eitaa logo
رمـانکـده مـذهـبـی
3.8هزار دنبال‌کننده
191 عکس
4 ویدیو
51 فایل
(•●﷽●•) ↻زمان پارت گذاری شب ساعت 20:00 الی21:00 ↻جمعه پارت گذاری نداریم ناشناس↯ @nashenas12 ●•تبلیغات•● @tablighat_romankade برای جذاب کردن پروف هاتون↻ @Delgoye851
مشاهده در ایتا
دانلود
رمـانکـده مـذهـبـی
🍃🥀🍃🥀 🥀🍃🥀 🍃🥀 🥀 ⚜هوالعشق ⚜ 📕#محا
🍃🥀🍃🥀 🥀🍃🥀 🍃🥀 🥀 ⚜هوالعشق ⚜ 📕🥀 ✍ به قلم : 🍃 با سختی های فراوان توانستند موقعیت را فراهم کنند کارن که عرصه را بر خود تنگ دید هانا را قربانی کرد همان چیزی که آنها می خواستند . هانا باید می فهمید کارن فقط یک مدیر عامل ساده نیست و قاتل خواهرش ، هیوا ، است . مهدا و امیر به پاسگاه نزدیک مکان برگزاری میهمانی رفتند و ثمین را که مدتی برای ایفای نقشش آزاد کرده بودند به میهمانی فرستادند . سجاد که از غیبت ناگهانی ثمین متعجب شده بود و در پی فهمیدن علت آن بود که ثمین برای منحرف کردن ذهنش او را به رقص و نوشیدن مشروب مشغول می کرد . برای دومین بار جام سجاد را پر کرد و با ناز و عشوه بسمتش رفت که سجاد دستش را گرفت و کشیده گفت : بشیــــن ببـــــــــــینم .... کجا ؟ بایـــــــــد بر...ام تعریف کنی کجااااا بودی ! ـ من باغچه باغ بابام بودم ... با خانم هم هماهنگ کردم ـ مروارید خبـــــــــــر داشـــــــــــــت ؟ ـ آره ، مروارید مگه میتونه از صداش بی خبر باشه ـ ثمیــــــــــــــ....ن ـ بله ؟ ـ نظررررررت چیه محمدحســـــــین و مهداااا رو بکشیم ؟ ـ برای آزاری که به منو تو دادن حقشونه بمیرن ـ ولی من لعــــــــنتی هنوزززز دوسش دارم اااااگه قرااار باشه با من نیااااد انگلیس میکشششسمش ـ سجاد فکر کنم حالت خوب نیست میخوای برسونمت خون... ـ خونه ؟ برمممم پیشششش حاج رسوووووول بگم مستم ؟ برم پیش هادددددی ؟ هاااان ؟؟؟؟؟ ـ میخوای ببرمت خونه خودت ؟ ـ بببببریم سجاد نباید به دام می افتاد برای همین او را از میدان خارج کردند تا همچنان نقشه راه بماند . ثمین بعد از هماهنگی با مهدا از میهمانی بیرون زدند . سجاد را به خانه اش رساند و به خانه ای که مهدا برایش آدرس فرستاده بود رفت . شیطان پرستان با اعمال حقیرانه کارشان را شروع کرده بودند که هانا رو به کارن با اعتراض گفت : اینا دیگه چه خرین ؟ &ادامه دارد ... 📚 @romankademazhabe 🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