eitaa logo
رمانهای کانال دختران عفیف
90 دنبال‌کننده
27 عکس
0 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ 🌹 ❤ . مردی چهارشانه سنگ لحد را برمیدارد .... یکدفعه میگویم _ بزارید یبار دیگه ببینمش... کمی کنار میکشد و من خیره به چهره ی سوخته و زخم شده ات زمزمه میکنم _ راستی اون روز پشت تلفن یادم رفت بگم... منم دوست دارم! وسنگ لحد رامیگذارد... زهرا خانوم باناخن اززیر چادر صورتش را خراش میدهد.. مردبیل را برمیدار،یک بسم الله میگوید و خاک میریزد... باهربار خاک ریختن گویی مرا جای تو دفن میکند چطور شد..که تاب اوردم تورا به خاک بسپارم! باد چادرم را به بازی میگیرد... چشمهایم پراز اشک میشود...و بلاخره یک قطره پلکم را خیس میکند... _ ببخش علی! ... اینا اشک نیست... ذره ذره جونمه... نگاهم خیره میماند.... تداعی اخرین جمله ات... _ میخواستم بگم دوست دارم ریحانه! روی خاک میفتم... ... . . خاک موسیقی احساس تورا میشنود . نویسنده این متن👆: 👉 🌹 🌸 @dokhtaranafif 👈 🌸 🌼 🌺 👈