eitaa logo
رمان مذهبی عاشقانه✍🏻💕
4.7هزار دنبال‌کننده
880 عکس
642 ویدیو
5 فایل
💕مذهبی بودم ولی با دیدنت فهمیده‌ام عشق گاهی مومنان را هم هوایی میکند💕 شرایط کانال👇🏻🧸🎀 @sharaietemonn https://harfeto.timefriend.net/17360475354779 لینک ناشناسمونه میشنویم...🤞🏻🥀 ادمین اصلی ✍🏻 @montazere_313 ادمین دوممون @khademohossein
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗🌸 💗🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗 🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗 💗🌸💗🌸💗🌸💗 🌸💗🌸💗🌸💗 💗🌸💗🌸💗 🌸💗🌸💗 💗🌸💗 🌸💗 👒 📗 (°°امتحان) پایین آمد. صورتش را به صورت پسرش نزدیک کرد. نفس به نفسش، خیره در چشم هایی که او را نمی دید، گفت: _هیچ وقت بهت نگفتم چشمات چقدر شبیه چشمای مامانته و من چقدر این پاکی که تو نگاهتونه رو دوست دارم! به همسرش نگاه کرد.. که تند تند قرآن میخواند و تمام تلاشش را میکرد جام لبریز اطلسی چشم هایش، اضطراب وجودش را برملا نکند. حسین لبخندی زد و همینکه اراده کرد، اوج گرفت. از بیمارستان گذشت. از شهر گذشت. بالا رفت بالاتر... دنیا چقدر برایش کوچک شده بود! تا اینکه ذرات نور را دید که دل ابرها را شکافتند و به یکدیگر پیوستند. در کمتر از لحظه ای راهی ابریشمی و درخشان تا انتهای افق مقابلش پدیدار شد. روی ذره های معلق و سبک نور، قدم  گذاشت و پله پله بالا رفت. در همین هنگام به اسم کوچک صدایش زدند. سرش را بلند کرد. هم سنگرش بود، با همان لباس خاکی بسیج در اوج جوانی و شادابی مقابلش ایستاده بود. دوید بغلش کرد گفت:  -سید کجا بودی این همه وقت؟ +منکه همش کنارت بودم مرد مومن -دلم برات تنگ شده بود...سید نمیدونی چقدر... +میدونم... رو که تنها نذاشتید؟ -به مولا قسم + هم همینه، حق با ما گواهی دادیم -مرتضی +جونم حاج حسین -منم بلاخره اومدم سیدمرتصی خندید. صدای خنده های معصومانه اش آسمان را پرکرد. آمد جلو، دهانش را نزدیک گوش حسین آورد و گفت: _هنوز نه، یه کاری هست که باید انجام بدی حاج حسین بغض حسین در کلامش جوانه زد: -عباس هست...من میخوام بیام +هزاران حسین و عباس باید تو تا جهانی برپا بشه -نمیتونم دیگه طاقت دوری ندارم +مگه نمی خواین زمینه رو برای امام زمان(عج) آماده کنین؟ باید این و جمهوری اسلامی رو حفظ کنین، فقط اینجوری میتونین زمینه حکومت و جهانی امام زمان(عج) رو آماده کنین. کم کم تاریکی از اطراف به سمت حسین آمد. سیاهی نور را بلعید و همه چیز محو شد تا اینکه باز نور عمق نیستی را با تلالو هستی، شکافت و حسین چشم هایش را آهسته از هم باز کرد. اولین صدایی که شنید صدای اذان بود: " اشهد ان علی ولی الله" -@khademohoseini کپی رمان بدون ذکر منبع و حذف نویسنده حرام است🔥 https://abzarek.ir/service-p/msg/1690726 نظراتتون در مورد رمان برامون تو ناشناس بگید 🙃🌸👆🏻👆🏻👆🏻 •--------࿐✿࿐---------• @romane_mazhaby💕