eitaa logo
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
4.8هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
724 ویدیو
73 فایل
ھوﷻ 📩رمانهای عاشقانه ی مذهبی را❣️ با ما بخوانید. 💚 🔔 #رمان انلاین هم داریم روزی دو رمان ظهر #روژان فصل ٣ و شب #فالی‌دراغوش‌فرشته در خدمتتونیم. 🌸کپی رمانها بدون اجازه ادمین جایز نیست وپیگرد دارد 🚫 🆔 @Ad_noor1 👈 تبلیغات و ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌷🌼 شیخ رجبعلی خیاط می‌گفت: من هر وقت که نماز می‌خواندم نمازهایی مثل نماز امام زمان یا نماز جعفر طیار از خداوند حاجتی می‌خواستم یک روز گفتم بگذار یک بار برای خود خدا نماز بخوانم و حاجتی نخواهم شاعر می‌گوید: تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن که خواجه خود روش بنده‌پروری دارد همان شب شیخ رجبعلی خیاط در عالم خواب دید که به او گفتند چرا دیر آمدی؟ یعنی چه یعنی تو باید 30 سال پیش به فکر این کار می‌افتادی حالا سر پیری باید بفهمی و نماز بخوانی و حاجتی طلب نکنی. ⚠️ ما هر وقت جایی گیر می‌کنیم و اصطلاحاً دم‌مان در تله‌ای گیر می‌کند می‌گوییم خدا. هر وقت که سرت به درد آید نالان شوی و سوی من آیی چون دردسرت شفا بدادم یاغی شوی و دگر نیایی 👌 ما هر وقت با خدا کار داریم خدا را صدا می‌زنیم چه قدر خوب است که وقتی هم که کاری نداریم بگوییم خدا ┈٠~•°•🖋🥀🗞🥀✒️•°•~٠┈ رمــ🗞ـــــانکده مذهـ🥀ـــبی 📚 @romankademazhabi ♥️
🔘 632کوتاه روزی مردی به خونه اومد و دید که دختر سه ساله اش قشنگترین و گرونترین کاغذ کادوی موجود در کمد اون رو تیکه تیکه کرده و با اون یه جعبه کفش قدیمی رو تزیین کرده! مرد دخترک رو به خاطر این کار تنبیه کرد و دختر کوچولو اون شب با گریه به رختخواب رفت و خوابید. فردا صبح وقتی مرد از خواب بیدار شد و چشاش رو باز کرد، دید که دخترک بالای سرش نشسته و جعبه تزیین شده رو به طرف اون دراز کرده! مرد تازه یادش اومد که امروز، روز تولدشه و دختر کوچولوش اون کاغذ رو برای تزیین کادوی تولد اون استفاده کرده. با شرمندگی دخترش رو بوسید و جعبه رو از اون گرفت و درش رو باز کرد. اما در کمال تعجب دید که جعبه خالیه! مرد دوباره به دخترش پرخاش کرد که: «جعبه خالی که هدیه نمیشه!! باید توش یه چیزی میذاشتی!». دخترک با تعجب به صورت پدرش خیره شد و گفت: «اما این جعبه خالی نیست. من دیشب هزار تا بوس توش گذاشتم تا هروقت دلت برام تنگ شد یکی از اونا رو برداری و استفاده کنی. از اون روز به بعد، پدر همیشه اون جعبه رو همراه خودش داشت و هر وقت دلتنگ دخترش می شد در اون رو باز می کرد و با برداشتن یه بوسه آروم می گرفت. هدیه کار خودش رو کرده بود. ؟؟؟ ★═हई༻‌★༺‌‌‌ईह═★ @
« وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ » ما مي‌خواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم. [۵ قصص] و زمین ملک خداست که میراث خلیفه الله است او به وسیله موعود بر ما منت می‌گذارد و جهان را از میان امواج باطل نجات دهد.. و خداوند خلف وعده نمیکند.🌹
عشق یک حال خوب است، برای تابِ زخم های وامانده...🌱
هدایت شده از 🗞️
