هدایت شده از رمانکده مذهبی( قانون جذب)
8.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨
✨چرا همیشه خستهایم؟
✨تا حالا شده به اندازهی کافی خوابیده باشین و احساس خستگی کنین؟
آيا به علت یا راه حلش فکر کردین؟
#در_اینجا_زندگینونو_متحول_کنید👇👇👇
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
منتظر حضور سبزتون در کانال هستیم .
📚💠 رمانکده مذهبی (عُِاُِشُِقُِاُِنُِهُِ مُِذُِهُِبُِیُِ) 💠📚
#مردی_در_آینه #قسمت_چهل_نهم: قلبی که دیگر نمی زد لالا ديگه نمي تونست حرف بزنه ... فقط گريه مي کر
#مردی_در_آینه
#قسمت_پنجاه: شجاع باش لالا
چند لحظه با تعجب بهم نگاه کرد ... فکر مي کنم هرگز آدمی رو نديده بود که توي اين شرايط هم به کارش ادامه بده ...
پام از شدت درد پهلوم حرکت نمي کرد ... مثل يه جسم سنگين، دنبال من روي زمين کشده مي شد ... از روي ديوار ... تکيه ام رو انداختم روي ميز ... و نشستم مقابلش ... زخم هام تير کشيد ... براي يه لحظه چشم هام سياهي رفت و نفسم حبس شد ...
- حالت خوبه کارآگاه؟ ...
قطره عرق از کنار پيشونيم، غلت خورد و روي گونه ام افتاد ... چشم هام رو باز کردم و براي چند لحظه محکم و مصمم بهش نگاه کردم ...
- يه راه خيلي خوب به نظرم رسيد ... ازت سوال مي کنم ... بدون اينکه به اسم کسي اشاره کني فقط جواب سوالم رو بده ... فقط با بله يا خير ...
- کسي که کريس رو کشته ... رئيس باند جديد اون منطقه است؟ ...
چند لحظه نگام کرد و به علامت نه سرش رو تکان داد ... خيالم راحت شد ... حالا به راحتي مي تونستيم نقشه ام رو عملي کنيم ... فقط کافي بود لالا قبول کنه ... اينطوري هيچ خطري هم جان اين دختر رو تهديد نمي کرد ...
- اون مرد از اعضاي اصلي بانده؟ ...
با علامت سر تاييد کرد ... به حدي ترسيده بود که اين بار هم حاضر نشد با زبانش جواب بده ... حق داشت ... اون فقط يه دختر 15، 16 ساله بود ...
- فکر مي کني اينقدر براي رئيس باند اهميت داشته باشه ... که حس کنه نمي تونه کسي رو جايگزين اون کنه و نبود اون يه ضربه بزرگه؟ ...
با حالت خاصي توي چشم هام زل زد ... به آشفتگي قبليش، آشفتگي جديدي اضافه شد ...
جواب سوالم رو نمي دونست ... نمي دونست تا چه حدي ممکنه رئيس براي اون آدم مايه بزاره ... پس قطعا از خانواده اش نيست ... و فقط يکي از نيروهاي رده بالاست ... اما چقدر بالا؟ ...
هر چند اين که خودش مستقيم کريس رو به قتل رسونده ... يعني اونقدر رده بالا نيست که کسي حاضر باشه به جاي اون ... دست به قتل بزنه ...
هر چقدر هم رده بالا ... فقط يه زير مجموعه رده بالاست ... و نهايتا پخش کننده اصلي اون منطقه است ... يه پخش کننده تر و تمييز ... با يه کاور شيک ...
نگاهم مصمم تر از قبل برگشت روي لالا ...
- من يه نقشه دارم ... نقشه اي که اگر حاضر به همکاري بشي هم مي تونيم قاتل کريس رو گير بندازيم ... هم کاري مي کنم يه تار مو هم از سرت کم نشه ... فقط کافيه محبتي که گفتي به کريس داشتي ... حقيقي بوده باشه ...
