eitaa logo
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
4.6هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
705 ویدیو
70 فایل
ھوﷻ 📩رمانهای عاشقانه ی مذهبی را❣️ با ما بخوانید. 💚 🔔 #رمان انلاین هم داریم روزی دو رمان ظهر #روژان فصل ٣ و شب #فالی‌دراغوش‌فرشته در خدمتتونیم. 🌸کپی رمانها بدون اجازه ادمین جایز نیست وپیگرد دارد 🚫 🆔 @Ad_noor1 👈 تبلیغات و ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
•✦✨ کلام الله ✨✦• ❖✨ ﷽ ✨❖ 『اتوبوس نگه می‌داره و بچه‌ها پیاده می‌شن... رئیس کاروان: بچه‌ها ما فقط چهار پنج ساعت اینجا توقف داریم این چهار پنج ساعت یه برنامه ریزی دقیق می‌خواد، اصلا خودتونو درگیر اینجا نکنید، سریع آماده شین، باید بریم برسیم به مقصد ⚠ ما منتظر کسی نمی‌مونیم...』 ⁉️ به نظرت این توقفگاه چقد ارزش دل بستن داره... ↯↻↯↻↯ 🔰 سوره مبارکه نازعات، آیه ﴿٤٦﴾ 〖كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَهَا لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا عَشِيَّةً أَوْ ضُحَاهَا〗 【روزى كه آن را مى‌بينند، گويى جز شبى يا روزى (در دنيا و برزخ) درنگ نكرده‌اند】 ⇩ آخرت به قــــدرى بزرگه ... كه تمـــام عـمــر دنيـا و بــــرزخ در برابرش، به اندازه‌ی شبى يا روزى بيشتر نيستـــــ این دنیا فقط یه توقفگاهه که اصـــلا ارزش دل بستن نداره... اصــــــلــــــــاً ⇝
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 لب لوچه ام را آویزون میکنم و دیوان شهریار را باز +پس الکی منو از تو کتابم بیرون کشیدی نگاه از نیمرخم میگیرد و از ماشین پیاده میشود ، هنگام پیاده شدن متوجه تکان خوردن شانه هایش بخاطر خنده میشوم . میخندم و دوباره نگاهم را به صفحات کتاب میدوزم . تا چند ساعت دیگر به مشهد میرسیم ، تصمیم گرفتیم اولین سفرمان با ماشین جدیدمان به مشهد باشد تا بیمه ی آقا امام رضا شود . یکی از دوست های سجاد کلید خانه ی پدرش در مشهد را به سجاد داده تا ما برای چند روزی که در مشهد هستیم به آنجا برویم . با صدای در ماشین سر بلند میکند . سجاد داخل ماشین می نشیند و پلاستیک خوزا کی ها را روی پایم میگزارد . با دقت پلاستیک را نیگیردم ، خبری از لواشک و تزشک نیست . اخم تصنعی میکنم و طلبکار نگاهش میکنم . +آخرم نخریدی نه ؟ باشه نوبت منم میرسه دارم برات . لب هایش را روی هم میفشارد و از جیب مخفی کاپشنش چند بسته لواشک و ترشک بیرون میکشد . گره میان ابرو هایم را باز میکنم و سعی میکنم نخندم . لواشک ها را از دستش میگیرم . منتظر نگاهم میکند +باشه بابا اینجوری نگام نکن ، ممنون بلند قهقهه میزند ، با خندیدن او من هم میخندم ، چقدر لحظه ها برایم شیرین میگذرد ، گاش این روز ها و لحظه ها تمام نشوند ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ کش و قوسی به بدنم میدهم و مینالم +وای خیلی اذیت شدم ، من