eitaa logo
رمـانکـده مـذهـبـی
3.8هزار دنبال‌کننده
191 عکس
4 ویدیو
51 فایل
(•●﷽●•) ↻زمان پارت گذاری شب ساعت 20:00 الی21:00 ↻جمعه پارت گذاری نداریم ناشناس↯ @nashenas12 ●•تبلیغات•● @tablighat_romankade برای جذاب کردن پروف هاتون↻ @Delgoye851
مشاهده در ایتا
دانلود
رمـانکـده مـذهـبـی
🍃🥀🍃🥀 🥀🍃🥀 🍃🥀 🥀 ⚜هوالعشق ⚜ 📕#محا
🍃🥀🍃🥀 🥀🍃🥀 🍃🥀 🥀 ⚜هوالعشق ⚜ 📕🥀 ✍ به قلم : 🍃 + هانا ؟ هانا ؟ بلند شو آقای قادری اومده با تو کار داره ... با صدای مامان از رویایی مبهم آزاد میشوم . شتابان از جا بر می خیزم و با دیدن ساعت که ۶:۳۰ را نشان میدهد از اینکه نمازم قضا شده حرص میخورم و ذهنم بسمت خواب عجیبم پر می کشد . " نمی تونی بخوری !!! ـ چرا ؟ ـ چون تشنه نیستی ! ضمنا خودت آب داشتی ولی حیفش کردی ! " آبی به دست و رویم میزنم تا چهره کسلم و خواب آلودم را تازه کند . همان طور که لباس می پوشم نگاهی در آینه به خودم می اندازم و با سرعت بیرون می روم که صدای مامان بار دیگر اما اینبار با فاصله ای دورتر در عمارت می پیچد . ـ هانا ؟ رفتی ؟ اون بنده خدا تو آلاچیق روی استخر منتظرته ـ باشه مامان خودم را به باغ می رسانم و از پشت سر بسمتش میروم خدمه در حال پذیرایی هستند و اما نگاه او معطوف بازی دلفین استخر است . ـ سلام بعد از شنیدن صدایم می ایستد و با نگاه به زمین می گوید : سلام صبحتون بخیر ببخشید بد موقع مزاحم شدم دو خدمه را مرخص می کنم و می گویم : خواهش میکنم بفرمایید بشینید . روی صندلی حصیری که جا میگیرم می نشیند و دست هایش را در هم قفل میکند انگار آنچه می خواهد بگوید مضطربش کرده برای همین تعلل میکند که می پرسم : آقای قادری مشکلی پیش اومده ؟ از هیربد خبری شده ؟ ـ نه ... مشکلی برای هیربد پیش نیومده ، الانم رفته خونه خانم فاتح ـ اونجا چرا ؟ ـ ظاهرا قراره کاری انجام بدن با سید ـ اهان ، خب پس ؟ ـ حقیقتا دیشب بعد از اینکه آخرین خبرو براتون فرستادم و جواب ندادین رئیس به من گفتن اونا رو بیخیال بشم و بر... ـ بله متوجهم و متاسفم ... دیشب خیلی خسته بودم و نتونستم کارو تموم کنم اما یه فیلم دست به نقد دارم که برای خانم فاتح هم فرست.. ـ نه قضیه این نیست &ادامه دارد ... 📚 @romankademazhabe 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