کريس براي کمک به بقيه ... و افرادي مثل خودت ... جونش رو از دست داد ... مي خواست اونها هم مثل خودش فرصت يه زندگي دوباره رو داشته باشن ... و هر چقدر هم که زندگي سخت باشه ... درست زندگي کنن ...
من ازت مي خوام مثل کريس شجاع باشي ... اين شجاعت رو داشته باشي ... و از فرصتي که کريس حتي بعد از مرگش برات مهيا کرده ... درست استفاده کني ... حاضری زندگیت رو از اول بسازی؟ ...
#لطفا_کانال_را_به_دوستان_خود_معرفی_کنید.
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
برای دسترسی به قسمت اول رمان به کانال ریپلای مراجعه کنید👇👇👇
@repelay
#مردی_در_آینه
#قسمت_پنجاه_يک: فرصت دوباره
بهم ريخته بود ... تحمل اون همه فشار ... و گرفتن چنين تصميمي کار راحتي نبود ... اونم براي بچه اي که هيچ کس رو نداشت ...
- چه فرصت دوباره اي؟ ...
- اينکه براي هميشه اينجا رو ترک کني ... توي يه ايالت ديگه ... با يه اسم و هويت جديد که ما برات درست مي کنيم يه زندگي جديد رو شروع کني ... کاري مي کنم مددکاري اجتماعي هزينه هاي زندگيت رو پرداخت کنه ... بري توي يکي از خانواده هاي سرپرستي* ... جايي که بتوني شب ها رو در امنيت بخوابي ... و بري مدرسه ... اسمت هم بره توي ليست حفاظت پليس اون ايالت ...
براي بچه اي که حتي جاي خواب نداشت پيشنهاد وسوسه کننده اي بود ...
- اما اگه توي دادگاه شهادت بدم ... زنده نمي مونم که هيچ کدوم از اينها رو ببينم ...
محکم تر از قبل ... با لحن آرامي ادامه دادم ...
- نياز نيست لالا ... ازت نمي خوام توي دادگاه ماجراي کريس رو تعريف کني ... تنها چيزي که ازت مي خوام اينه که بگي اون روز صبح ... با کريس قرار داشته داشتي ... و از دور شاهد قتل بودي ... و چيزهايي رو که توي صحنه قتل ديدي رو بنويسي ... اما لازم نيست چيزي از فروش مواد بگي ... تو فقط شاهد قتل بودي و چيز ديگه اي نمي دوني ...
اون آدم ... هر کي که باشه ... اگه مهره بزرگ و ارزشمندي بود ... خودش مستقيم دست به قتل نمي زد ... مهره هاي بزرگ هميشه يکي رو دارن که واسشون اين کارها رو بکنه ...
اصل کاری ها اگه ببینن پاي خودشون گير نيست دست به کاري نمي زنن ... چون اگه به کاري دست بزنن و سعي کنن بهت آسیب بزنن یا تو رو بکشن ... خوب مي دونن اين کار باعث ميشه دوباره پاي پليس وسط بياد ... اون وقت ديگه يه ماجراي کوچيک نيست ... و اونها هم کشیده میشن وسط ماجرا ... پس هرگز این کار رو نمی کنن ...
ريسک سر به نيست کردن شاهد فقط براي مهره مهم يا اعضاي خانواده شونه ... مهره هاي کوچيک خيلي راحت جايگزين ميشن ...
تنها چيزي که من ازت مي خوام اينه ... با شهادتت ... اين فرصت رو در اختيار من و همکارهام بزاري ... که نزاريم قسر در برن ... فقط اسم اون آدم رو بگو ... که ما بدونيم کار رو بايد از کجا شروع کنيم ... و همون طور که کريس مي خواست به جاي اون بچه ها ... بريم سراغ مهره هاي اصلي ...
خواهش مي کنم ... بزار کاري رو که کريس به قيمت جانش شروع کرد ... ما تمومش کنیم ...
