eitaa logo
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
4.8هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
716 ویدیو
72 فایل
ھوﷻ 📩رمانهای عاشقانه ی مذهبی را❣️ با ما بخوانید. 💚 🔔 #رمان انلاین هم داریم روزی دو رمان ظهر #روژان فصل ٣ و شب #فالی‌دراغوش‌فرشته در خدمتتونیم. 🌸کپی رمانها بدون اجازه ادمین جایز نیست وپیگرد دارد 🚫 🆔 @Ad_noor1 👈 تبلیغات و ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
✅ تقدیر خداوند هرچه باشد هر‌ کجا باشی مرگ خواهد آمد! ✍این حکایت از مثنوی مولوی اقتباس شده؛ 🔻روزی از روزها ، حضرت سلیمان نبی در سرای خویش نشسته بود که مردی سراسیمه از در در آمد. سلام کرد و بر دامن حضرت سلیمان چنگ انداخت که به دادم برس. حضرت سلیمان با تعجب به چهره آن مرد نگریست و دید که روی آن مرد از پریشان حالی زرد شده و از شدت ترس می لرزد. حضرت سلیمان از او پرسید تو کیستی؟ چه بر سر تو آمده است که چنین ترسان و لرزانی؟ مرد به گریه در آمد و گفت: که در راه بودم ، عزرائیل را دیدم و او نگاهی از غضب به من انداخت و من از ترس چون باد گریختم و به نزد تو آمدم تا از تو یاری بطلبم ، از تو خواهشی دارم که به باد فرمان دهی تا مرا به هندوستان ببرد! حضرت سلیمان لحظه ای به فکر فرو رفت و فرمود: می پذیرم ، به باد میگویم که تو را در چشم به هم زدنی به هندوستان برساند. آن روز گذشت و دیگر روز سلیمان نبی حضرت عزرائیل را دید و به او گفت: این چه کاری است که با بندگان خدا میکنی ، چرا به آنها با خشم و غضب می نگری؟ دیروز مرد بیچاره ای را ترسانده ای و رویش زرد شده بود و می لرزید. به نزد من آمده و کمک می طلبید. عزرائیل گفت: دانستم که کدام مرد را میگویی. آری من دیروز او را در راه دیدم ولی از روی خشم و غضب به او نگاه نکردم ، بلکه از روی تعجب او را نگریستم. 🔺عزرائیل ادامه داد : تعجب من در این بود که از خداوند برای من فرمان رسیده بود تا که جان آن مرد را در هندوستان بگیرم. در حالیکه او را اینجا می دیدم ... ✓
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها فرمودند: خطاب به همسرش امیرالمؤمنین على علیه السلام كرد: من از خداى خود شرم دارم كه از تو چیزى را در خواست نمایم و تو توان تهیه آن را نداشته باشى.✨
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 #رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 #قسمت_صد_بیستم #بخش
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 جعبه ای کوچک از داشبورد بیرون میکشد و به سمتم میگیرد . ذوق زده چشم به جعبه میدوزم . جعبه ای کرم رنگ با طرح قلب های کوچک قرمز . قهوه ای چشم هایش را به چشم هایم گره میزند _یه هدیه ناقابله . لطفا تو خونه بازش کنید سر تکان میدهم و جعبه را از دستش میگیرم . شادی ام را با لبخند عمیقی به سجاد منتقل میکنم و از ته دل تشکر میکنم . از ماشین پیاده میشوم و قبل از ورود به خانه برایش دست تکان میدهم . سجاد لبخند مهربانی تحویلم میدهد و متقابلا دست تکان میدهد . گرچه دل کندن از او برایم سخت است اما به ذوق باز کردن اولین هدیه ای که از سجاد سجاد گزفتم وارد خانه میشوم . به محض ورود به خانه سلام میکنم و سریع به سمت اتاقم میروم . قبل از بستن در اتاقم میگویم +من یه ربع دیگه میام ، هر حرف و سوالی داشتید اونموقع در خدمتم . و بعد در اتاق را میبندم . مطمئنم پدر و مادرم با چهره هایی متعجب به در اتاق خیره شده اند . بی خیال روی تخت مینشینم و جعبه را از زیر چادرم بیرون