رمـانکـده مـذهـبـی
✨ ﴾﷽﴿ ✨ ✨رمان جذاب و مفهومی ⚔ #جنگ_بادشمنان_خدا ✨قسمت #پنجم ✨سرنوشت نامعلوم 📓دفتری را که محاسن #
✨ ﴾﷽﴿ ✨
✨رمان جذاب و مفهومی
⚔ #جنگ_بادشمنان_خدا
✨قسمت #ششم
✨غریب و تنها در مشهد
بعد از رسیدن به 🕌مشهد..،
طبق #اطلاعات و #تحقیقاتی که در مورد #بهترین حوزه های مشهد و قم کرده بودم؛ رفتم سراغ شون ... .
دو تای اول اصلا حاضر به پذیرشم نشدن ...
گفتن:
_بدون #درخواست و #تاییدیه پذیرش، اجازه ثبت نام ندارن ...
👈راهی سومین حوزه شدم ... .
کشور غریب،... شهر غریب،...
دیگه پول 💵هم نداشتم که ماشین بگیرم ...
ساکم رو گرفتم دستم و پرسان پرسان راه افتادم ...
توی کوچه پس کوچه ها گم شدم ...
🕌تا به خودم اومدم دیدم رسیدم به #حرم..🕌
خسته و گرسنه، با یه ساک ...
نه راه پس داشتم نه راه پیش ...
برای رسیدن به سومین حوزه، یا باید حرم رو #دور میزدم یا #ازوسطش رد می شدم ....
#نفرتم از 💚شیعه ها به حدی شده بود که دلم نمی خواست حتی برای کوتاه کردن مسیر، از داخل حرم رد بشم ...
چند قدمی که رفتم یهو به خودم اومدم و گفتم:
_اینجا هم زمین خداست. چرا مسیرم رو دور کنم؟ اگر به موقع نرسم و پذیرش نشم چی؟ توی این شهر و کشور غریب، دستم به جایی میرسه؟ ... .
دل به دریا زدم و مدارک رو جدا کردم.
👈ساکم رو به امانات دادم و وارد حرم شدم ... .🚶🕌
✨✨⚔⚔⚔✨✨
✍نویسنده؛ شهید مدافع حرم طاها ایمانی
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓
@romankademazhabe
┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