* خانواده هایی که در ازای مستمری از کودکان بی سرپرست نگهداری می کنند .
#لطفا_کانال_را_به_دوستان_خود_معرفی_کنید.
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
برای دسترسی به قسمت اول رمان به کانال ریپلای مراجعه کنید👇👇👇
@repelay
#مردی_در_آینه
#قسمت_پنجاه_دوم: نظامی سابق
سکوت آزار دهنده اي توي اتاق بود ... اگر قبول نمي کرد و اسم اون مرد رو نمي برد ... همه چيز تموم بود ... همه چيز...
- مطمئنيد پاي من وسط نمياد؟ ...
- شک نکن ... هيچ جايي از پرونده ... اجازه نميدم هيچ کدوم بفهمن تو چيزي مي دونستي ... فقط اين فرصت رو به ما بده ...
نگاهش رو از من گرفت ... چند قطره اشک بي اختيار از چشمش اومد پايين ... مصمم بود ... هر چند ترسيده بود ...
- الکس بولتر ... معاون دبيرستان ... اون بود که کريس رو با چاقو زد ...
رابرت فلار ... ملاني استون ... جیسون بلک ... اينها مواد رو از اون مي گيرن و توي دبيرستان و چند بلوک اطراف پخش مي کنن ... براي بچه هاي زير سن قانوني ... کارت شناسايي جعلي و الکل هم جور مي کنن ...
الکس بولتر ... معاون دبيرستان ... چطور نفهميده بودم؟ ...
6 فوت قد ... چثه اي درشت تر از مقتول ... راست دست ... سرباز سابق ارتش ...
کي بهتر از يه سرباز دوره ديده مي تونه با چاقوي ضامن دار نظامي کار کنه؟ ... و با آرامش و تسلط کامل روی موقعیت، مانع رو از بین ببره؟ ...
باورم نمي شد چطور بازيچه دستش شده بودم ... اون روز تمام اين راه رو اومده بود ... تا با تظاهر به اينکه نگران بچه هاست ... ذهن من رو بفرسته روي مدير دبيرستان ... کسي که جلوي فروش مواد رو گرفته بود ... و بعد از سوال من هم ... تصميم گرفت ساندرز رو از سر راهش برداره ... چون نفوذ اون روی بچه ها ... مانع بزرگي سر راهش بود ...
برگه ها رو گذاشتم جلوي لالا ... و از اتاق بازجويي که خارج شدم ... سروان، تمام هماهنگي هاي لازم حفاظتي از لالا رو انجام داده بود ... و حالا فقط يک چيز باقي می موند ... بايد با تمام قوا از اين فرصت استفاده مي کرديم ...
تلفن اوبران که تموم شد اومد سمتم ...
- برنامه بعديت چيه؟ ... چطور مي خواي بدون اينکه لالا کل ماجرا رو تعريف کنه ... الکس بولتر رو گير بندازي؟ ... تو هيچ مدرکي جز شهادت يه دختر بچه معتاد نداري ... نه آلت قتاله، نه اثر انگشت يا چيزي که اون رو به صحنه قتل مربوط کنه ... چطوري مي خواي ثابت کني بولتر براي کشتن کريس تادئو انگيزه داشته؟ ... فکر مي کني آدمي به تجربه و زيرکيه اون که هيچ ردي از خودش نگذاشته ... حاضره اعتراف کنه؟ ...
گوشي تلفن رو از ميز برداشتم و شروع به شماره گيري کردم ...
- نه لويد ... مطمئنم خودش اعتراف نمي کنه ... منم چنين انتظاري رو ندارم ...
کوين گوشي رو برداشت ...
- پرونده دبيرستانيه چند ماه پيش رو يادته؟ ... اگه شرایطی که میگم رو قبول کنید ... مي تونم بهتون بگم از کجا مي تونيد شروع کنيد ... سرنخ گم شده تون دست منه ...
