eitaa logo
رمـانکـده مـذهـبـی
3.8هزار دنبال‌کننده
189 عکس
4 ویدیو
51 فایل
(•●﷽●•) ↻زمان پارت گذاری شب ساعت 20:00 الی21:00 ↻جمعه پارت گذاری نداریم ناشناس↯ @nashenas12 ●•تبلیغات•● @tablighat_romankade برای جذاب کردن پروف هاتون↻ @Delgoye851
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋به نام خدای یکتا 🦋 🌼 📚 _______________________ _گفتم من امیر محمدم حالا حضور منم زیاد مهم نیست اونجا -چطور مهم نیست ناسلامتی دادا‌ش عروس میشی _همون عروس میگه تو کاره ای نیستی، تو ازدواج کردن من😂 -عجب.. اگه یه بار دیگه زنگ زدن بهت برو _باش -چقدر بابات پیگیرته😂 _اره عق الان برم خونه بگم کجا بودم -بگو گلزار شهدا 😐😂 _نهه -بخدا من اگه دو روزم خونمون نرم هیچکس سراغم نمیگیره بعد دوروز که برم خونه تازه بهم میگن عه نیما کجا نشسته بودی من ندیدمت 😂 _ولی من هر جا برم زیر نظر خانواده هستم 😂 -یه قرار بزار با دختره برو باهاش حرف بزن _چی بگم -خب ببین چکارت داره نرگس))) قرار بود بیان یکی دوساعت دیگه خداکنه آرمان امشب همچیو خراب نکنه من مطمئنم اگه آرمان باهاش صحبت کنه همچی تموم میشه.. آرمان این ازدواجو بهم میزنه همه داداش دارن منم داداش دارم -نرگس چقدر خوشکل شدی دختر ¬نرگس این روسریت خیلی تو چشم میزنه عوضش کن +امیرعلی من اینودوست دارم. ¬خوب نیست عوضش بازم هر جور راحتی +عوضش نکنم ناراحت میشی؟ ¬نه. +ممنون ¬آرمان چرا نمیاد بابا؟؟ -نمیدونم میگفت کار دارم با دوستش نیما بود.. میگفت نمیام امشب گفت گلزار شهدام خیلی تعجب کردم... ¬نیماکیه؟ +یه پسره ی... -یکی از دوستاشه خیلی خیلی پسر خوبیه هر چی بگم کم گفتم ¬شما که بگی خوبه یعنی طلاس دیگه -اصلا از طلا هم بیشتره من خیلی خوشم اومده از این پسره +بابا من موندم از چیه این پسره خوشت اومده 😂 امیر علی اصلا بدرد نمیخوره از این پسرایی که از خط قرمز ردکردن -نخیر من باهاش صحبت کردم خیلی پسر خوبیه میخواییم باهاهاش همسفر شیم بعد میگی من چقدر قضاوت کردم الکی، میشناسیش اون موقع. +یعنی چی میخواییم همسفر شیم؟؟؟؟؟؟؟ -هفته دیگه داریم یه دوسه روز همسفر میشیم بلیط مشهد گرفتم بریم مشهد اما آرمان ونیما یکی دوروز فقط پیشمون نیستن میرن شمال باز ما خواستیم برگردیم اونا از شمال میان باهم برمیگردیم اینجا +عق بابا این دیگه چکاریه من این پسره ی......... باشه من نمیام مشهددد بخدا این نامحرمه من نمیام من جلو اون معذبم بدم میاد ازش من نمیاااااااامممممم من میمونم خونه امیر علیییییییی ¬ما خودمونم میاییم +بابا من نمیخوامم بیام بخدا این پسره خوب نیست شما چرا میگین خوبه؟؟؟؟؟؟ -دارم میگم باهاش حرف زدم میگی چرا؟؟؟ میخوای خودتم باهاش حرف بزنی؟؟ اینقدر پشت سرش حرف نزنی.. +بابا بخدا معذبم -اون نگاه تو که نمیکه😂 +شما از کجا میدونی😂بابا من نمیام ارسلانم بیاد -ارسلان چکارس دیگه +نیما چکارس؟؟؟؟؟؟؟؟ -دوست آرمانه میخوان برن شمال +خب بگو اونا برن شمال دیگه چرا میان با ما؟؟؟؟؟ -خب میخوان بیان مشهد +آرمان که نمیخواد بیاد دوستشم نره -تو چکار داری نرگس روسریت مگه امیر علی نگفت عوض کن توچشمه +خب من رنگ روشن دوست دارم عوض نمیکنم ‌¬نیما بهتره یا ارسلان😂 +ارسلان دیگه -بخدا نیما +باباااا ¬من ندیدمش +بهتر -پسر گلیه ¬بابا الکی فرض کن نیما و ارسلان خواستگارا نرگسن بعد باید مجبور باشی دخترتو بدی به یکی شون کدومو انتخاب میکنی؟ 😂 -اگه به من باشه نیما رو +بابااا اهههه ¬نیومد آرمان الان میان دیگه -نرگس اومدن تو چای نیار +پس کیه بیاره بابا -آرمان بیاره تو برو تو اتاقت اخر دفعه آرمان میگم صدات کنه بیا یه چند دقیقه بشین +عق چه ربطی به آرمان داره اصلا!؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خداکنه آرمان نیاد ¬مگه میشه +نمیشه؟؟؟!؟؟؟؟ -خب ما آرمان نباشه هیچکار انجام نمیدیم +واقعا چه ربطی ب اون داره؟؟؟؟؟؟ زندگی مننننه چرا ارمان باید تایین تکلیف کنه؟؟ -همین جور که میگی ربطی به آرمان نداره یکباره بگو ربطی به تو مامانتم نداره ربطی به امیر علیم نداره خب تو که اینجور تصمیم میگیری به حرف منم اهمیت نده امشب هم مهریه تایین کن هم تاریخ عقد زندگی خودته امیر علی زنگ بزن بگو آرمان بیاد (بابام پاشد رفت توآشپز خونه با این حرفش خیلی ناراحت شدم.. احساس تنهایی کردم خدایا مگه من چه گناهی کردم؟؟؟؟ چراااا؟؟؟؟؟ نکنه آرمان گفته باشه حتما گفته که اینا این کار میکنن چرا من هیچکسو ندارم؟؟؟؟))))) ¬الو _سلام ¬سلام خوبی کجایی بیا _من کار دارم ¬چکار داری شب خواستگاری خواهرت؟؟؟ ‌_بجا من گل نرگس بزارین 😂 ¬نداریم _دامادتون میاره ¬داماد ما داماد توهم میشه _نوچ نوچ ¬بیا دیگه آرمان باباگفت.. _باشه میام
