📚 #مهر_و_مهتاب
📝 نویسنده #تکین_حمزه_لو
♥️ #قسمت_صد_هشتم
مى دانستم كه دنبال خانه مى گردد و هر روز بعد از شركت از اين بنگاه به آن بنگاه مى رود. بعد از سلام و احوالپرسى گفت:
- مهتاب، یک خونۀ خوب پيدا كردم. تقريبا ً اكازيونه!
با هيجان گفتم: كجا؟... چند مترى است؟
حسين شمرده شمرده گفت: فاز شش شهركه، صاحبش احتياج فورى به پول داره، مثل اينكه چكش برگشت خورده و در حال ورشكستگى است، براى همين زير قيمت داره مى ده. خونه اش تقريبا ً هشتاد متر و دو خوابه است. داخلش احتياج به یک كمى تعمير داره، ولى نقشه اش خيلى خوبه، كل آپارتمان سه طبقه است، اين طبقه دومه، پاركينگ و انبارى هم داره، تقريبا مترى بيست هزار تومن زير قيمت منطقه مى ده...
فورى گفتم: خوب معطلش نكن.
- گفتم اول تو هم بياى ببينى، اگه دوست داشتى قول نامه كنيم.
- من فردا ساعت هشت تا ده امتحان دارم، بعدش مى تونم بيام ببينم.
حسين آهى كشيد: خدا كنه خوشت بياد. خونه پيدا كردن كار سختى است.
خنديدم: حق دارى، سهيل هم پدرش در آمد، ولی عاقبت یکی خريد. البته شصت متری است.
حسين پرسيد: پس عروسی نزديكه؟
- آره، تقريبا سه هفته ديگه است. پدرم می خواد تو رو هم دعوت كنه، خيلى از تو خوشش آمده، راه می ره و می گه آقای ايزدی اینطور، آقای ایزدی آنطور!
حسين خنديد: خدا كنه نظرش بر نگرده!
اميدوار گفتم: نه بابا، تو خونه بخر، ديگه بهانه ای نداره. راستی اگه این خونه رو بخری، چيزی از پولت باقی می مونه؟
حسین فكری كرد و گفت: تقريبا ً سه ميليون باقی می مونه.
- خوب، پس عروسی هم مى تونى بگيرى، فقط مى مونه... ماشين! اون هم مهم نيست. هر دو با هم كار مى كنيم و مى خريم.
حسين ناراحت گفت: اون ماشينى كه زير پاى توست، تقريبا هم قيمت خونه است، با دو، سه ماه كار جور نمى شه!... تازه با اين حقوق من، زندگى شاهانه اى هم انتظارت رو نمی کشه، اصلا ًَمثل خونۀ پدرت بهت خوش نمی گذره.
دلجویانه گفتم: حسین، پدر من نزدیک به شصت سالشه! تو نباید زندگی خودتو با اون مقایسه کنی! تازه سهیل هم مثل تو می مونه. تازه بدتر، چون باید قسط وام بانک مسکن رو هم بده.
حسین حرفی نزد. دوباره گفتم: زندگی که فقط پول و ماشین و خونه نیست، مهم اینه که آدم شریک زندگی اش رو دوست داشته باشه، اون وقت پیاده روی لذت بخش هم می شه. در ضمن دلیلی نداره که تو بخوای ماشین آنچنانی بخری، یک ماشین ارزون که راه بره هم، ما رو به مقصد می رسونه. همه چیز کم کم درست می شه.
حسین غمگین گفت: هر چی فکر می کنم می بینم من دارم با خودخواهی شانس یک زندگی خوب رو از تو می گیرم... مهتاب.
حرفش را قطع کردم: بس کن حسین، انقدر عقل و شعور منو زیر سوال نبر، من خودم قوه تمیز مسایل رو دارم، خداحافظ تا فردا.
با هزار فکر و خیال و سختی به خواب رفتم. سر جلسه امتحان هم فکرم مشغول حرفهای حسین بود. به این فکر می کردم که نکند از ازدواج با من پشیمان شده است و خجالت می کشد رک و راست حرفش را بزند. انقدر از این احتمال عصبی شدم که امتحانم را حسابی خراب کردم. لیلا هم خودکار در دهان، به دور دست خیره شده و معلوم بود اصلا ً حواسش نیست. ورقه ام را دادم و از جلسه بیرون آمدم. چند دقیقه ای در ماشین منتظر ماندم تا عاقبت حسین آمد. از دور لنگ لنگان و آهسته قدم برمی داشت. موهایش مرتب و شانه شده، ریش و سبیلش را کوتاه کرده بود و لباس تمیزی به تن داشت. صورتش اما نگران و ناراحت بود. وقتی سوار شد آهسته سلام کرد. جوابش را دادم و به طرف شهرک غرب حرکت کردم. در راه، حسین ساکت از پنجره به بیرون خیره شده بود. نرسیده به فاز شش، ماشین را نگه داشتم. به حسین که ساکت کنارم نشسته بود، نگاه کردم و گفتم:
- حسین، نکنه پشیمون شدی؟ تو رو خدا اگه از دست من خسته شدی بهم بگو، من دلم نمی خواد تو رو وادار به کاری کنم که به نظرت درست نیست.