توي زمان کوتاهي ... کوین با چند نفر دیگه از دايره مواد خودشون رو رسوندن ... و بعد از حرف ها و بحث هاي زياد ... پرونده قتل کريس وارد مراحل جديدي شد ...
#لطفا_کانال_را_به_دوستان_خود_معرفی_کنید.
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
برای دسترسی به قسمت اول رمان به کانال ریپلای مراجعه کنید👇👇👇
@repelay
هدایت شده از ♥💍 رَّمَّانهای عاشقانه_ مذهبی💍 ♥
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
راز_موفقیت_در_چهار_کلمه_خلاصه_میشود
🌸اول فکر کردن است؛
به ارزشهایی که میخواهی بر اساس آنها زندگی کنی، فکر کن
🌸دوم باور کردن است؛
خود را باور کن و بر اساس
آنچه فکر کرده ای، عمل کن تا به ارزشهایی که در سر داری برسی
🌸سوم آرزو کردن است؛
آرزوی چیزی را بکن که بر اساس باورهایت نسبت به خود و ارزشهایی که در سر داری باشد
🌸چهارم جرئت کردن است ؛
جرئت کن آرزوهایت
را بر آورده کنی، آرزوهایی بر اساس باورها و
ارزشهایی که در سر داری
فکر_کن_باور_کن_آرزو_کن_جرئت_کن
#اینجا_زندگیتو_متحول_کن👇👇👇
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
http://eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
هدایت شده از ♥💍 رَّمَّانهای عاشقانه_ مذهبی💍 ♥
8.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چله شکرگزاری:
🍃تمرین روز بیستم🍃
#سعیدپورندی
#چله_شکرگزاری
#خودت_رویاهاتو_خلق_کن
#با_خدا_امکان_پذیر
#اینجا_زندگیتو_متحول_کن👇👇👇
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
http://eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
هدایت شده از ♥💍 رَّمَّانهای عاشقانه_ مذهبی💍 ♥
قرار عاشقی زیر باران.mp3
13.8M
هدایت شده از ♥💍 رَّمَّانهای عاشقانه_ مذهبی💍 ♥
یا نور
🌞🌞
سلااااام
صبح زیباتون بخیر
الهی این هفته براتون پر از خیر و برکت باشه
صبح شنبه است، اون کارهایی رو که میگفتی شنبه بشه شروع میکنم الان شروع کن 🎯
به خودت بگو دیگه فردایی نیست ، همین امروز و همین الان
💯امروز دوتا کار عقب افتاده ت رو حتما انجام بده
شاید این کار تلفن به یه دوست باشه، خوندن یه کتاب باشه، گردگیری اتاقت باشه شاید هم خیلی بزرگتر و مهمتر باشه ، هر چی که هست امروز انجامش بده😊
یه یا علی بگو و شروع کن دوست خوبم🌸💯
#اینجا_زندگیتو_متحول_کن👇👇
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
http://eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
هدایت شده از ♥💍 رَّمَّانهای عاشقانه_ مذهبی💍 ♥
یک جرعه از یک کتاب
هیچ گاه اقتدار ستایش را دست کم نگیرید. نه تنها شاه کلید زندگی، بلکه پادزهر ناخوشیهای دنیاست.
آرام و خاموش، از صبح تا شام شاکر و حق شناس باشید.
این تمرین نه تنها جسم بیمار را بلکه ذهن و روابط و جیب بیمار را شفا میبخشد.
کتاب شفا
کاترین پاندر
#اینجا_زندگیتو_متحول_کن👇👇👇
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
http://eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
هدایت شده از ♥💍 رَّمَّانهای عاشقانه_ مذهبی💍 ♥
587223581.mp3
7.74M
اگر میخواهید به سطح بالاتری بروید باید ابتدا برچسبهای منفی را در ذهنتان پاک کنید، اگر خواهان زندگی بهتری هستید باید ابتدا تفکر بهتری داشته باشید.
باهم بشنویم...🌱#اینجا_زندگیتو_متحول_کن👇👇👇
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
http://eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1