🔶 تنها گناهے ڪه قابل بخشش نیست 🔴 شـــرڪ اسـتــ 💠 و مشرک تا ابد در جهنم مے باشد. ⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩ 🔵 لات عزا و منا چه ڪسانے هستند؟ در روایت ها امده ڪه این سه شخص صالح و نیڪوڪار هستند ڪه به حجاج ڪمک میڪردند. ⚪️ و مشرڪین بـراے تقرب به الـلـہ آن ها را واسطه قرار میدهند. اگر از مشرڪین سوال ڪنید خالق و رازق چه ڪسے هست؟ 💟 جواب مے دهند : الــلــہ تنها جرمشان ⇦ واسطه ⇨ هست. ⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩⇩ ♡ الــلــہ مے فرماید: همانا ڪسانے ڪه بجز الـلــہ ✩ [هر ڪس میتواند باشد چه نبے چه امامان و چه صالحان] میخوانید بنـدگانے ماننـد شما هستند اگر راست میگویید انها را بخوانید تا شما را اجابت ڪنند (۱۹۴ اعراف) 🔴 وڪسانے ڪه به غیر الـلـہ میخوانید حتـے مالڪ پوست هستہ خرمــا هــم نیستند (۱۳فاطر) 🔴 اگر آن ها را بخوانید نمے شنوند و اگر هم بـه فرض محال بشنوند شما را اجابــت نمیڪنند و در قیامت به شرڪ شما ڪفر مے ورزند( ۱۴فاطر) 🔴 اموات و آن هایے ڪه در قبـر هستند نمیشنوند و پیامبر ﷺ نمے تواند آن ها را شنواگرداند (۲۲فاطر)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 آرام وارد اتاق میشوم ، پدرم و عمو محمود کنار در ایستاده اند ، با ورود من پدرم سریع سر بلنر میکند و بهت زده نگاهم میکند . انگار انتظار حضور من را نداشته ، سریع میگوید _اینجا چیکار میکنی ؟ میزنم زیر گریه و با دلخوری میگویم +نمیخواستید به من بگین ؟ به من که اصل کاری ام . _نه نورا جان با برگرداندن سرم گریه ام متوقف میشود . بهت زده میشوم و چشم هایم را مدام میبندم و باز میکنم ، احساس میکنم چشم من دارد اشتباه میبیند . میزنم زیر خنده ، بلند قهقهه میزنم +دیوونه شدم ، بدبختیام کم بود دیوونگی هم بهش اضافه شد میخندم ، تلخ میخندم ، به بدختی هایم میخندم . دیوانه شده ام سجاد را میبینم . با لباس سپاهی خاکی و خونی به دیوار تکیه داده . موهایش پریشان و چشم هایش کاسه ی خون است . سرش لَق میخورد ، انگار توانایی نگه داری سرش را ندارد . با عشق نگاهم میکند ، دلتنگی در چشم هایش موج میزند ، اما انگار توان تکان خوردن از کنار دیوار را ندارد . با تکان خوردن شانه ام به خودم می آیم اما نگاه از سجاد نمیگیرم . صدای مادرم در گوشم میپیچد _نورا جان مگه نگفتم نزدیک خونه شده به من زنگ بزن و ریز ریز گریه میکند سر بر میگردانم و بی توجه به مادرم به سمت تابوت وسط اتاق قدم بر میدارم ، نکند دارم روح سجاد را میبینم ؟ سرم را خم میکنم و با دقت داخل تابوت را نگاه میکنم . با دیدن جسد داخل تابوت روی زمین می افتم . مادرم و خاله شیرین سریع به سمتم می آیند و کنارم مینشینند . حرف میزنند اما نمیدانم چه میگویند ، صدا ها برایم مبهم است . حالم خوش نیست . گوش هایم سوت میکشند ، روحم برای خروج از بدنم تقلا میکند . مدام منتظرم از خواب بپرم ، همیشه در جاهای بد خوابم ، از خواب میپرم اما حالا چرا بیدار نمیشوم ؟ چرا هیچکس نیست من را از این خواب بد بیدار کند . دوباره خم میشوم و به جسد نگاه میکنم ، بعد سر بلند میکنم و به یجاد نگاه میکنم . جسد داخل تابوت شهریار است !!!!! احساس میکنم چشم هایم سجاد و شهریار را جا به جا میبیند . آنقدر مبهوتم که نمیتوانم گریه کنم ، اصلا نمیدانم ماجرا چیست که بخواهم برایش گریه کنم . &ادامه دارد ... 🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😍 مهربانم☀️🌈 🌕🌺سلامتی و ظهور تورا آرزو میکنم🌼🍃🌹
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼 ✍حضرت محمد (ص): مومن شوخ و بامزه است و منافق اخمو و ترشرو است.
