eitaa logo
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
4.7هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
707 ویدیو
70 فایل
ھوﷻ 📩رمانهای عاشقانه ی مذهبی را❣️ با ما بخوانید. 💚 🔔 #رمان انلاین هم داریم روزی دو رمان ظهر #روژان فصل ٣ و شب #فالی‌دراغوش‌فرشته در خدمتتونیم. 🌸کپی رمانها بدون اجازه ادمین جایز نیست وپیگرد دارد 🚫 🆔 @Ad_noor1 👈 تبلیغات و ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ♥💍 رَّمَّانهای عاشقانه_ مذهبی💍 ♥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چله شکرگزاری: 🍃تمرین روز پانزدهم🍃 امروز روز بازیه ،روز شکرانه اینکه همیشه و هر لحظه فرصت اینو دارین که با خودش دل بدید و دل بگیرید. امروز رو میخوام برای نامه بنویسید،دقیقا بهش بگید چقدر دوسش دارید ... که نبودش یعنی فقدانی بزرگتر از فراق و ... که اگه نباشه و دستتون رو رها کنه،هیچ کسی نمیتونهبه اون قشنگی دست شما رو بگیره و بلند کنه.که اگه او نخواد هیچی نیستید،هیچکس نیستید که اگه لطف نمی کرد این جایگاهی که الان دارید ، ،جایگاه اجتماعی،خونه،تحصیلات،پدر و مادر و ... هیچکدوم رو نداشتید...امروز رو میخوام با خدا عشق بازی کنید چطوریش رو واگذار میکنم به خودتون یادتون نره اخر نامه ازش تشکر کنید که اجازه گفتگوی مستقیم رو بهتون داده🙏 👇👇👇 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ http://eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
💚❤💚❤💚❤💚❤💚 💜🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس💜🌸 قسمت #بیست_و_هفت از خونه فاطمه سادات که اومدم بیرون دنیای جلوی
💫✨💫✨💫✨💫✨💫 💜🌸 💜🌸 قسمت مهسا داشت تلویزیون نگاه می کرد، محمد هم خونه نبود، رفتم تو اتاق مامان، مامان سرش گرم لباسی بود که داشت برای من می دوخت .. کنارش نشستم و دستاشو بوسیدم:😘 _سلام مامان جونم خسته نباشین که انقدر زحمت می کشین رو سرم رو مادرانه بوسید و گفت: _قربونت بشم عزیزم😘😊 پس دل این مادر طاقت نیاورد بیشتر از این به دخترش بی محلی کنه، فقط تو چشمای مهربونش خیره بودم.. چه بود، از نگاه کردن بهش یک لحظه هم سیر نمی شدم .. لبخندی رو لبش نشست و گفت: _رفته بودی پیش بابات😊 آروم چشمامو رو هم گذشتم به نشانه تایید، نمیدونم چرا قلبم انقدر آروم بود ... ملاقات با بابا کار خودشو کرده بود .. دلم کم کم داشت از کاری که می خواستم انجام بدم مطمئن میشد ..😊 با اطمینان به چهره ی پر نور و مهر مامان نگاه کردم و گفتم: _مامان جون ..من بیشتر فکر کردم .. با بابا هم مشورت کردم .. با اوردن کلمه ی "بابا" بغض😢 سعی داشت خودشو به چشمام برسونه باهمون حالت آرومم همراه بغضی که سعی در پنهان کردنش داشتم ادامه دادم: _به ملیحه خانم بگین جوابم مثبته....🙈 ... 💚💛💚 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس ❌. @ROMANKADEMAZHABI ❤️ برای دسترسی به قسمت اول رمان به کانال ریپلای مراجعه کنید👇👇👇 @repelay 💫✨💫✨💫✨💫✨💫
☆﷽☆ الله فرجه💚 🌿 در ظلمٺ شب قرص قمر مے‌آید ❣️از جاده ی روشنی مے‌آید 🌿 بہ خدا منتقمٺ یڪ جمعہ ❣️ با نفر مے‌آید ✨🌸پیشاپیش عیدتون مبارک⚘🌟 📚@romankademazhabi♥️
🎉خیلی خیلی 🎊 💕 (س) 💐 🎀🎉به ابیاتم‌نمیگنجید وصفِ‌تو،فقط‌گفتم فدای‌یک نخ‌چادر‌نمازت‌حضرت 💌🎊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از نزدیکان رجبعلی خیاط می‌گفت: ما با ایشان به قبرستان ابن‌بابویه رفته بودیم و قبر من هم آنجا دفن بود. من سر قبر مادرم نرفتم. سر چند تا قبر فاتحه خواندیم. وقتی می‌خواستیم از قبرستان بیرون بیاییم، ایشان گفتند: که شما اینجا دفن است؟ گفتم: بله. گفت: مادر شما در عالم برزخ داشت از شما گله می‌کرد. برگشتیم و سر قبر مادرم رفتیم. اگر کار خیری که می‌کنیم، به تعدادی از اموات هدیه کنیم آیا از ثواب آن کم می‌شود؟وخیر.اگر شما یک صلوات به کل اموات مؤمنین و مؤمنات هدیه کنید به خاطر کار ارزشمندی که شما کردید و همه را در نظر گرفتید و بخل نورزیدید، خدا ثوابش را به همه می‌دهد و از هیچ کس هم ثوابی کم نمی‌شود.🌿🍃👌 🎙