برگشتنی دیگه نمیتونم با ماشین بیام سجاد همانطور که از ماشین میاده نیشود میگوید _فعلا پیاده شو تا بعد راجبش صحبت کنیم . سر تکان نیدهم و از ماشین پیاده میشوم . سجاد چمدان را از صندوق عقب در نی آورد و با هم شروع به حرکت میکنیم . پشت در می ایستیم و سجاد کلید می اندازد . نگاهی به نمای ساختمان می اندازم ، از ظاهرش هم معلوم است که خانه شیک و گران قیمتیست . با باز شدن در وارد خانه میشویم . نگاهم را دور تا دور حیاط میگردانم ، حیاطی بسیار بزرگ و سر سبز ، در سمت چپ تاپ بزرگی و در سنت راست تختی گذاشته شده . فضای دلنشین و آرامش بخشی دارد . نفس عمیقی میکشم ، با پیچیدن بوی گل ها بی اختیار لبخند شیرینی میزنم . با احساس سنگینی نگاهی چشم باز میکنم ، سجاد با لبخند نگاهم میکند . &ادامه دارد ... 🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
🌼السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاىَ سَلامَ مُخْلِصٍ لَكَ فِى الْوَِلايَةِ... سلام بر تو ای مولایم سلام بر تو از سوی قلبی که جز تو در آن راه ندارد... بپذیر سلام کسی را که قلبش، خانه محبت توست و چشمهایش مشتاق دیدار تو... 📚 صحیفه مهدیه 🌸اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج🌸
🚨 طرح‌های گرافیکی که در آستانه ورود پاپ به عراق در برخی شبکه‌های اجتماعی عراق منتشر شده است 🔸پوستر بسیار زیبایی که در آن نوشته شده است: "دستی که زنگ‌های کلیسا را ​​برگرداند، این دست است".
🔴هشدار امیرالمومنین ✍حضرت علی در وصیتنامه خویش فرمودند: «امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید، که افراد شرور و بدکار جامعه، بر شما مسلط می‌شوند» این حدیث، حجت و دلیلی است برای افرادی که از شرایط روزگار ناراضی هستند. و در ادامه می‌فرماید: «[در این صورت] هرچه دعا کنید، به اجابت نرسد» 📚 نهج البلاغه، نامه ۴۷ 📌اگر منتظر اجابتِ دعای اللهم عجل لولیک الفرج هستید، نسبت به دیگران احساس نگرانی داشته باشید و این نگرانی خود را با رفتار و اعمال خوب ابراز کنید، نه صرفا با زبان. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸 🍃 \╲ 🌷 امام علی علیه‌السلام فرمود: «مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ اَراحَ قَلْبَهُ» ✨ آنکه از نامحرم چشم خود را فرونهاد، قلبش را راحت کرده است.✔️ 📚 غررالحکم، حدیث ۵ .•🦋• ┈٠~•°•🖋🥀🗞🥀✒️•°•~٠┈ رمــ🗞ـــــانکده مذهـ🥀ـــبی 📚 @romankademazhabi ♥️
‌ -خَلَقَكُمُ اللّهُ أنْوارا فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقينَ... خداوند شما را به صورت انواری آفرید، و آنگاه شما را گرد عرش خویش، طائف گردانید. - -🌱 ❤️🍃