🎀•° 💕 رفیق‌توبرام‌حکم‌قندوداری؛ نباشی فشارم میوفته🌸˘˘! +رفیق‌جانم‌دوستت‌دارم🌱 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
! شریک بن عبد الله نخعی، از فقهای معروف قرن دوم هجری، به علم و تقوا معروف بود. مهدی بن منصور، خلیفه ی عباسی، علاقه ی فراوان داشت که منصب قضاوت را به او واگذار کند؛ ولی شریک بن عبد الله برای آن که خود را از دستگاه ظلم دور نگاه دارد، زیر بار نمی رفت. همچنین خلیفه علاقه مند بود که «شریک» را معلم خصوصی فرزندان خود قرار دهد تا به آنها علم حدیث بیاموزد. شریک این کار را نیز قبول نمی کرد و به همان زندگی آزاد و فقیرانه ای که داشت، قانع بود. روزی خلیفه او را طلبید و به او گفت: «باید امروز یکی از این سه کار را قبول کنی: یا عهده دار منصب «قضاوت» بشوی یا کار تعلیم و تربیت فرزندانم را بپذیری یا آن که همین امروز ناهار با ما باشی و بر سر سفره ی ما بنشینی. » شریک گرچه پذیرفتن هر یک از این سه کار را دشوار می‌دید؛ ولی با خود فکری کرد و گفت: «حالا که اجبار و اضطرار است، سومی بر من آسان تر است. » از سوی دیگر خلیفه به سرآشپز دستور داد که لذیذترین غذاها را برای شریک تهیه کند. آن گاه غذاهای رنگارنگ از مغز استخوان آمیخته به نبات و عسل تهیه کردند و سر سفره آوردند. شریک که تا آن وقت چنین غذاهایی نخورده و ندیده بود، با اشتهای کامل خورد. سرآشپز آهسته بیخ گوش خلیفه گفت: پس از خوردن این غذا، دیگر این مرد روی رستگاری را نخواهد دید. شریک پس از آن طعام، هم نشینی با بنی عباس را اختیار کرد. فضل بن ربیع می‌گوید: به خدا سوگند طولی نکشید که شریک، هم عهده دار تعلیم فرزندان خلیفه شد و هم منصب قضاوت را قبول کرد و برایش از بیت المال مقرری معین شد. روزی با متصدی پرداخت حقوق حرفش شد. متصدی به او گفت: «تو که گندم به ما نفروخته ای که این قدر سماجت می‌کنی؟ » شریک گفت: به خدا از گندم با ارزش تر به شما فروخته ام، من دینم را فروخته ام! » 📙داستان راستان 131/1 - 129؛ به نقل از: مروج الذهب (مسعودی)، ج 2، حالات مهدی عباسی
🔻یکی از صالحان دعا میکرد: پروردگارا در روزی ام برکت ده » 🚩کسی پرسید:چرا نمیگویی روزی ام ده؟ ڱفت روزی را خدا برای همه ضمانت کرده است... اما من برکت را در رزق طلب میکنم چیزی‌ست که خدا به هرکس بخواهد میدهد (نه به همگان) 🚩اگر در مال بیاید ، زیادش میکند . اگر درفرزند بیاید ،صالحش میکند . اگر درجسم بیاید، قوی وسالمش میکند . و اگر درقلب بیاید،خوشبختش می کند. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✨✨✨✨✨✨✨