چند لحظه ای گذشت و حسین حرفی نزد. بعد صورتش را به طرفم برگرداند. منهم نگاهش کردم. چند لحظه خیره به هم ماندیم، عاقبت حسین با صدایی گرفته گفت: من تو رو از خودم بییشتر دوست دارم. به خدا قسم می خورم که هیچ چیز تو دنیا بیشتر از این منو خوشحال نمی کنه که تو زن من، شریک زندگی من باشی! ولی عزیزم تو حیفی، حیفی که بعد از چند سال زندگی بیوه بشی، با یک دنیا مشکل تنها بمونی، حیفه که با یک آدم مریض زندگی کنی، حیفه به خاطر یک زندگی متوسط از زندگی مرفهت چشم پوشی کنی!...
اشک بی اختیار چشمانم را پر کرد. با صدایی لرزان گفتم:
- حیف از تو حسین که مجبوری کنار ما آدمهای پول پرست و خودخواه زندگی کنی. اگه ناراحتیت به خاطر این حرفهاست، باید بگم من با چشم باز تو رو انتخاب کردم و تمام مسئولیتش رو هم می پذیرم. من تو رو دوست دارم و این احساس رو به امتیازات مسخره ای که شمردی، نمی فروشم.
ادامه دارد....
┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
#استاد_عالی : شیعیان در گرفتاری ها #نماز استغاثه به #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بخوانند.
#امام_زمان
🆔 @romankademazhabi⚫️
🏴 🏴 🏴 🏴 🏴 🏴
🔴⚫️ نشانه مؤمن چیست ؟
《امام کاظم -علیه السلام- فرمودند:
🗞یغیب عن أبصار الناس شخصه و لا یغیب عن قلوب المؤمنین ذکره:
⬅️مهدی از دیدگان مردم غائب می شود ولی یاد او از دل های مؤمنین غائب نمی شود
📙کمال الدین و تمام النعمة باب۳۴ حدیث۶
⬅️از همین روست که فقیهی فرهیخته و عالِمی نمونه مانند مرحوم آیت الله خوئی ۴۰ سال نمازش را با یاد امامش درآمیخت و در قنوتش دعایی به جز "اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن..." نخواند.
🔘 #امام_زمان (عج)
⚫️ #امام_کاظم (ع)
🔘 #کرونا_را_شکست_میدهیم
🏴 🏴 🏴 🏴 🏴 🏴
@romankademazhabi
🏴 🏴 🏴 🏴 🏴 🏴
مداحی آنلاین - سلام آقا که الان روبروتونم - حسین خلجی.mp3
1.97M
🌴شب زیارتی ارباب عشق😍
حضرت مولا حسین جااان💔
🔘سلام آقا که الان روبروتونم..
🔘من اینجام و زیارت نامه میخونم
#امام_حسین
#کربلا
✅ به حضرت طبیب جانان، متوسل بشیم برای درمان دردها 😔و بیماریها و گرفتاریها مون📿
#کرونا_را_شکست_میدهیم
🔘🔘@romankademazhabi🔘
🌟 #لحظه_طلایی
یا مقلّب القلوب والابصار
یا مدبر اللیل والنهار
یا محوّل الحول والاحوال
حوّل حالنا الى احسن الحال
🔴 ملت عزيز ایران سال نو بر شما پر خیر و برکت ان شاءالله 💐
🌹امیدوارم با سعادت، با سلامت جسمی، با دل شاد و با توفیقات روزافزون مادی و معنوی انشاءالله این سال جدید را بگذرانید.🌹
سال۹۹؛ سال #جهش_تولید
#سين_هشتم_سليماني
@ROMANKADEMAZHABI 🏴
سیدحسین مومنی،رضایت خدا.mp3
2.15M
" قانون زندگی "
"تصمیمی جدید"برای "سال جدید"
با این داستان از
#امام_كاظم علیه السلام
با آرزوی برکت مادی و معنوی در لحظه لحظه های زندگی تون ...
#شهادت_امام_موسي_كاظم علیه السلام را محضر حضرت #امام_زمان (عج) و خدمت همراهان گرامی کانال تسلیت عرض میکنیم
با ما همراه باشید🏴
🏴 @funy_eitaa