میکشم . لبخندی از سر شادی میزنم و در جعبه را باز میکنم . با دیدن هدیه ابرو بالا می اندازم و لبخند عمیقی میزنم . تسبیح تربت دست ساخته ای است . تسبیح را بر میدارم . زیر تسبیح کاغذ کوچکیست . با دقت نوشته روی کاغذ را میخوانم 《تسبیح تربت کربلا ، آخرین هدیه رفیق شهیدم به من . خیلی برام عزیزه لطفا خوی ازش مراقبت کنید》 لبخندم عمیق تر میشود و بی اختیار بغض میکنم . هدیه اش ارزش مالی ندارد اما ارزش معنوی زیادی دارد . این علاقه سجاد را نشان میدهد که حاضر شدا این هدیه ی ارزشمند را به من بدهد . تسبیح را میبوسم و میبویم و دوباره داخل جعبه قرار میدهم . ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ روی تخت کنار شهریار مینشینم +بفرمایید در خدمتم پاسخی دریافت نمیکنم . شهریار به زمین خیره شده و در فکر فرو رفته . میخوانمش +شهریار با اجبار نگاهش را از زمین میگیرد و به من میدوزد _بله ؟ یک تای ابرویم را بالا میدهم +گفتی کارم داری سر تکان میدهد _آها ، آره راس میگی . یه لحظه حواسم پرت شد . بعد از مکث کوتاهی میگوید _برای مراسم عقدت شهروز نمیاد متعجب نگاهش میکنم . خبرش خبر خاصی نیست . اگر بیاید تعجب میکنم . حتی اگر هم بیاید با هدف کنایه زدن و زَهر کردن مراسم به کامم می آید . پس نبودش به نفع من است . &ادامه دارد ... 🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
به تمنای طلوع تو جهان چشم به راه به امید قدمت کون و مکان چشم به راه سال‌ ها می‌ رود و حرف دل من این است تا به کی صبر کنم؟ تا چه زمان چشم به راه؟
حتما این روزها اسم فروشگاه چادر مشکی بنی‌فاطمی به گوش‌ِت خورده😍 پس بزار برات توضیح بدم😊 برای حمایت از تولید ملی، بزرگترین تولیدی رو راه اندازی کردیم👌 💠🌺بهترین کیفیت چادر💠🌺 🌺💠بهترین قـیمـت بازار🌺💠 📣به جمع 100 هزار نفری حامیان تولید ملی ملحق شوید و از جوایز بی نظیر آن لذت ببرید😍👇 http://eitaa.com/joinchat/1196228609Ce36ce60469 خرید👈جایزه👈حمایت از تولید ملی
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
🖤چادر خاکی ات را بتکان🖤 👇🖤روزی مارا برسان🖤👇 ـ 🌺 🌺 ـ 🖤 🌺 🌺 🌺 ـ🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 ـ 🌺 🌺🌺🌺🌺🌺 🌺 ـ 🌺 🌺 🌺 ـ 🌺 🌺 ـ 🌺 📣تخفیف ویژه ایام فاطمیه با کیک بر روی نام مبارک حضرت زهرا(س)☝️☝️ فروش ویژه چادر مشکی به مناسبت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
روز "خوب" رو خودت مي سازی روز "بد" رو ديگران، پس سعی کن یک سازنده عالی باشی تا یه مصرف کننده ناتوان
🌏 تقویم همسران 🌍 ✴️ سه شنبه 👈 23 دی 1399 👈 28 جمادی الاول 1442👈 12 ژانویه 2021 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی . 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی . ❇️ روز بسیار خوب و شایسته ای است برای : ✅ خواستگاری ، عقد ، ازدواج . ✅ درختکاری . ✅ مناظره و گفتگو . ✅ ورود بر روسا و مسولین . ✅ تهیه ضروریات . ✅ دیدار دفترداران و منشیان . ✅ و آغاز بنایی و خشت بنا نهادن نیک است . 👶 زایمان خوب و نوزادش زیبا و روزی دار خواهد شد . ان شاءالله 🤕 بیمار امروز نیز زود خوب شود . 🚘 مسافرت :مسافرت خوب است . 🔭 احکام نجوم. 🌓 امروز برای امور زیر نیک است . ✳️ جراحی . ✳️ برداشت محصول . ✳️ از شیر گرفتن کودک . ✳️ کشاورزی و امور زراعی . ✳️ کندن چاه و کانال . ✳️ و وام و قرض نیک است . 💑 حکم مباشرت امشب (شب چهارشنبه ) ، فرزند چنین شبی امکان سقط شدنش زیاد است . @taghvimehamsaran 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،(سروصورت)دراین روز از ماه قمری، خوب نیست . 💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، باعث قوت دل می شود . ✂️ ناخن گرفتن سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد . 👕👚 دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید. ( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد) ✅ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) 😴😴 تعبیر خواب تعبیر خوابی که شب چهار شنبه دیده شود طبق ایه ی 29 سوره مبارکه " عنکبوت " است . قال رب انصرنی علی القوم المفسدین .... و از معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده مامور شود به اصلاح گروهی که اگر با آنها جنگ و ستیز کند پیروز شود و همه احوالات او شاید نیک شود . و شما مطلب خود رادراین مضامین قیاس کنید . ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد . 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد . 🌸 زندگیتون مهدوی
✨﷽✨ ✅داستان واقعی حاج حسین خیّر ✍امام زمان فرمودند ما این زیارتت را قبول نداریم! بار و بندیلش را بست و زد به دل جاده برای زیارت سیدالشهدا علیه‌السلام،با پای پیاده،مثل همین زائران اربعین خودمان، اسمش حاج حسن بود، حاج حسن خیّر، به عتبات رسید و یک دل سیر زیارت کرد،کاظمین، سامرا، کربلا،در مسیر بازگشت نه اینکه پیاده می آمد مسیر را، از خستگی خوابش برد... خواب امام زمان ارواحنافداه را دید،برای دستبوسی رفت خدمت حضرت لبخند ، آقا سوال کردند: «کجا بودی و به کجا می روی؟» جواب داد کربلا بودم و به شهر خودم باز می گردم، امام زمان ارواحنافداه فرمودند : «این چه کربلایی است که مقبول نیافتاده؟! » رنگ از رخسارش پرید، پرسید چرا زیارتم قبول نشده جانم بقربانتان؟ آقا فرمودند : «به حرم رفتی و برای ظهور ما دعا نکردی!، مگر نه اینکه من منتقم خون جدِ مظلومم حسین بن علی علیه السلام هستم؟» از خواب پرید و به کربلا برگشت... 💥حاج حسن زیارت ش قبول نشد، دعای فرج را نخوانده بود و دست خالی از زیر قبة الحسین باز گشته بود، می بینی اگر اینروزها زائر اربعينی را یا اینکه اصلا گرفته است اگر چشم حضرت زهرا سلام الله علیها تورا و خودت زائر اربعين هستی، حتماً و تا می توانی بازار دعایِ فرج مولا جانت را گرم کن،به همه ی مسافران جاده ی کربلا بگو مهمترین احتیاج و دعای ما ظهور امام زمانمان است... ذکرِ تعجیل فرج رمزِ نجاتِ بشر است ما بر آنیم که این ذکر جهانی بشود 📚پایگاه اطلاع رسانی خانه مهدویت ایران
+ وای نیلو جان چه حوصله ایی داری رفتی بازار روسری گرفتی☹️ من که تو این کرونا عمرا برم بازار، هرچند روسری هام همشون کهنه شدن😔 - نخیر نازی جان، بازار نرفتم که، از کانال حجاب الزهرا (س) خریدم😍 + حتما خیلی گرون، پول پستم دادی😒 - نه گلم ۳ تا روسری خریدم، با یه گیره روسری😌 زرنگی کردم هااا😂 هم رایگان برام ارسال شد، هم کلی هدیه هم برام فرستاده بودن😁 اگه تو هم این زرنگی رو بلدی بفرما🤪👇 http://eitaa.com/joinchat/2691760149C505dd3e785
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
🔞 اتفاق وحشتناک برای یک خانم در ⁉️🔞 🔴واقعا شرم آور و تاسف باره‼️😔 🚫دارای صحنه تکاندهنده‼️😰 ♨️باعث هزاران نفرشده🔞 🔞 در لینک زیرببینید👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1213988872C808500f015
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
🌱[...عجیب خسته ام از روز های غرق گناه سه شنبه ها دل من حال جمکران دارد....] 🍃•😌√