رمـانکـده مـذهـبـی
🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁 🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁 🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁🍂🍁 🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁 🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂 🍃🍁🍂🍃🍁🍃 🍁🍃🍁🍂🍁 🍃🍁🍂🍁 🍁🍃🍁 🍃
🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁 🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁 🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁🍂🍁 🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁 🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂 🍃🍁🍂🍃🍁🍃 🍁🍃🍁🍂🍁 🍃🍁🍂🍁 🍁🍃🍁 🍃🍁 🍁 ༻﷽༺ 🍃ڀݭࢪ ݕڛيڄے_ڋݗټࢪ ڨࢪټے🍂 وقتی به خونه برگشتم رزومه درسی و کاریم رو برای استاد ایمیل کردم چند روز بعد دکتر تماس گرفت و گفت که با کار کردنم توی بیمارستان موافقت شده و از هفته بعد باید مشغول به کار بشم یک هفته گذشت و امروز برا معارفه باید به بیمارستان امام میرفتم خودم رو توی آینه نگاه کردم موهام رو مثل گذشته یکطرفه مرت ب کردم به دلیل لطیف بودن زیادی چ ند تار روی پیشونیم ریخته شد کمی عطر بین ریشهای کوتاه و مرتب شدم کشیدم پیراهن کر مم رو به همراه کت و شلوار مشکیم پوشیدم مقداری عطر به لباسم زدم خوب شد با یه بسم الله به سمت بیمارستان حرکت کردم همه دکترها توی سالن اجلاس جم شده بودن برای معارفه البته نه اینکه جلسه برای من باشه بلکه برای قدر دانی از دکتر کشکولی بود حالا ای ن وسط هم من رو به بقیه به عنوان جایگزین دکتر معرفی می کردن بعد از تقدیر از دکتر از من خواستن به روی صن برم و خودم رو معرفی کنم از زبان دریا -نه....باورم نمیشه....امیر علی اینجا چکار میکنه ؟ مات شخص رو به روم شده بودم هنوزم باورم نمی شد خدایا یعنی درست میبینم ؟ این امیر علیه ؟ خدای من با صدای صحبتش به خودم اومدم: -با سلام من امیر علی فراهانی هستم متخصص مغز و اعصاب از دانشگا ه بین المللی روسیه دکتر کشکولی ا ین لطف رو به من داشتن و بنده رو به اعنوان جایگزن خودشون معرفی کردن امیدوارم که بتون م اینجا در این مکان مقدس خدمتی به کشورم کرده باشم خودش بود پس اشتباه نمی دیدم آروم عقب عقب در حالی که همچنان چشمام مات صورتش بود از سالن خارج شدم و خودم رو به اتاقم رسونم دستی به گونم کشیدم خیس اشک بود یکدفه احساس کردم قلبم آتیش گرفت -خدای من امیر علی برگشته الان اینجا نزدیک به من با دست همه برگه های روی میزم رو پرت کردم -ولی چرا الان ؟ها چرا الان که من تصمیم داشتم فراموشش کنم ؟چرا؟ چرا؟ چی رو میخوای ثابت کنی ؟ چرا اوردیش جلو چشم من ؟ سر خوردم روی زمین سرم رو روی زانوهام گذاشتم: -خدایا چرا ؟مگه چه گناهی کردم که اینقد باید عذاب بکشم ؟ حالا من چطور ببینمش ولی مال من نباشه باز باید بشینم نگاه اش که اصلا به من نیست رو ببی نم ؟ آخه چرا بین این همه دکتر باید امیر عل ی بیاد جای دکتر کشکولی ؟ چرا؟چرا ؟ حالا من باید چکار کنم چکار ؟ نویسنده : آذر_دالوند ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓ @romankademazhabe ┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛ 🍁 🍃🍁 🍂🍃🍁 🍁🍃🍂🍁 🍃🍂🍁🍃🍁 🍂🍁🍃🍁🍂🍁 🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁 🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃🍁 🍂🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍁 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁🍃🍁 🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍂🍁 🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁 🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍃🍁