
پریا:الو سلام آرزو کجایی؟!
آرزو:سلام پریا جون تو خونه هستم دارم آماده میشه:)
پریا:وای آرزو یه لباس پوشیدن چقدر طول میکشه مگه🙄😬
آرزو؟ ببخشید عزیزم من بعد از ناهار همیشه میخوابم به خاطر همین خواب افتادم😄
پریا:خو دیگه الان بیا😐
آرزو:باشه باشه اومدم فعلاً😉
آرزو:مامان کاری نداری من دارم میرم کافه😘👋🏻
مادر:برو عزیزم خدا به همراهت❤️
آرزو:تاکسی تاکسی
راننده تاکسی:کجا میری خانم🧐
آرزو:شما حرکت کنید به بهتون میگم🙂
آرزو:لطفاً همین جا وایسید پیاده میشم،کرایه تون چند میشه؟!
راننده تاکسی:۲۰ هزار تومن
آرزو:بفرمایید
راننده تاکسی:ممنون🙏🏻
آرزو:خوب اینم کافه😍
وای یا خدا پسر کیه کناره پریا و مهسا و بچه ها😱 پریا که گفت جمع دخترونست حالا چیکار کنم برم یا نرم ولش کن نمیرم بچه ها که منو هنوز ندیدن😓
ادامه دارد...
لینک کانال✨👇🏻
@roman_mezhebi
لینک ناشناس برای نظردهی👇🏻✨
https://abzarek.ir/service-p/msg/838335
نظرتون رو توی لینک ناشناس بفرستید👇🏻✨
https://abzarek.ir/service-p/msg/838335