💠 امـام محمد بـاقـر(ع):   ڪسے ڪہ از گـنـاهـانـش تـوبـہ ڪرده اسـٺ 😔 همـچـون ڪسـےسـت ڪہ اصـلـاً نڪرده 😍 بـاشـد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🔍 💠وَالضُّحَی وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَى مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرده‌ام و نه با تو دشمنی کرده‌ام 🌱 📖(۱-۳/ضحی) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
💚•|| به توکل نام اعظمت ... بسم الله الرحمن الرحیم •||♥️💛 🦋✨ 🌿🌈
⇜‌[ •° 💞 °•]⇝ 🕊💕 یڪ‌نخے‌از‌چادࢪت🍃✨ دࢪ جوے‌ڪوچہ‌غࢪق‌شد ڪوچہ‌ࢪا‌عطࢪ‌گلاب 🌹🍃 اصل ڪاشان دادھ است ‌ ••࿐
🌸🍃🌸🍃 خیلی عالیه حتما تا آخر بخوانید👇 او دزدى ماهر بود و با چند نفر از دوستانش باند سرقت تشکيل داده بودند. روزى با هم نشسته بودند و گپ مى زدند. در حين صحبتهاشان گفتند: چرا ما هميشه با فقرا و آدمهايى معمولى سر و کار داريم و قوت لايموت آنها را از چنگشان بيرون مى آوريم؟ بيائيد اين بار خود را به خزانه سلطان بزنيم که تا آخر عمر برايمان بس باشد. البته دسترسى به خزانه سلطان هم کار آسانى نبود. آنها تمامى راهها و احتمالات ممکن را بررسى کردند، اين کار مدتى فکر و ذکر آنها را مشغول کرده بود، تا سرانجام بهترين راه ممکن را پيدا کردند و خود را به خزانه رسانيدند. خزانه مملو از پول و جواهرات قيمتى و اشياء گرانبها بود. آنها تا مى توانستند از انواع و اقسام طلاجات و عتيقه جات در کوله بار خود گذاشتند تا ببرند. در اين هنگام چشم سر کرده باند به شى درخشنده و سفيدى افتاد، گمان کرد گوهر شب چراغ است، نزديکش رفت آن را برداشت و براى امتحان به سر زبان زد، معلوم شد نمک است! بسيار ناراحت و عصبانى شد و از شدت خشم و غضب دستش را بر پيشانى زد طورى که رفقايش متوجه او شدند و خيال کردند اتفاقى پيش آمد يا نگهبانان خزانه با خبر شدند. خيلى زود خودشان را به او رسانيدند و گفتند: چه شد؟ چه حادثه اى اتفاق افتاد؟ او که آثار خشم و ناراحتى در چهره اش پيدا بود گفت: افسوس که تمام زحمتهاى چندين روزه ما به هدر رفت و ما نمک گير سلطان شديم، من ندانسته نمکش را چشيدم، ديگر نمى شود مال و دارايى پادشاه را برد، از مردانگى و مروت به دور است که ما نمک کسى را بخوريم و نمکدان او را هم بشکنيم. آنها در آن دل سکوت سهمگين شب، بدون اين که کسى بويى ببرد دست خالى به خانه هاشان باز گشتند. صبح که شد و چشم نگهبانان به درهاى باز خزانه افتاد تازه متوجه شدند که شب خبرهايى بوده است، سراسيمه خود را به جواهرات سلطنتى رسانيدند، ديدند سر جايشان نيستند، اما در آنجا بسته هايى به چشم مى خورد، آنها را که باز کردند ديدند جواهرات در ميان بسته ها مى باشد، بررسى دقيق که کردند ديدند که دزد خزانه را نبرده است و گرنه الآن خدا مى داند سلطان با ما چه مى کرد. بالاخره خبر به گوش سلطان رسيد و خود او آمد و از نزديک صحنه را مشاهده کرد، آنقدر اين کار برايش عجيب و شگفت آور بود که انگشتش را به دندان گرفته و با خود مى گفت: عجب! اين چگونه دزدى است؟ براى دزدى آمده و با آنکه مى توانسته همه چيز را ببرد ولى چيزى نبرده است؟ آخر مگر مى شود؟ چرا؟ ولى هر جور که شده بايد ريشه يابى کنم و ته و توى قضيه را در آورم. در همان روز اعلام کرد: هر کس شب گذشته به خزانه آمده در امان است او مى تواند نزد من بيايد، من بسيار مايلم از نزديک او را ببينم و بشناسم. اين اعلاميه سلطان به گوش سرکرده دزدها رسيد، دوستانش را جمع کرد و به آنها گفت: سلطان به ما امان داده است، برويم پيش او تا ببينيم چه مى گويد. آنها نزد سلطان آمده و خود را معرفى کردند، سلطان که باور نمى کرد دوباره با تعجب پرسيد: اين کار تو بوده؟ گفت: آرى. سلطان پرسيد: چرا آمدى دزدى و با اين که مى توانستى همه چيز را ببرى ولى چيزى را نبردى؟ گفت: چون نمک شما را چشيدم و نمک گير شدم و بعد جريان را مفصل براى سلطان تعريف کرد. سلطان به قدرى عاشق و شيفته کرم و بزرگوارى او شد که گفت : حيف است جاى انسان نمک شناسى مثل تو، جاى ديگرى باشد، تو بايد در دستگاه حکومت من کار مهمى را بر عهده بگيرى، و حکم خزانه دارى را براى او صادر کرد. آرى او يعقوب ليث صفاري بود و پس از چند سالى حکمرانى در مسند خود سلسله صفاريان را تاسيس نمود. يعقوب ليث صفاري سردار بزرگ و نخستين شهريار ايراني (پس از اسلام) قرون متوالي است که در آرامگاهش واقع در روستاي شاه‌آباد واقع در 10 کيلومتري دزفول بطرف شوشتر آرميده است. گفتني است در کنار اين آرامگاه بازمانده‌هاي شهر گندي شاپور نيز ديده مي‌شود. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•☁️‌🕊• 〖شھدا اصرار داشتند .. هرچہ زودتر دڕ بهـتریݩ حالٺ خدا را ملاقات ڪنند! دنیایێ نبودند اما ما تازه میخواهیم سعۍڪنیم ڪه گناه نڪنیم✌️🏼🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ ] 🎥استاد رائفی پور🎤 بسیار تاثیر گذار و موثر💯👌 سخنانی که باعث تکان دادن انسان میشود🔆 اگه به نفست اجازه دادی❌که برات لنگ و لگد بندازه😒دیگه تمومه😣 درخانه اگر کس است🔆 یک حرف بس است🔆
🌸🍃نبی گرامی اسلام (ص) می‌فرمایند: مردم کارهایِ نیک بسیاری می‌کنند اما روز قیامت به اندازه‌ی عقل‌شان (میزانِ شناختِ توحید) از خداوند پاداش می‌گیرند. 📚نهج‌الفصاحه 『
من از حسین (ع) آموختم که چگونه انسان می تواند در حالی که تحت ستم است، برنده باشد و از او آموختم که چگونه می توان زیر فشار ظلم بود و پیروز شد. 『
گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید... 💎❄️💎❄️💎
شمارۀ۹۷ 🔵زیبایی انسان در چیست؟ 🔸روزی شاگردان نزد حکیم رفتند و پرسیدند: 🔹استاد زیبایی انسان در چیست؟ 🔸حکیم دو کاسه کنار شاگردان گذاشت و گفت: به این دو کاسه نگاه کنید، اولی از طلا درست شده و درونش زهر است و دومی کاسه‌ای گِلی و درونش آب گواراست؛ شما کدام را انتخاب می‌کنید؟ 🔹 شاگردان جواب دادند: کاسه گلی را. 🔸حکیم گفت: آدمی نیز همچون این کاسه است. آنچه که آدمی را زیبا می‌کند درون و اخلاقش است. باید سیرتمان را زیبا کنیم نه صورتمان را ....
