عاطفه» همسر «حبیب» روز بیستونهم اسفند کلی کار بر سر شوهرش ریخت و حبیب نتوانست مایحتاج عید را از بازارچه بخرد.
آقای شایسته، صاحبخانهی آنها، پایش را توی یک کفش کرد که باید پول پیش خانه را زیاد کنند. درنتیجه هرچه داشتند و نداشتند را از آنها گرفت و دیگر آنها پولی برای خرید خودرو نداشتند.
آنها «بابافرهنگ» و «باباعنایت»، پدرهایشان، را فرستادند تا با آقای
شایسته صحبت کنند و مثلاً پادرمیانی کنند، ولی همهچیز به ضرر حبیب تمام شد.
آقای شایسته و «مهتاج خانم»، بدون مشورت با حبیب، همسفر آنها شدند و آقای شایسته با خیال راحت خودرویی را که قرار بود حبیب بخرد، صاحب شد. تازه خانواده قرار گذاشته بودند که دستهجمعی برای ناهار فردا بروند خانهی آقای شایسته، اما حبیب دور از چشم عاطفه با «منوچهر» قرار میگذارد تا خودرو را از چنگ آقای شایسته در بیاورد... .
از ایرانصدا بشنوید
«صد سال به این سالها» حکایتهای شیرین و شنیدنی خانوادهای است در آستانهی سال نو که با چالشهای میان صاحبخانه و مستأجر روبهرو شدهاند و تلاش میکنند تا بر این مشکلات پیروز شوند.
کتاب صوتی👇با ما همراه باشید👇
https://eitaa.com/kafeketabemajazi
هدایت شده از نذر اطعام چهارشنبه های امام رضایی
امام علی ع:
فضیلت شتاب به سوی نیکوکاری واحسان از آنِ بزرگواران است .(میزان الحکمه)
مشارکت در چهارشنبه های امام رضایی
👇👇
5892101536573468
به نام نوید طوطیان
📞هماهنگی جهت تحویل اجناس :
+989365357518
با ما همراه باشید👇👇
https://eitaa.com/nazreetamrasolhosein