فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡ﻣن به ﻫﻳﭼﻛس اﻫﻣﻳت ﻧﻣﻳﺩم اﻣا ﺑﺭای ﺗﻭ #ﻣﻳﻣﻳﺭم : ))
https://eitaa.com/roman_nir
May 11
May 11
May 11
[ پارت ۱ ]
از زبان آسمان...
روز تولد رفیقم بود آوا ...
قرار بود برای تولدش سورپرایزش کنیم
منم دعوت بودم ولی خودش خبر نداشت قرار بود منو ببینه سورپرایز بشه ...
صبح چهارشنبه ساعت ۶:۳۰ گوشیم زنگ خورد...
تعجب کردم!!!
آراد بود !!!(عاشق و معشوقه آوا خانم )
جواب دادم:...
آسمان( من): سلام
آراد :سلام آسی چطوری؟
آسمان: مرسی تو چطوری؟
آراد :خوبم آسی کوچولو .وقت داری یه چیزی بگم ؟؟
آسمان :جانم بگو؟ فقط باید برم مدرسه یه خلاصهای بگو برگشتم بهت زنگ میزنم...
آراد:آها باشه هیچی میخواستم واسه آوا تولد بگیرم با دوستامون میخواستم هماهنگی
هاشو با تو انجام بدم...
بالاخره تو صمیمی ترین رفیقشی...
...
[پارت ۲]
آسمان: اولاً که کوچولو خودتی دوماً که باشه آقای عاشق من که هستم
آراد؟عه چرت و پرت نگو ها عاشق چیه منو آوا فقط ...
پریدم وسط حرفش...
آسمان: ور ور ...ور ور.... بسه بابا باید برم مدرسه برگشتم زنگ میزنم هماهنگ کنیم
آراد: باشه کوچولو برو
آسمان: نگو کوچولووووو...
آراد: باشه کوچولو.
آسمان: کوفت... فعلاً
آراد :فعلاً بای کوچولو....
قطع کردم...
با خودم گفتم :آراد رو مخ چرا به من میگه کوچولو؟؟
میمون فقط ۲ سال بزرگتره!!
ایش...
وای دیرم شد....
سریع لباس پوشیدم و کیفم برداشتم که برم مدرسه ...
داشتم بند کفشام رو میبستم که همسایهمون اومد پایین...
این همسایه ما ۲۰ سالش بود و به من اعتراف کرده بود که عاشقمه ولی خب من پسش زده بودم ...
میدونید ازش خوشم نمیاد ..
خیلی هی.ز و لاش.یه
...
[پارت ۳ ]
مهرداد: آسی... عشقم... خوشگلم ...خوبی زیبا؟؟
آسمان: مهرداد انقدر چرت و پرت نگو ...
مهرداد: آخه من عاشقتم جوجه
آسمان: خفه شو... ولم کن بابا دیرم شد
مهرداد: به موقعش یه کاری میکنم از دل درد نتونی از خونه بری بیرون ...
و خنده شیطانی کرد
منم با فهمیدن منظورش سریع کیفمو برداشتم و رفتم بیرون...
رفتم مدرسه...
از مدرسه برگشتم خسته روی تخت افتادم...
یادم افتاد باید به آراد زنگ بزنم..
زنگ زدم و کارهای تولد و هماهنگ کردیم برای فردا باید کادو بگیرم ،کیک و خوراکیها با من بود ...
با داداشم حرف زدم که منو ببره برای خرید. قبول کرد توی ماشین ازم کلی سوال کرد
...