🌸🌿🦋🌿 🌿🌸🌿 🦋🌿 🦋 🦋 🌿 🌸نویسنده: میم بانو🌸 🌿 متقابلا لبخند میزنم +چه خونه شیک و خوشگلی ، دوستت از این بچه مایه داراست ؟ سر تکان میدهد و نگاهش را دور تا دور حیاط میگرداند _آره وضعشون خیلی خوبه ، البته با اینکه باباش پولداره ولی خودش کار میکنه ، میگه نمیخوام تن پروری کنم و از صب تا شب بخورم بخوابم ، البته پدرش این در آمدی که داره همش پول حلاله ، آدم دست به خیری هم هست هم به فقرا زیاد کمک میکنه هم به بهزیستی ها لبخندم عمیق تر میشود +چه خوب _راستی دوستم گفت طبقه ی پایین اینجا یه استخر بزرگ هست میخندم +برم فردا یه سر به استخره بزنم ببینم چه شکلیه میخندیم و باهم شروع به حرکت میکنیم . از سرمای بیرون به داخل خانه پناه میبریم ، همانطور که از ظاهر خانه پیدا بود داخل خانه هم بسیار شیک و جذاب است . ۲ اتاق بسیار بزرگ و هال ۱۰۰ متری مجلسی همراه با دکوری ساده اما دلنشین دارد . خودم را روی یکی از مبل ها می اندازم ، + آخیش پدرم درومد ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ سر بلند میکنم و نگاهم را به ضریح میدوزم . دستی به چشم های اشک آلودم میکشم و همزمان با سجاد خم میشوم و زمزمه میکنم +السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی سجاد بی مهابا اشک هایش را آزادانه رها میکند . نگاهم میکند و دستم را محکم میگیرد _من ۲ تا چیز خیلی مهم زندگیمو مدیون امام رضام ، یکی بدست آوردن سلامتیم ، چون وقتی سرطان داشتم امام رضا برام معجزه کرد ، نمیتونم برات تعریف کنم ولی بدون من خیلی مدیونم . دوم به دست آوردن تو ، من فقط تو رو از امام رضا خواستم . گفتم امام رضا اگه عشق بی ثمری هست از دلم ببر ، ولی اگه به صلاحمه خودت کمک کن که........ دستش را روی چشم هایش مزارد و لبش را به دندان میگیرد تا صدای هق هقش بلند نشود . دستم را روی شانه های لرزانش میگزارم +امام رضا به همه از این لطف و محبتا کرده ، بیا بریم تو باهم نماز شکر بخونیم . دستش را از روی چشم هایش پایین میکشد و لبخند میزند ، دستم را محکم میفشارد و به راه می افتد . دستم را روی گونه هایم میکشم و اشک های داغم را از صورتم پاک میکنم . خوشحالم ، از اینکه کسی مثل سجاد را از اهلبیت گرفتم ، از اینکه آنقدر لیاقت داشتم که امام رضا به من لطف کرد و باعث پیوند آسمانی من و سجاد شد . واقعا آن هایی که بدون اهلبیت زندگی میکنند چه کار میکنند ؟ &ادامه دارد ... 🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
✨🌹✨ 💌 مولاے من چشم وجودمان خیره بہ نورِ حضور شماست❤️ و🤚 دست استغاثہ و روے حاجتمان متوسل بہ درگاهتان تا خداوند طلعت رشیدتان را بہ ما بنمایاند. ✋ السلام‌اےحضرت‌عشق❤️ 🌷 اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج 😍 🌙☀️
⚠️چرا زیاد صدقه می دهید؟ ✅ امام علی (ع) بسیار صدقه می دادند. یک روز، شخصی به ایشان گفت: 👈«چقدر زیاد صدقه می دهید، آیا چیزی برای خود نگه می دارید؟» 🔹امام علی در پاسخ فرمودند: «اگر بدانم خداوند یکی از اعمال من را قبول می کند، از زیاده روی در انفاق خود داری می کنم، 🔸ولی نمی دانم که آیا این کارهای من مورد قبول خداوند هست یا نه؟ اکنون که نمیدانم؛ آنقدر صدقه می دهم تا بلکه یکی از آنها مورد قبول واقع گردد.» 📚بحارالانوار ، ج ۴۱ ، ص۱۳۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔔🔔🔔خبر خوششش😍😍😍😍👏👏👏 💐👏 آوردیم از امروز در بخش ظهرگاهی در خدمتتون.😊💐 🔔🔔طبق معمول 😍😍 هست و _ممنوع می باشد ❌❌ 📕🖇رمان زیبای 😍💓💓 🔔ممنونم از شما همراهان همیشگی کانالمون💐 😍💐😍💐😍💐😍 🔔🔔🔔🔔راستی رمان رو پرسیدین تموم شده یا نه? 💌 خانم فاطمی گفتن فصل سوم هم داره ١٤٠٠ نوشته میشه منتظر باشید 😍😍💐💐💐